متولد اسفندم هرسال چهارم تیر تولد می گیرم/قلیان

< < من با اینکه متولد اسفندم هرسال چهارم تیر تولد می گیرم >>

نیروهای جدید غروب رسیده بودندآخرین شبی بود که درجزیره مجنون بودیم وقرار بود فردا صبح به عقب برگردیم اما حال وهوای منطقه بوی حادثه می داد فرمانده سپاه محسن رضایی و فرمانده لشکر مرتضی قربانی تک تک سوله ها و سنگرها را بررسی کردند و دستور دادند رو سوله ها خاک تازه بریزند از دو روز قبل هیچ گلوله ای از طرف عراق شلیک نشده بود غذای ما هم پلو و مرغ دربسته های آلومینیمی توزیع شد باسابقه ها بوی عملیات را استشمام کرده بودند شب تا نیمه را به دعا و مناجات سر کردیم ساعت چهار و ده دقیقه صبح روز ۶۷/۴/۴بود که صدای انفجار گلوله های توپ و اصابت موشکهای زمین به زمین پیش بینی بچه ها را عینیت بخشید.

دقایقی بچه ها پاسخ دادند اما شرایط اواخر جنگ بگونه ای بود که تجهیزات برای دفاع بسیار کمتر از آنی بود که حتی بتوانید تصور کنید قبضه بود اما گلوله بسیار بسیار کم.این بود که دوباره فشار زیاد شد ای یک سو بچه های ۵نصر خراسان و از سوی دیگر۱۹ فجر شیراز و از سوی دیگر ما بچه های لشکر ۲۵کربلای مازندران .مقاومت تا ۸صبح طول کشید اما دیگر تانکهای عراقی را بالای سرمان دیدیم وگلوله های شیمیایی توپ از نوع تنفسی و خون وباران زرد وگاز خردل امان بچه ها را بریده بود .

بعلاوه فقط یک جاده بود بنام بزرگراه صاحب الزمان(عج)ودو طرف هور وباتلاق .در همان اولین لحظات تک عراق که با استعداد سپاه سوم و هفتم عراق صورت گرفت تمام امکانات و ادوات و ماشین الات مستقر در محوطه نعل اسبی جلوی سوله ما نابود شد چند گلوله توپ و خمپاره هم سقف سوله را شکافت و خاک ریزی وسط سوله ایجاد شد درحالی که ماسک ضد شیمیایی زده بودم به سنگر بغل دستم(فرماندهی) رفتم سنگر خالی بود ومعلوم بود فرماندهان برای هدایت بچه ها رفته بودند .

بیسیم دایم صدا میزد جابر جابر آیت.جابر جابر آیت. من که قبلا باگفت وشنودبیسیم کمی آشنا بودم بگوش شدم و گفتم جابر مفقوده جوجه ها حاضرند تکلیف چیه ؟و از اون طرف صدا اومد رو به میهن روبه میهن روبه میهن . من پیام روبه بچه ها رسوندم وتوی دود باروت و خاک توپ و موشک به سمت عقب حرکت کردیم بعدا معلوم شد منطقه قیچی شده بود و چاره ای جز فرمان عقب نشینی نبود فرمانده ما شهید فکوری هم مجروح و بعدا به شهادت رسید.پس ازحدود سه کیلومتر پیاده روی غول سیاهی رو دیدم که ازپشت سر داره میاد فکر کردم اینهم تانکه ولی وقتی نزدیکتر شد فهمیدم لودر هست که راننده جوانمردش بچه های مجروح رو سوار کرده بود وقتی پیشم رسید بیلش رو پایین آوردو من هم باع کمک بچه ها تو بیل جا شدم من و بعضی بچه ها که شیمیایی بودیم رو سر بچه ها استفراغ میکردیم و بالای سرم در واقع روی دوشم رزمنده ای که بازوش با ترکش تقریبا قطع شده و ٱویزان بود روی سرما خون میریختند .

صحنه عجیبی بود حدود بیست رزمنده در داخل بیل مثل زنجیر بهم بافته شده ومراقب هم بودیم بقیه هم به بدنه لودر آویزان بودند بالاخره به بیمارستان صحرایی امام رضا(ع) رسیدیم دوستی از بچه های گرگان که اسمش ابوالفضل و راننده آمبولانس بود و پشت پیرهنش نوشته بود ورود تیر وترکش ممنوع. مرا دید و فریاد زد قلی تو زنده ای؟و یکی از بچه های بهداری آمپول آتروپین(ضدشیمیایی) را از روی لباس در رانم شلیک کردحالا دیگر منهم میتوانستم تقریبا اوراببینم و فریادزدم ابوالفضل من دارم میبینم توهم میتونی ببینی؟ …..بعدا معلوم شد شهید محسن قربانی از فامیلهای ما در همین روز وهمین منطقه به شهادت رسید.

بیمارستان شهید بقایی،نقاهتگاه هلال احمر خراسان در جاده ماهشهر و گردان بهداری در هفت تپه و نهایتا با لباس پیژامه بیمارستانی ودمپایی لنگه به لنگه پلاستیکی و بدن پر از تاول و صدای اتوبوس سرویس رایگان پاسدارها شدم و بدون غذا و پول و …به میدان امام ساری رسیدم و پیاده تا میدان هلال احمر ساری(ایستگاه بهشهر ان زمان) ٱمدم و انجا به راننده مینی بوس شرایطم راگفتم اون ٱقا گفت تورو میرسونم بعدا کرایه رو بیار ایستگاه بده….
والدینم در روستا( شیرکلا)بودند من در بهشهر منزل دامادم رسیدم بادیدن سر و وضعم شوکه شده بودند…..
خلاصه:۴تیر تک عراق در جزیره مجنون ۱۲تیر ورود رسمی آمریکا درجنگ با سرنگونی هواپیمای مسافربری و۲۷تیر پذیرش قطعنامه ۵۹۸توسط،حضرت امام(ره)

از خدا میخواهم در راه شهدا بمانم و نلغزم وتوفیق شهادت نصیبم شود.

محمدمهدی قلیان ریاست ثبت اسناد و املاک شهرستان نکا

دیدگاه های این مطلب

5 نفر دیدگاه خود را در مورد این خبر بیان کردند. شما نفر بعدی باشید

  1. با سلام و ضمن ارزوی قبولی طاعات.
    لطفا از اقای قلیان مصاحبه ای را طرح کنید و در مورد اقدام غیر قانونی ابطال سند مالکیت قسمت شرقی رودخانه نکا که همه ی مردم با استعلام و طی مراحل قانونی سند اخذ کرده بودند ، را توضیح دهند و این حق مردم نیست که با صداقت در کنار مسولین هستند.

  2. تو رو خدا مشکلات سند مردم بدبخت به ویژه سندهای وقفی رو درست کن

  3. سلام میدانم که خیلی از شهروندان محترم نگران وضعیت سند خود هستند ولی مختصر عرض کنم که هنوز به درخواست اداره محترم اوقاف تمکین نکردم و پرونده در اداره کل ثبت اسناد و املاکمازندران در دست بر رسیست نمایندگان شما در شورای شهر هم پیگیر مطالبات شما هستند والله خیر ناصر و هومعین

  4. نکایی شهروند در گفت:

    جناب اقای قلیان
    با سلام
    از نوجه جنابعالی به حقوق حقه مردم شریف نکا سپاسگزاریم.

  5. با تشکر ازاقای قلیان بابت ذکر خاطره. مار را برد در حال و هوای اون روزها.خداوند شما را حفظ کند
    ضمنا از اقای یدالهی درخواست میکنم وقتی مطلبی از خاطرات رزمندگان ، و اصولا هر مطلب دیگری گذاشته میشود از درج پامهای غیر مرتبط خود داری کند.مطلب لوس میشود. شما میتوانید پامهای غیر مرتبط را خصوصی به نویسنده دهید و ایشان به نحو مناسب در جای دیگر پاسخ دهد. تشکر محمود محمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *