دل نامه ۳ (نامه های یک پدر به فرزندان ) «یک جام سخن یک جهان معنا»/ خیرخواه
تاریخ انتشار خبر : ۹۴/۱۲/۲۴
معصومان انسان هایی کامل و برترند و سخن گفتن در باره آنان دشوار و بسا ناممکن است، چرا که مقام و جایگاه معنوی آنان فراتراز سطح معرفت ما عموم مردم می باشد.
چنانکه مولوی درمثنوی معنوی خود در باره پیامبراکرم (ص) گفته :
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم وصف آن رشگ ملک
گر دهان یابم چنین و صد چنین
تنگ آید در بیان آن امین
می بینید که او با صراحت بیان می دارد که از توصیف شایسته شخصیت حضرت رسول اکرم (ص) ناتوانست، و نیز سعدی آن شاعر شهیر و صاحب نظم و نثر در دیوان غزلیات خود در باره بی نیازی انسان کامل از توصیف دیگران حتی از توصیف وصاف چیره دستی مانند خودش ، بیان می دارد:
وصفش ندانم گفتن دریای شیرینست اوسعدی که شوخی می کند گوهر به دریا می برد
بنابراین از نظر شخصیتی چون سعدی ، توصیف و مدیحت گویی
از قدیسانی مانند معصومان (ع) بیشتر به شوخی کردن کسی می ماند که بخواهد گوهری را به دریا هدیه دهد!
از نظر اینان توصیف شایسته و بایسته وقتی ممکنست که انسان از معرفت و شناختی لازم و کافی در باره مصداقی که می خواهد از آن سخن بگوید بهرمند باشد، وگرنه توصیف مناسب و درخور روی نمی دهد . از این رو این بزرگان به خاطر تفرس و تفطن به این واقعیت به ناتوانی خود در این باره اذعان می نمایند!
بنا براین سخن این بزرگان در ناتوانی از تبیین و توصیف انسان های کامل، بر اساس حکمت و معرفت است نه از روی اغراق و مبالغه و فزون گویی .
البته بزرگان اندیشه وادب علاوه برمطلب فوق ، یک نکته مهم دیگر را نیز یاد آوری می کنند و آن اینکه انسان های کامل به توصیف وصافان و مدیحت گویی آنان نیازی ندارند چراکه مدیحت گویی برای انسان های کامل چیزی بر کمالات و فضائل آنها نمی افزاید، بلکه آنان فانی دریای توحید و اخلاص ودلداده یک سو نگری و یکتاپرستی اند ، و پرنده بلند پرواز روحشان به آشیانه این تعاریف فرود نمی آید ، و آنان به هوس دانه در قفس دنیا گرفتار نمی شوند.
آنان هیچگاه به اشتغالات متعارف اهل دنیا و دلبری های مظاهر دنیا ، از قبیل: نام و نان و جاه وجمال و خوش پوشی و خوش نوشی وشراب و کباب و راحتی و رفاه و … دل نرم و سرگرم و دلبسته و وابسته نشده و نمی شوند.
چنانکه جناب مولوی در این باره می گوید:
مدح تعريف است و تخريق حجاب؛
فارغ است از مدح و تعريف آفتاب
كه دو چشمم سالم و نامُرمَد است.
اما علیرغم واقعیت فوق ، این ما هستیم که سخت نیازمند به ستایش فضیلت گویی انسان های کامل و معصومان هستیم . ما با این منقبت گویی ها پی به نقصان خود می بریم و به عظمت و مقام والای آنان شهادت می دهیم و به امامت و پیشوایی آنها اقرار می کنیم ، والبته ای بسا این عرصه عرضه هنرهای فاخر و شاهکار نیز باشد.
حال به این مثال توجه کنید : تابلوی عصر عاشورا اثر استاد فرشچیان ، صفحه ای از نهضت عظیم امام حسین (ع) را هنرمندانه به نمایش می گذارد، اوبدین وسیله به تبیین شخصیت و نیز ستایش بازماندگان شهدای کربلا می پردازد، حال همه کسانی که آن تابلو را تماشا می کنند ، لب به تحسین این خداوندگارهنر می گشایند، و ازطرفی به بخشی از ابعاد نهضت عاشورا پی می برند.
اما آیا خلق این اثر هنرمندانه و نیز بسیاری دیگر از آثار هنری ، فایده ای هم برای حماسه سازان کربلا دارد؟ بدیهی است که فواید آن متوجه امت است نه امام ، زیرا این امت است که به امام (ع) محتاجست نه امام (ع) به امت ، اما از سخن عارفانی مانند مولانا مطلب مهمتری مستفاد است و آن اینکه امام حسین محتاج به تابلوی عصر عاشورا نیست بلکه این استاد فرشچیانست که توانسته با رسم عصر عاشورا خود را بشناساند ، به تعبیر دیگر استاد فرشچیان با رسم این تابلو خود را شناساند نه امام حسین وحضرت زینب و عصر عا شورا را! (لطفا دقت کنید).
مادح خورشید مداح خوداست.
با این توضیحات، بهتر است شناساندن انسان های کامل را به کسانی که هم سطح آنان می باشند واگذار کنیم ، و یا بالاتر از همه آنرا به پروردگار متعال بسپاریم که خود آنان را آفریده و ستوده و شناسانده است.
اکنون با توجه به مطالب گفته شده جملاتی هرچند کوتاه ، در باره شخصیت حضرت فاطمه زهرا (س) بیان می داریم:
در کتاب بحار الانوار علامه مجلسی ، حدیثی از پیامبر گرامی در باره حضرت فاطمه آمده است ، که پیامبر(ص) خطاب به دختر گرامیش فرمود: « یا فاطمةُ انت منی و انا منک »، ( تو از من هستی و من ازتو هستم) .
اگر در باره شخصیت این برترین بانوی جهان و مادر مومنان هیچ سخن و نوشته ای جز این حدیث نبود، بازهم در رتبت رفیع او کفایت می کرد، در این حدیث دو شخصیت متجلی اند ، یکی خاتم پیامبران و دیگری حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا، و نیز در این حدیث پیامبر گرامی در صدد برآمده هم خود وهم دخت گرامیش را بشناساند، و در این حدیث پیامبر رحمت چتر مهربانی و عطوفت بی مثال خود را بروی دخترش می گستراند و او را از دریای رحمت بیکرانش سرشار می سازد.
در این حدیث نسبت دو شخصیت بی نظیر عالم اسلام یعنی حضرت رسول اکرم و حضرت فاطمه زهرا ، از زبان خود پیامبر(ص) بیان شده است، نسبت یگانگی اما در دو تشخص! ( یک جان در دو تن ) که به اراده پروردگار یکی باید حضرت محمد(ص) باشد و دیگری حضرت فاطمه زهرا ( س) دختر گرامی پیامبر (ص) و همسرامیرالمومنین (ع) و مادر امامان معصوم (ع).
در این حدیث پیامبر گرامی حضرت فاطمه را میوه ای از درخت شخصیت خود معرفی می فرماید ، و از آن مهمتر و اعجاب آورتر اینکه فرمود شخصیت من از تواست!
می بینید که پیامبر(ص) به دخترش فرمود: تو حاصل منی و من حاصل توام .
اینکه پیامبر فرموده من از توام مطلبی است که در آن بطور مختصر اما زیبا و گویا، در باره شخصیت جامع و کامل حضرت زهرا سخن گفته است، شخصیتی که به همه فضایل و کمالات حضرت رسول اکرم (ص) نیز آراسته است ، مگر صفات خاصه و اختصاصی آنحضرت ، نظیر نبوت و رسالت.
از این حدیث استفاده می شود که شأن شخصیت حضرت فاطمه همان شأن شخصیت حضرت محمد (ص) است جز آنکه تبلور و تمثل این دو نور پروردگار آنها را از هم ممتاز ساخته.
قرآن کریم هیچ پیامبری را مانند حضرت محمد (ص) نستوده است، چنانکه در باره وی فرموده : « انَک لعلی خُلقِ عظیمِ» ( بی تردید خصال نکوی تو بزرگست) ،دیگر آنکه با نزول سوره انشراح پروردگار کریم در باره شرح صدر و روح تحمل پذیر و بردبار وی سخن گفته است ، که شاید این بزرگترین خصلت آنحضرت باشد!از حدیث مزبور استفاده می شود که حضرت زهرا نیز در همه این فضایل هم سطح حضرت محمد (ص) است.
خلاصه سخن آنکه از این حدیث شریف استفاده می کنیم:
«فاطمه محمد است و محمد فاطمه».
در باره این حدیث پیامبر(ص) می توان گفت: جامی از سخنست که یک جهان معنا دارد که بنده به اندازه بضاعت اندک خود برداشت هایم از آن را تقدیم شما نمودم . (در پناه پروردگارباشید «یا علی مدد»).