دل نامه ۲ « مهمتر از عقل »(نامه های یک پدر به فرزندان)/ خیرخواه

معصومه، محمدباقر و محمدتقی، سلام

یکی از حکیمان روزگار ما می گفت: اینکه ابوعلی سینا ملقب شد به «شیخ الرئیس»، بخاطر آنست که او رئیس العقلاء و برتر خردمندان بود، او نابغه ای شگفت انگیز بوده که دو اثر گرانسنگ « کتاب الشفاء » در فلسفه و « کتاب القانون » در طب را نوشت، آثاری که قرن ها در دانشگاهها و حوزه های علمی شرق و غرب جهان تدریس شدند، بوعلی سینا در فلسفه صاحب سبک بود و دردانش پزشکی و داروسازی و درمان و ریاضیات و هندسه و نجوم و علوم غریبه زمان خود تسلط و تضلع داشت، او آثار علمی و فلسفی و عرفانی بسیاری از خود برجای گذاشت، با این همه آنچه بوعلی سینا به آن ممتاز بوده فرهیختگی و نبوغ در خرد بود. هرگاه سخن از بوعلی ایرانی و بقراط یونانی یا فارابی ایرانی و افلاطون یونانی وامثال آنان به میان می آید ، سخن از فرزانگی و خردمندی و حکمت علمی و عملی است، اینان صاحبان خرد بودند نه آفریدگاران آن، هم اینان سرمایه عقل را در راه خداپرستی انسان و فضایل اخلاقی و پا سخگویی به نیاز های واقعی بشر و چاره اندیشی در برابر دشواری های مادی ومعنوی و برون رفت از مشکلات طبیعی و ذهنی و روانی و اجتماعی و… به کار گرفتند، چنانکه افلاطون کتاب «جمهوریت» را نگارش نمود و فارابی نظریه «مدینه فاضله» را ارائه و تبیین کرد این غواصان دریای اندیشه و تعقل ، در کشف توانایی های عقل از پیشتازان بودند .elahi-jamal - Copy
انسان ها همواره خواهان فرزانگی اند و فرزانگان را می ستایند، زیرا فرزانگان ره یافتگانند و فرزانگی ره یافتن می باشد ، و این چیزی است که درک آن برای فطرت الهی نیاز به ترجمه ندارد.
شاید تذکر این نکته مناسب باشد که هر چیزشایسته و ارجمندی که در دسترس نا اهلان قرار بگیرد ، آنها با تزویر و تقلب، نمونه بدلی و مقلوب و تدلیس شده آن را می سازند و وانمود می کنند این همان چیز اصیل است، در حالی که کالاهای ساخته شده فریبکاران ، بی فایده و بی خاصیت و صرفا دارای صورتی فریبنده از امور حقیقی و با ارزش هستند.
خداوند حکیم و توانا آفریدگار همه خوب ها و خوبی هاست ، اما پدید آورنده بدان و بدی ها خدا نیست و متکلمان الهی و حکیمان متاله گفته اند:« اساسا بدی ها رخت هستی برتن نکردند تا منتسب به آفریدگار هستی بخش باشند، بنابراین بدی ها هیچ اند».
فرزانگان حقیقی همواره موحدان و رهپویان توحیدند و صبغه الهی دارند و درآراستگی به تقوای الهی پیشتازند، و آنها نه تنها متصف به تقوایند بلکه از خدا می خواهند تا پیشوای اهل تقوا نیز باشند، به تعبیر دیگر آنان با توکل به پروردگارمنان به خوب بودن و خوب زیستن بسنده نمی کنند بلکه از خدا می خواهند تا امام خوبان شوند! ( واجعلنا للمتقین اماما ).images
اینکه در باره فرزانگان حقیقی اینگونه می اندیشیم براساس باوری است که مبتنی بر عقیده توحیدیست.
از نظر یک انسان توحیدی که سعی می کند مانند پیامبران الهی عقیده داشته باشد هیچ فرزانه ای مشرک وهیچ مشرکی فرزانه نیست .
و براین اساس هیچ انسان فرزانه ای از روی عمد و اختیار، حتی یک بار نمازش از دست نمی رود.
بنا براین آیا می توان توهم وتفوّه کرد انسانی که قید بندگیش را در برابر فرمان های ربانی می شکند و از سر فرود آوردن در پیشگاه با شکوهش خود داری می ورزد و شکست نافرمانیش را بر پیروزی اطاعتش ترجیح می دهد، فرزانه ای حقیقی و راستین باشد؟
گرچه تاسف باراست که بسیاری از مردم دربند الفاظی اند که روزی آن را برای پویایی و پایندگی فرهنگشان ایجاد کردند،اما امروز کار برد صحیح و حقیقی آن را در یاد ندارند!
اگر به کلمات بسیاری که شاید افزون بر دهها و یا حتی صدها مورد باشند، توجه کنیم، می بینیم معنای حقیقی در آنها کم فروغ یا بی فروغست،مثلا: مسجد، مسلمانی ، ایمان، برادری، وفای به عهد ، امانتداری، دوستی،همسایه، دعا،حسینه،جمعه،ربنا،توحید،آزادی،حقوق بشر، روشنفکر،مربی،دانشگاه،سیاستمدار،فرهنگی،روحانی،شکرگزاری،
سخاوت، بصیرت،شجاعت،وطن پرستی،عرفان،سادگی،کار،شادی،عقب مانده،پیشرفت و … اگر می خواهی بدانیم این واژگان چه وزنی دارند بایستی در ترازوی قرآن کریم توزین شوند یعنی با توحید قرآنی و تقوای الهی سنجیده شوند، در اینصورت ما به هدایت قرآن کریم که خود یکی از اوصافش «هادی» است به معرفتی درست و شایسته می رسیم.1191741582921613781423126995520272155126
آنچه حقیقت دارد مانند برآمدن گل نرگس در گلزار رحمت پروردگارست ، یعنی حکیمانه و هدفمند است و نقش آن عطر افشانی و جان پروری و بهجت افزایی می باشد ، اما آنچه حقیقت ندارد مانند شاخه گلی مصنوعیست، که غیر معطر و بی خاصیت است، وعد ه ای فریب آن را می خورند و به آن سرگرم و دلخوش می شوند.
دلیل دل سپردن و دل خوشی به چیز های غیر حقیقی هر چه باشد،اما نتیجه آن نیکو نیست، نتیجه آن ملالت یا ملامت است.
اینکه گفته شد انسان فرزانگی و فرزانگان را دوست دارد ، مقصود چیزی است که انسان را به سرچشمه توحید فراخواند، جایی که فرای آن فضیلتی نیست و ورای آن حقیقتی.
فرزانگان خلعت خرد را در برکرده اند و ستودگی آنان به ستودگی خردشان است و البته اینکه خرد ستوده است نیاز به استدلال ندارد،بی تردید خرد امین مورد اعتماد خداست،امینی که انسان را به شهر بهشت معرفت می رساند و به روضه رضوان ملاقات معبود یکتا هدایت می کند. 7854_42953
آیات و احادیثی که در ستایش خرد سخن گفتند، پرشمارند، خرد مبنای شناخت هر حقی در هر زمان و هر مکانست، برای اثبات حقانیت هرچیزی نیاز به خردست ، اما آیا خرد محتاج به غیر خودش نیست؟
جواب اینست که خرد هم در پیدایش وهم دربقا وهم کارکرد خود نیاز به غیر خود دارد.
وقتی انسانی خردمند در برابر نشانه های با عظمت پروردگار، (آیات الهی قرآن کریم) قرارمی گیرد ،چهره اش خاضع و هیئتش متواضع می شود،چون جایگاه عقل با همه عظمتی که دارد در استناره از وحی و در هدایت یابی و ایمنی به وسیله اوست، هرچیزی نیاز به هدایت و ایمنی دارد حتی عقل. اگر ماه عقل روشنگرست به خاطر خورشید وحی است!

حکیم سنایی با اشاره به این حقیقت و در باره اعتماد نکردن به عقل تنها می گوید:
مصطفی اندر میان آنگاه عقل آفتاب اندر سماء آنگاه سها
(یعنی وقتی خورشید تابناک حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم می تابد شما به دنبال ستاره کم فروغ سهیل عقل هستید؟ بله شما در جایی که در حجاب دوری از خورشید وحی هستید ، رهنمونی ستاره خرد برشما حجت است).
نیز مولوی با اشاره به همین واقعیت می گوید:
پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود
نتیجه اینکه پای عقل همیشه استوار نیست پس نبایستی همیشه وهمه حال به عقل اعتماد کرد ، بنا براین ما در ورای عقل به چیز دیگری هم نیاز داریم و آن وحی الهی یعنی آیات مطهر و مقدس قرآن کریم است، آیاتی که از هر عیب و ایراد و نقص و کاستی و نا استواری مصون و از هر گونه تحریف و تدلیسی معصوم و مصون است، کتابی که ظاهر وباطن والفاظ و معانیش از جانب خداست و روح با عظمت پیامبر (ص) رحمت قلب و گنجینه این امانت الهی است، قرآن چون حقیقت آن نامتناهی است جان های متناهی و محدود نمی توانند از عهده شناخت کامل آن برآیند و از این رو همه شناخت ها در باره قرآن کریم نسبی است ، بجز شناخت معصومان، که البته حقیقت شناختشان از قرآن نیز بر ما پوشیده است!
با این همه چیزی از قدر و قیمت ورفعت و منزلت عقل کاسته نیست بلکه آنچه می خواستم به شما فرزندان نازنینم یاد آور شوم این بوده که در هندسه حکیمانه هستی بایستی سر را بالا گرفت و به حقیقتی بر تر از عقل نیز نگریست وآن وحی الهیست که باید آن را تصدیق نمود و به آن باور داشت و به الزامات آن ملتزم و پایبند بود، و آن را همواره حرمت نهاد .
انشاء الله جانتان از جام وحی سیراب و از چشمه سار عقل و حکمت شاداب باد.
DASImage4178

دیدگاه های این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *