تو را من چشم در راهم

امين درد آگاهم ! تو را من چشم در راهم
دليل عصمت راهم ! تو را من چشم در راهم

شب است و بى چراغم من ، اسير كوره راهم من
بتاب اى خضر بر راهم ، تو را من چشم در راهم

شبم را نور باران كن، نگاهم را چراغان كن
كه بى مهر تو گمراهم ، تو را من چشم در راهم

تو خورشيد جهانتابى ، تو نور خالص و نابى
تو را اى خوب ! مى خواهم ، تو را من چشم در راهم

تو هستى رامش جانم ، تو غايب ، من پريشانم
اسير حسرت و آهم ، تو را من چشم در راهم

مگر از ما تو دلگيرى ، نقاب از رخ نمى گيرى ؟
ظهورت هست دلخواهم ، تو را من چشم در راهم

پراز بوى گناهم من ، شهيد اشك و آهم من
اگر مغضوب درگاهم ، تو را من چشم در راهم

برادر قصد من دارد ، به راهم گرگ مى بارد
چو يوسف مانده در چاهم ، تو را من چشم در راهم

دلم از بوى شب فرسود ، بتاب اى قبله ی  موعود !
تو هستى مهر و هم ماهم ، تو را من چشم در راهم

نشستم تا بيايى تو ، كجايى تو ؟ كجايى تو ؟
امين درد آگاهم ! تو را من چشم در راهم

انتظار

دیدگاه های این مطلب

1 نفر دیدگاه خود را در مورد این خبر بیان کردند. شما نفر بعدی باشید

  1. سلام زیباست اگه نام شاعرباشه خیلی بهتره

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *