شبث بن ربعی کیست؟ مقاله وارده

از شخصیتهای چندچهره تاریخ اسلام است، وی از سرکردگان کوفه و از طایفه بنی تمیم، ابتدا از یاران علی بود و در دوره بعد از جمله افراد موثر در قتل حسین بن علی و دفع مختار بود.

شبث در دوران جاهلیت فردی سرشناس به‌شمار می‌رفت. وی در زمان پیامبر اسلام مسلمان شد اما از صحابی وی نبود. گفته شده پس از مرگ پیامبر اسلام، مرتد گردید و موذن سجاح (از نظر مسلمانان از جمله پیامبران خودخوانده) گردید و پس از آن دوباره جایگاه سابق خود در مسلمانان یافت. در عهد عثمان او را حامی خلیفه دانسته‌اند و یا اینکه گفته شده او از جمله شورشیان بر خلیفه بود و بدنبال آن از اقدام خود پشیمان شد.

سپس از صحابی علی شد و در جنگها در سپاه علی نقش بسیار داشت اما در جنگ نهروان پا پس کشید و به خوارج پیوست اما در جنگ شرکت نکرد.

مورخین شیعه وی را در زمان خلافت کوتاه حسن بن علی از یاران سست عنصری بشمار می‌آورند که پس از صلح حسن بن علی به سمت معاویه رفت.

شبث در واقعه عاشورا از کسانی بود که به حسین نامه نوشتند و او را به کوفه دعوت کردند. اما او با روی کار آمدن عبیدالله زیاد در کوفه به سمت وی رفت و با مسلم بن عقیل دشمنی کرد. او که تا روز پنجم محرم از رفتن به کربلا طفره می‌رفت، مجبور به شرکت در واقعه کربلا شد، در روز عاشورا که فرمانده نیروهای پیاده لشکر دشمن ( شمر ابن ذالجوشن) بود، حسین بن علی در اولین سخنرانی خود از او و دیگر سران کوفه نام برد و نامه نوشتن و دعوتشان را یادآوری کرد.www

وی در معرکه کربلا زیرکانه عمل کرد و از رویارویی مستقیم با حسین و یارانش پرهیز کرد تا جایگاه خود را در آینده به خطر نیندازد. از جمله اینکه پس از قتل مسلم بن عوسجه از شخصیت وی تمجید کرد.

او بعدها به همراهی مختار ثقفی به خونخواهی حسین در آمد و رئیس پلیس مختار شد اما پس از اعزام ابراهیم پسر مالک به ستیز با شام از کسانی بود که با مختار رودررو شد اما بنا به تغییر اوضاع از کار خود منصرف شد. مختار که به قلع و قمح قاتلین حسین مشغول شد او را نیز تعقیب کرد که شبث به بصره نزد زبیریان فرار کرد و پس از آن در کشته شدن مختار توسط زبیریان حضور داشت. سپس با غلبه حجاج بن یوسف (فرمانروای مروانیان) بر زبیریان در کوفه او به مروانیان پیوست.

شبث سرانجام در سال هشتاد قمری با بیش از یک قرن عمر در کوفه مُرد

 

دیدگاه های این مطلب

6 نفر دیدگاه خود را در مورد این خبر بیان کردند. شما نفر بعدی باشید

  1. « پاسخ به سیما »
    ( پاسخی طنز آمیز به یادداشت آقای عاشوری درباره هاشمی رفسنجانی)
    سیما جان هرچه باشه من رضا هستم و شما سیما ، من خواستم پاسخی جدی به دوستان همفکر شما بدهم ، اما آنها نتوانستن پاسخ منو بدن و شما هم به جای پاسخ دادن، با من شوخی کردی !!! سیما جان حلال و حرام را رعایت کنید و دست از شوخی بردارید!!! مگر بنده چه بدی در حقتان کردم که به من گفتی از فلانی بطور کورکورانه تقلید نکن ! عزیزم من تنها در احکام شرعی ازامام ره تقلید می کنم وگرنه در هیچ چیز دیگه نه در عقاید و نه در اخلاق و نه در سیاست و … از کسی تقلید نکرده و نمی کنم، سیما جان نسخه رستگاری من و شما و همه هشتاد میلیون ایرانی در رعایت همان پنج اصلی است که نوشتم، خواهشن دست از شوخی بر دارید ، ضمنا با حرفای خشن مارا نوازش نکنید.
    سیما جان من می دونم همه حرفات شوخی است والبته از شما چه پنهان تمام حرفای دوستانتان هم شوخی است!!! میگی نه ببین چه جوری سخن میگن و چه جوری استدلال می کنند ؟!!! سیما جان میبینی با اینکه کشور هم قانون داره و هم قانون گزارداره و مدعی العموم (دادستان ) داره و قوه قضاییه داره و هم دیگر نهاد های رسمی قانونی ، اما دوستان دلواپس شما شوخی های عجیب وغریب میکنن ، نکنه یه وقتی این شوخی ها رو باور کنی؟!!! اونها از روی شوخی یه وقتی خودشون را درلباس مفسران جا می زنن وبرای بیرون کردن رقابای سیاسی به آیات قرآن استدلال می کنن!!! وبعد می گن این همه آیات در باره منافقان و این همه آیات درباره کافران و… همه برای اینست تا ثابت کنیم مثلا فلانی فاسد یا مفسد است!!! سیما نکنه یوقتی این شوخی ها را جدی بگیری !
    یه وقت دیگر با تو شوخی میکنن و لباس وکلا و حقوقدانان یا قضات رابرتن می پوشند و زمانی هم قیافه تاریخدانان را می گیرند و گاهی نیز در هیئت سیاستمداران ظاهرمی شوند ، اما هیچکدام از اینها واقعی نیستن.
    سیما!!!
    سیمایت را بشو
    سیما جان!
    اکنون جدی باش، دو سوره در قرآن راجع به کافران ومنافقانست اولی به نام کافرون و دومی به نام منافقون است، و نیز صدها آیا در قرآن در باره کافران ومنافقانست سیماجان همه آیات گفته شده ذاتا در باره کافران ومنافقان، عقیدتی است .
    اگر کسی مخالف سیاسی خود را منافق بخونه نشانه بی انصافی و عدم درک درست این واژه و کاربرد نادرست آن است .
    بله هر منافقی مخالفست اما هر مخالفی منافق نیست، چطور دوستان شما اصرار می ورزند که اشخاص مخالف خود را منافق بخوانند ، یا نمی دانند یا از خدا نمی ترسند.منافق کسی است که درزبان بگوید به اصول دین ایمان دارم اما در دل خود ایمان نداشته باشد، آیا دوستان شما دراین باره اهل انصافند، مواظب خود و دوستانتان باشید!!!( المرء علی دین خلیله) – روش هرکس مانند دوست اوست- .
    سیمای خوب
    اگر کسی به طور ناجوانمردانه ، انسان های بزرگ را به طلحه و زبیر و شبث و بلعم و ابوموسی و … تشبیه کنه از آن عناصر مطرود ومشوه روشویی کرده ! و شخصیت بی نظیر امام علی را تنزل داده است !
    مردم می گویند: امام گفته: هاشمی را من بزرگ کردم ( یعنی من تربیت کردم ) و مقام معظم رهبری گفته : هیچکس برایم هاشمی رفسنجانی نمی شود. از طرفی اگر کسی هاشمی را تشبیه به طلحه و زبیر بکنه مردم خواهند گفت پس طلحه وزبیر عناصر نامطلوب نبودند !!!
    سیما جان استدلال فوق و نتیجه آن را هیچ فیلسوفی نمی تواند رد کند، اما تنها راه حل اینه که شما بگید که اشتباه کردید، از اینکه شخصیت بی نظیری مانند او را به طلحه مردود ومطرود و مرفوض مقایسه کردید که البته هیچوقت نخواهید گفت ، والبته تا وقتی که در این دنیا هستید می توانید نپذیرید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!….
    سیما جان
    فصل مشترک شما و دوستانتان ناسازگاری با قانونست، که عصبانیت و خشونت نشانه آنست، حمله کردن به شخصیت حقیقی و حقوقی اشخاص از آثار آنست، مثلا حمله به رییس مجلس و بهم زدن سخنرانی رییس مجلس خبرگان و تشخیص مصلحت و بهم زدن سخنرانی نوه حضرت امام ره در حرم امام و اهانت به بزرگترین مفسر و فیلسوف و فقیه اسلام حفظه الله وبه همزدن نماز جماعت او و شعار دادن و تشبیه وی به ابوموسی اشعری در قم و …
    سیمای مهربان
    گفته های دوستانتان شوخی بیش نیست و البته اما نزد خدای متعال در روز حساب بایستی پاسخگو باشند .فمن یعمل مثقال ذرة شرا یره .
    سیماجان
    میدونم نام من رضا و نام شما سیما نیست بلکه این حروف صرفا نشانه هستن ، ازشوخی هایی که نمودم معذرت می خوام در هر صورت تو برادر یا خواهر منی، عاقبت بخیر باشیم.

  2. سرذبیر گرامی لطفا جوابیه مربوط به آقای عاشوری را تحت عنوان « پاسخ به سیما» مستقلا منتشر فرمایید. با تقدیم احترامات

  3. سیما و سپس رضا ! در گفت:

    سیما در فروردین ۱۷, ۱۳۹۵ در ۹:۴۹ ق.ظ گفت:

    اقا رضا
    ادبیات بسیار بدی داشتید
    خیلی از مواردی که فرمودید ارتباطی با متن من نداشت
    شما به جای سخن پراکنی فقط به سوال من جواب بدید
    ۱- مگر نه اینکه
    اصل نودونهم قانون اساسی مقرر می‌دارد: “شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آراء عمومی و همه پرسی را بر عهده دارد.”
    در بند ۹ اصل ۱۱۰ قانون اساسی آمده است : “نظارت‌ مذکور در اصل‌ ۹۹ قانون‌ اساسی‌ استصوابی‌ است‌ و شامل‌ تمام‌ مراحل‌ اجرایی‌ انتخابات‌، از جمله‌ تأیید و رد صلاحیت‌ کاندیداها می‌شود.”

    آیا آقای هاشمی خطاب به شورای نگهبان قانون اساسی نفرمودند:”شما صلاحیت خود را از کجا آورده‌اید؟ چه کسی به شما اجازه داده است که قضاوت کنید؟ چه کسی به شما اجازه داد که یکجا بنشینید و داوری کنید؟ برای مجلس و دولت و جاهای دیگر و اختیارات را در دست بگیرید؟…”
    ومگر امام نفرمودند:”من به این آقایان هشدار می‌دهم که تضعیف و توهین به فقهای شورای نگهبان امری خطرناک برای کشور و اسلام است.”
    شما که ادعای رهروی از امام و رهبری را دارید
    آیا امام نفرمود:”نباید از کسی پذیرفت که ما شورای نگهبان را قبول نداریم، نمی‌توانی قبول نداشته باشی. مردم به اینها و به قانون اساسی رأی دادند.”و اینکه”“قانون معین شده است، نمى‌شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم، غلط مى‌کنى قانون را قبول ندارى. قانون تو را قبول ندارد … مردم رأى دادند به اینها. ”
    نظرتون نسبت به این مواردی که عرض داشتم بفرمایید البته بدون توضیح و تفسیر اضافه
    و کلام آخر
    بعد از اينكه يك چيزى قانونى شد ديگر نق زدن در آن، اگر بخواهد مردم را تحريك بكند، مفسد فى الارض است؛ و بايد با او دادگاه‌ها عمل مفسد فى الارض بكنند… “صحیفه امام ج۱۴ص۳۷۰
    پاسخ ↓

    رضا در فروردین ۱۹, ۱۳۹۵ در ۷:۰۰ ق.ظ گفت:

    اما

    پاسخ رضا به سیما:

    آقای هاشمی هم قانون را قبول داره و هم رعایت قانون را.
    شما می توانید بگویید هاشمی قانون را رعایت نکرد ، اما نمی توانید بگویید او قانون را قبول ندارد.

    اگر شما بگویید که هاشمی قانون را قبول نداره ، آیا بهتر از این می توان گفت که من گفتم: « شما گویا شوخی فرمایش می فرمایید»!!!

    بنابراین وقتی هاشمی قانون را قبول داره برای نقد یا انتقاد از وی نمی توانید به سخنان امام استناد نمایید، چون سخنان حضرت امام درباره کسانی است که اساسا قانون اساسی و نهاد های برآمده از آن ازجمله شورای نگهبان را قبول ندارند.

    آیا آقای هاشمی گفته من شورای نگهبان را قبول ندارم یا برعمل کرد آن ایراد گرفت؟

    البته از نظر ما انتقاد از هر شخصیت حقیقی و حقوقی با رعایت اخلاق و قانون و مصلحت هیچ منعی ندارد.
    والعاقبة للمتقین

  4. سیما چه گفت ، و رضا چه پاسخ داد؟
    جناب رضا فرمودید:
    آیا آقای هاشمی گفته من شورای نگهبان را قبول ندارم یا برعمل کرد آن ایراد گرفت؟
    پس نه
    این همه متن و انتقاد برای باد هواست!!!!!!!!
    نمیدونم بدون خوندن متن چطور الکی الکی نظر میدید
    در متن اومده هاشمی خطاب به شورای نگهبان گفته :
    شما صلاحیت خود را از کجا آورده‌اید؟ چه کسی به شما اجازه داده است که قضاوت کنید؟ چه کسی به شما اجازه داد که یکجا بنشینید و داوری کنید؟ برای مجلس و دولت و جاهای دیگر و اختیارات را در دست بگیرید؟…”
    این اهانت و حمله به شورای نگبان نیست؟
    لابد میگید نه هاشمی نمیدونسته که به شورای نگهبان چه کسی این اختیارات رو داده بنا براین سوال فرمودند تا مطلع شوند ؟
    مجرمین به قول شما ۲ دسته اند
    یکی قانون رو قبول نداره و عمل نمیکنه
    اما کسی که قانون رو میدونه و به قول شما قبول هم داره چه مرضیست که رعایت نمیکنه ؟ نق زدن و تحریک مردم چه معنایی داره؟
    ما هم داریم میگیم قانون به شورای نگهبان این اجازه رو داده
    متن قانون اساسی:
    اصل نودونهم قانون اساسی مقرر می‌دارد: “شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آراء عمومی و همه پرسی را بر عهده دارد.”
    در بند ۹ اصل ۱۱۰ قانون اساسی آمده است : “نظارت‌ مذکور در اصل‌ ۹۹ قانون‌ اساسی‌ استصوابی‌ است‌ و شامل‌ تمام‌ مراحل‌ اجرایی‌ انتخابات‌، از جمله‌ تأیید و رد صلاحیت‌ کاندیداها می‌شود.”
    امام هم فرمودند:
    من به این آقایان هشدار می‌دهم که تضعیف و توهین به فقهای شورای نگهبان امری خطرناک برای کشور و اسلام استو در جایی دیگر فرمودند:بعد از اينكه يك چيزى قانونى شد ديگر نق زدن در آن، اگر بخواهد مردم را تحريك بكند، مفسد فى الارض است؛ و بايد با او دادگاه‌ها عمل مفسد فى الارض بكنند… “صحیفه امام ج۱۴ص۳۷۰
    پاسخ ↓

    پاسخ به سیما :

    به سخن ساده و روشن و واضح من خوب دقت کن تا در پاسخ آن به راه نا هموار قدم نگذاری!
    ۱- بنده با صراحت گفتم آقای هاشمی هم قانون را قبول داره و هم عمل به قانون را .
    ۲- آقای هاشمی قانون را قبول داره پس شورای محترم نگهبان را نیز قبول داره.
    ۳- انتقاد از شورای نگهبان به معنای انتقاد از شخصیت حقوقی آن و جایگاه قانونی آن نیست.
    ۴- انتقاد از شورای نگهبان ، انتقاد از برخی عملکرد آنست و نقطه عزیمت در همینجاست.
    ۵- آیا شما می فرمایید هیچکس حق انتقاد از برخی عملکرد شورای نگهبان ندارد؟ و یا آنکه شورای نگهبان هیچ اشتباه و عملکرد قابل نقد و انتقادی ندارد؟
    ۶- شاید زیبنده نباشد ما نهاد های قانونی را درعملکردشان مطلقا تنزیه نماییم و از هرگونه نقد و ایرادی مبرا بدانیم، همانگونه که ناجوانمردانه است که آنها را بی پروا نفی و نقض کنیم!
    ۷- اینکه شما به برخی اصول قانون اساسی تمسک کرده تا جایگاه قانونی شورای نگهبان تبیین و تاکید نمایید مطلبی شایسته است ، اما همانطور که گفته شده نه وجود این نهاد قانونی ونه ماهیت آن و نه حکمت آن ونه اختیارات آن ونه وظایف آن اساسا مورد انکار نیست، تا نیازی به زحمت اثبات از طرف شما باشه!
    ۸- سیما برادرم!!! برای چندمین بار عرض می کنم در نظام عزیز ومقدس جمهوری اسلامی ، همه یعنی همه آحاد امت باید رهبر محور باشند و در زیر خیمه برافراشته رهبر امت قرار داشته باشند واز هرگونه تفرقه و تشتتی بپرهیزند، زیرا راه نرفته ما بسیار است و کارهای برزمین مانده زیاد.
    ۹- انتقاد از روی دلسوزی و ناصحانه و شفقت آمیز در جوهر رسالت انبیا و کتب آسمانی و مخصوصا قرآن کریمست.
    این همان چیزی است که از آن به واژه مبارک امر به معروف ونهی از منکر تعبیر می کنیم.
    ۱۰- از تند روی بپرهیزیم ، بخصوص در امور اجتماعی ، زیرا منجر به خسارت هایی می شود که بسا جبران آن ممکن نباشد!
    ۱۱- در نوشته های خودتانن از قانون و سخنان بزرگان و آیات و … سخن به میان آوردید، حال اگر کسی از شما بپرسد این نسبت های ناروا و این تعبیرات اهانت آمیز که ازعنوان نوشته آقای عاشوری گرفته تا نوشته کنونی شما مملو از جسارت های زننده است، آیا همه اینها وفق قانون و اخلاق و ایمان و …است؟
    ۱۲- آدمهای بزرگ را هیچوقت تضعیف و تخریب نکنیم، و آنها را از دست ندهیم، ونسبت به کسانی که چنین می کنند بدگمان باشیم، زیرا مردم نیازمند انسان های متعارف نیستند بلکه همه به انسان های بزرگ احتیاج دارند.
    ۱۳- دیدید که در دو سال اخیر یک سیاست مدار دانشمند با تدبیر توانست به نمایندگی از ملت بزرگ ایران ، بر شش نماینده قدرت های جهانی فائق شود، این یعنی اهمیت جایگاه انسان های بزرگ.
    ۱۴- انسان های بزرگ را تخریب نکنیم هرچند با او هم عقیده نباشیم و هرجند هم وطن ما نباشد!
    والعاقبة للمتقین.

  5. جواب سامان به رضا و پاسخ رضا به وی و خدا حافظی رضا!

    سامان در فروردین ۲۵, ۱۳۹۵ در ۱۱:۵۰ ق.ظ گفت:
    اقا رضا
    استدلال های بیخودی داری
    می خوای به زور و بی منطق طرف مقابلت رو محکوم کنی و نوشته هات خودشون به راحتی نشان از عدم استدلال و منطق داره به طور مثال در پاسخ با کسی که با نام مستعار جوان وارد بحث شد چیز خنده داری پروندی
    “تو اگر جرأت داشتی خودت را با نام مستعار معرفی نمی کردی و با این پرده پوشی خود در صدد تاریخ خوانی نا پخته بر نمی آمدی”
    این استدلال شما برا محکوم کردن طرف مقابله
    شماهم که خودت رو صریح و شفاف معرفی کردی؟
    !!!!!!!!!!!
    رضا!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    چقدر شفاف سازی همراه با جرات

    پاسخ رضا به سامان :

    سامان جان !
    لیلة الرغائب است و التماس دعا، هرچه باشه من و شما نه اختلاف عقیدتی داریم و نه اختلاف اخلاقی و وجوه مشترک ما بسیار زیادست و نقاط اختلاف تقریبا هیج!
    دوست من، بیاییم با وحدت و همدلی قدر شناس نعمت های الهی باشیم نعمت هایی که بسیاری از آنها در دنیا منحصر به فردست. نعمت هایی که خداوند در سوره حج فرموده شما از عهده شمارش آن بر نمی آیید!
    دوست من ، بنده نه از خودم ونه از دیگران نه در گفتارو عملم و نه گفتار و عمل دیگران دفاع مطلق نمی کنم، از این رو در زیر چتر اندیشه و عقیده ای که باز نمودم انسان های بیشماری جای می گیرند، حتی کسانی که مرا در زیر چتر خود جای ندهند!
    دوست من!
    به نظر شما بنده به عنوان شیعه امام علی (ع)، چنین ایده و اندیشه ای داشته باشم سزاوارترم یا آن پیروان فرقه های جعلی گمراه و گمراه گر؟

    دوست من!
    اینکه نماینده شهرمن کدام شخص باشه،قطعا یک ارزش سیاسی است و البته مهم، اما اهمیت آن تاجایی است که با امور مهمتری در تعارض و تزاحم قرار نگیره، بازم تاکید میکنم که منظورم نفی ارزشهای سیاسی نیست، بلکه منظورم اینه سیاست جای خود دارد و مسائل مهم دیگر نیز جای خود، البته واقعا دشوارست که بتوان در امور مهمه زندگی حدود توازن و تعادل را مراعات کرد، اما ما عقلا و شرعا در حد توان خود بایستی در جهت تعادل بخشی همه امور بایسته تلاش کنیم، وگرنه به هر دلیلی خواه از روی غفلت و خواه عمدا اگر روش های نامتعادلی را در پیش بگیریم، قطعا فساد انگیز خواهد بود و جامعه را دچار ضررهای جبران ناپذیر می کند.
    همه ما بابسی تلاش کنیم تاارزشهای مقبول را در جامعه نهادینه سازیم. متاسفانه چون ارزشها نهادینه نشده ما پیوسته وقتی آثار ناهنجار ضد ارزش ها را می نگریم ، تلخکام و آزرده می شویم و بسا ناشکیب و خشمگین!
    دوست من !
    آیا بهتر نیست اولین سخن را در امور جامعه و نظام، آخرین سخن امیرالمومنین قرار بدهیم که فرمود: « اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم» – شما را به تقوا و نظم پذیری در کارهایتان توصیه می کنم – .
    دوست من ، لازمه ایمان و راستگویی قانون پذیریست و قانون گریزی نشانه دروغ گوییست ، بیاییم تلاش صادقانه و خالصانه خود را به کار بندیم تا گام های مثبت و موثری در جهت فرهنگ شدن قانون گرایی برداریم، و در این رابطه بی تفاوت و سهل انگار نباشیم، و البته بهتر اینه که در این باره از خودمان آغاز کنیم.

    در آخر بنده از شما و سیما و رها و صفا و شیوا و صبا و نسیم و سما و دیگر دوستان سپاسگزارم ، شوخی های ما را جدی نگیرید چون هدف همه ما یکیست اما روش ها و سلایق متفاوت واین تفاوت ها ذاتا لازم وحکیمانه است . درود و تحیت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *