تو را من چشم در راهم
تاریخ انتشار خبر : ۹۴/۰۸/۸
امين درد آگاهم ! تو را من چشم در راهم
دليل عصمت راهم ! تو را من چشم در راهم
شب است و بى چراغم من ، اسير كوره راهم من
بتاب اى خضر بر راهم ، تو را من چشم در راهم
شبم را نور باران كن، نگاهم را چراغان كن
كه بى مهر تو گمراهم ، تو را من چشم در راهم
تو خورشيد جهانتابى ، تو نور خالص و نابى
تو را اى خوب ! مى خواهم ، تو را من چشم در راهم
تو هستى رامش جانم ، تو غايب ، من پريشانم
اسير حسرت و آهم ، تو را من چشم در راهم
مگر از ما تو دلگيرى ، نقاب از رخ نمى گيرى ؟
ظهورت هست دلخواهم ، تو را من چشم در راهم
پراز بوى گناهم من ، شهيد اشك و آهم من
اگر مغضوب درگاهم ، تو را من چشم در راهم
برادر قصد من دارد ، به راهم گرگ مى بارد
چو يوسف مانده در چاهم ، تو را من چشم در راهم
دلم از بوى شب فرسود ، بتاب اى قبله ی موعود !
تو هستى مهر و هم ماهم ، تو را من چشم در راهم
نشستم تا بيايى تو ، كجايى تو ؟ كجايى تو ؟
امين درد آگاهم ! تو را من چشم در راهم
انتظار
سلام زیباست اگه نام شاعرباشه خیلی بهتره