صدای سنت درحنجره سیدرضا /محمودمحمدی
تاریخ انتشار خبر : ۹۴/۰۸/۱۳
تاریخ کهنگی میآورد.اصلا تاریخ یعنی خود کهنگی . گاهی فراموشی می آورد.تاریخ یعنی فروکش کردن جوش و خروش .خاموشی احساسات.تعطیلی حب و بغض.اما بعضی وقتها بعضی از صفحات تاریخ چنان از این قاعده خارج میشوند که آدم یادش میرود با تاریخ سرو کار دارد.انگار حادثه ایی است که تازه اتفاق افتاده است.احساساتش تازه است .اشک ها و لبخند های واقعی و تازه . خروش و جنبش ایجاد میکند. دل آدم را میلرزاند و حتی اشک آدم را طوری در می اورد که انگار جلوی چشمت اتفاق افتاده است.
مثل همین واقعه عاشورا که گرچه یک برچسب تاریخی ۱۴۰۰ ساله دارد اما چه کسی است که نداند عاشورا در فرهنگ شیعه یعنی هر لحظه از عمر شیعه که میگذرد و کربلا یعنی همه مکانها .هر جا که سخن عدالت بر زبان ها جاری است. هر جا که ظلمی رخ میدهد . هر جا که پرچم حق طلبی به اهتزاز در آمده است. و هر زمان که صدای مظلومی بگوش برسد .هر زمان که دین خدا در خطر افتد …
قصه عاشورا قصه غریبی است. تازه است و بقول حجه الاسلام فرهادی در مراسم تاسوعای روستای چمان، صفحات روشن و تاریک دارد.یک صفحه اش پر است از غیرت و جوانمردی و یک صفحه اش پر است از ظلم و سنگدلی . شهادت ال الله و اسارت فرزندان رسول الله .تشنگی از آب فرات و تشنگی شهادت.شوق غارت خیمه های ابا عبد الله و شوق دیدار رسول الله .
رقابت برای شهادت و رقابت برای کشتن یاران حسین . بیعت با حسین و بیعت با یزید . ذلت و سعادت . … وهمین است که قصه عاشورا را متفاوت کرده است.
این یک طرف قضیه. اما عاشورا و کربلا یک خاصیت دیگر هم دارد.زندگی را میسازد. عناصر ومولفه های یک زندگی عاشورایی در زندگی معتقدانش جاری میشود. جالب اینکه مسلمان و مسیحی و هندو هم فرقی ندارند.عاشورا و کربلا در زندگی دوستداران حسین جاری است . مثل خون . موجب زنده بودن است. اشتباه کردم که گفتم قصه عاشورا تازه است . قصه عاشورا زنده است.میدانید چرا عاشورا همیشه زنده است .چون به زندگی معنا میدهد . حرکت میدهد .چون هنوز غیرت ها را تحریک میکند. هنوز صحنه هایی را خلق میکند که زیباست.اصلا نمیشود که صحنه عاشورایی باشد و در آن منیت باشد .در آن اخلاق نباشد .عاشوراییان کسانی هستند که اخلاق مذهبی شان در زندگی و باور های شان و در رفتارهای شان نمود دارد.مذهب شان برای خارج از رویه زندگی نیست…هرچند عناصر محدودی باشد باز هم هست .کافی یکی از عناصر عاشورا در زندگی باشد.مثلا غیرت . مثلا حق طلبی .مثلا دوستداری اهل بیت .عناصر عاشورا بهانه ارزش زندگی است. حتی کسانی که در صف طرفداران حسین هستند از عناصر عاشورا محسوب میشوند .مثل شمایی که عزادار حسین هستید. مثل مداحان و روضه خوانان واقعی و بی ریای حسین .تکریم این عناصر هم ارزش می آورد.بزرگی می افریندو زیباست.
شب تاسوعای حسینی است . مسجد سعادت مهراباد نکا. مداحان یکی پس از دیگری پشت تریبون میروند و در عزای حسین مرثیه میخوانند. دلم لک زده برای یک نوحه سنتی. برای یک صدای آشنا . صدای عزاداری حسین که از کودکی در گوشمان پیچیده است.روایت عاشورا و مصائب زینب… سید عقیل صفار زاده بلند میشود که مرثیه بخواند . از نزدیکی تریبون راهش را کج میکند به سمت جمعیت. میرود داخل جمع .فکر کردم میخواهد در جمع عزاداران بخواند. دیدم رفت سراغ سید رضا منصورکوهی (منصوری) پیر غلام اباعبدالله الحسین.
بچه که بودیم همه سال ایام عزا او در مسجد نوحه سرایی میکرد. انموقع ها نوحه سرایان راوی واقعه عاشورا بودندو زبان اهل عاشورا. زبان حال زینب و لیلا را میخواندند. شرح ظلم یزید و ایثار شهدای کربلا بود.از رشادت علی اکبر و توبه حر و غیرت عباس نقل میکردند. انموقع ها هنوز روایت عاشورا از مقتل خوانی و شرح حادثه به اشعار عاشقانه خواندن تغییر جهت نداده بود.هنوز ترانه و مرثیه قاطی نشده بود . هنوز شرح و حدیث نفس نبود.کلمات پر طمطراق عشق و دوستت دارم و عزیزم و جونم فدات و … مرثیه را لوث نکرده بود.مداح و ذاکر اهل بیت غیرت حفظ حرمت مفاهیم عاشورا را میدانست. سید رضا میخواندو جمعیت سینه میزدند. یادشان بخیر بعضی سینه لخت میکردندو برخی چهره غمناک کرده در سوز حسین اشک میریختند.فضای ذهن من و ما پر است از نوحه هایی که سید رضا میخواند .چشمانش را میبست و در حالی که در جیبهای خود دنبال دفتر چه نوحه میگشت میخواند:
اول سلام من به تو ای منبر حسین
دوم سلام من به سر انور حسین
سوم سلام من به شهیدان کربلا
چهارم سلام من به علی اکبر حسین
با لهجه شیرین منصور کوهی و بمناسب از قهرمانان عاشورا میخواند:
بيا مادر از حرم بيرون سرو بستانت ميرود ميدان
كفن بنما بر تن قاسم مونس جانت ميرود ميدان
بيا مادر درد دل گويم اين دم آخر با تو از احسان
مكن ديگر بَعدم اي مادر، گريه و زاري، ناله و افغان
ویا میخواند…
اگر ديدي پيكرم را در خاك و خون غلتان، صبر كن مادر
اگر ديدي رأس من بر ني چون مهِ تابان، صبر كن مادر
شب عاشورا که میشد هنر نمایی سنتی او گل میکرد:
امشب شهادتنامة عشّاق امضا ميشود
فردا ز خون عاشقان اين دشت غوغا ميشود
امشب کنار يکدگر بنشسته آل مصطفي
فردا پريشان جمعشان چون قلب زهرا ميشود
امشب شب قتل حسين، سلطان خوبان است زينب پريشان است
فردا زمين کربلا از خون گلستان است زينب پريشان است
امشب علمدار حسين دارد نگهباني آن حيدر ثاني
فردا تن بيدست او اندر بيابان است زينب پريشان است
امشب به روي سينة مادر بود اصغر آن طفل خوشمنظر
فردا ز تير حرمله مهمان جانان است زينب پريشان است
امشب بود قاسم ميان خيمهگه شادان از خواندن قرآن
فردا ز مَرکَب سرنگون اين سرو بستان است زينب پريشان است
اما چند سالی است که سید رضا دیگر نمیخواند .
سید عقیل خم شد و چیزی به سید رضا گفت . معلوم بود تعارفی در میان است . سید عقیل سید رضا را بلند کرد و بسمت تریبون همراهش شد. صحنه شور انگیزی بود. سید عقیل خود بزرگ زاده است .فرزند حاج سید علی که مردم هنوز به او و جدش باور دارند.انتظار رفتاری جوانمردانه از سید عقیل دور از انتظار نبود و او ترجیح داد این پیر غلام حسینی را ،که سالها است بدلیل ضعف ناشی ا زکهولت و سستی بیماری توانایی خواندن ندارد ،به پشت تریبون بکشاند.جایش را به او داد. کمی طول کشید تا ذهن ها و احساسات برود بسمت سید رضا .صدای او با همان لهن سالها نوکری حسین (ع) ، از حنجره اش بیرون آمد. یادی کرد از موسسین مسجد ،مرحوم ایه الله محمدی رمدانی و حاج غفار نوری و کسانی که در ساخت مسجد دخیل بودند. شروعی همراه با معرفت و نمک شناسی. مگر میتوان سر سفره ابا عبدالله نشست و نمک شناس نبود؟ گرچه دفتر چه قدیمی اشعار همراهش بود ولی از حفظ شروع کرد به خواندن. شوق هم در چهره او بود هم مردم.مردمی که در دو سه نوحه ای که خوانده شده بود کمی ضعیفتر سینه زده بودند با خواندن سید رضا بر سینه ها محکمتر کوفتند.یادشان آمد که سالها چگونه عزاداری کردند. عباس البرزی فرزند مرحوم حاج محمدالبرزی خادم بی چشم داشت سالهای دور مسجد،بغض کرد. شاید یاد ایامی افتاد که پدرش با صدای سید رضا سینه میزد و اشک میریخت. میخواست بیاید جلو و گریه کند.بچه های محله که از ساکنان جدید مهر اباد بیشتر با سید رضا هم احساسی میکردند عاشقانه سینه زدند. غیرت مهر ابادی ها جوشید.
شیعیان امشب حسین شب زنده داری میکند
خواهرش از ماتم او بی قراری میکند
خویش را آماده بهر جان نثاری میکند
خواهرش از ماتم او بی قراری میکند
شیعیان خاکم بسر امشب اگر فردا شود
در زمین کربلا بس فتنه و غوغا شود
جمعیت دوباره جوشید . جوانان بلند شدند و آمدند کنار تریبون.مهراباد در ساختمان جدید مسجدش باز صدای سنت را شنید.سنتی که صد ها سال است فرزندان این خاک را با نام و کار حسین آشنا ساخته است و انان ار حسینی بار آورد که در دوره مبارزه ۸ ساله جنگ جهانی شیعه با یزدیان زمان کاری حسینی کردند.
جای حاج شیخ هادی عالمی ،حاج محمد البرزی و حاج غلام محمدی حاج رمضان و حاج اکبر هراسانی،مشهدی نعمت علی میرزایی که خود مداح حسین بود ،حاج محمد تیموری ، نادعلی علی بیکی بخیر .
سید رضا دید مجلسش گرفت . شوقش بیشتر شد.انرژی روحی بر ضعف جسمی چربید. ادامه داد…
شه با وفا ابوالفضل معدن سخا ابوالفضل
نور هل اتی ابوالفضل
شیر سرخ عربستان و وزیر شه خوبان
پسر مظهر یزدان که بودی صاحب طبل و علم و بیرق …
این مرثیه را باید جوشی خواند و سید بیاد آن سالها تلاش کرد شور و جوش مرثیه باشد و بود.
مرثیه تمام شد و خیلی ها رفتند بسمت سید رضا و او را در آغوش گرفتند و بوسیدند…
اینبار اشکی که از چشمان جاری بود اشک عزای حسین بود و اشکی که از احساسات پاک و برای حرکتی درست که موجب شد خاطره سالها ی سال عزا داری سنتی احیا شود
عکس ها:از مهندس مهدی بخشی پور
یادش بخیر ای کاش عکس های بیشتر ی می گذاشتین
آفرین درودخدابه برادرخوبم آقای مهندس محمودمحمدی خدابهت سلامتی وخیرآخرتی بدهد که باآن دلنوشته وگفتارزیبایت ماراهم بایادآوریت بردی دوران گذشته قبل انقلاب واوابل انقلاب آن صفا وصمیت دوستان وبزرگانی که درجمع ماخردسالان ونوجوانان آن زمان که سنتی وخالصانه عزاداری میکردند
بخداباخواندن مطالب شماهمدلی صفاوصمیمیت وعزاداری بی ریا خوبان آن زمان ذهن وفکرم وهمه احساسم رامجذوب خویش کردوبی اختیار گریستم واقعا دوران قشنگ وخوبی برای مابود یادش بخیر:
واضافه کنم به دلنوشته هایت:یاد پدر خدابیامرز شماکه امام جماعت مسجد سعادت مهرآباد بودندوباآن قرائت نمازوصداوبیان زیبایش بسیارلذت می بردیم.
ویاد آن شهید بزرگوار معلم بااخلاق قران وذاکراهل بیت(ع)قدرت الله آهنگری که باسینه زنی حماسی دررثای اهل بیت بویژه حضرت ابوالفضل(ع) می سرایدندوما به سینه می زدیم ازجمله:
اگربین جوانان میان همه یاران یکی شیرژیان بود
ابوالفضل جوان بود./ویا: ناموس یزدان دختر شیرخدا زینب اهل ولا زینب/وهمچنین زمان انقلاب :سروده زیبایش:ارتش مکش برادرم/ وهمچنین زمان جنگ باسروده:مادراز جبهه برات پیام دارم.
هیچگاه از ذهنها نمی رود همیشه تازه ودردلهای ما ماندگارمیباشد. یاد همه آن عزیزان “پیرغلامان ودلدادگان به اهل بیت بخیر.
یاد باد- یاد آن روزگاران یاد باد.(صلوات)
سلام دست مریزاد مهندس یادتاریخ همیشه سازنده است چه بهتر که بازگویی تاریخی که بزرگان مان ساخته اند یادآوری شد مهندس محمدی یادت هست توهمون مجلس سینه زنی نکته ای رابهت یادآوری کردم:
ببین دورتادورمسجد وچقدرزود بزرگانمان ازبین ما رفتند وکسانی که دورمسجد پشت به پشتی های آن داده اندکسانی نبودن بغیرازهم سن سالهای کمی بزرگترازما
بزرگ شدیم وبزرگانمان را خیلی راحت ازدست داده ایم وندانسته بزرگ مجالس شده ایم حال باید برای جوانهای شهر ودیارمان بزرگمنشی بزرگانمان راالگو قرارداده تا برای همیشه این سنت احترام وعزت دربین ماودیگران باقی بماند انشاا… محمد مهدی هراسانی
فزق العاده زیبا بود تشکر ازبیان زیبای برادر ارجمندم مهندس محمدی و ارزوی سلامتی برای اقاسیدرضای عزیز که محرم ما در کودکی یعنی صدای با صفای اقاسید
سلام مهندس عالی بود یاد همه ی گذشتگان بخیر زبان کز بهر حق گویی چه عبرانی چه سریانی این که شما می فرمایید مرثیه هنوز لوث نشده بود خدا نکند مرثه اگر عاشقانه باشد با سوزو گداز است البته من خودم مرثیه های سنتی را دوست دارم ولی عزا داری که امروزه جوانان انجام می دهند قابل مقایسه با گذشته نیست امروزه جوانان به لطف خدا عزا داریشان قابل تقدیر است مهندس اگر تاریخ گذشته گفته باشید زیبا است ولی اگر هدف این باشد که مرثیه خو.انی جدید لوث است کم لطف می فرمایید جوانا امروز عاشقندوعاشق امام حسین اداب ترتیبی برای ابراز احساسات نمی جوید افرین برمرثیه های جوانان و بر مرثیه خوانان