عشق عبارتست از اشتیاق به دارا شدن خوبی برای همیشه
تاریخ انتشار خبر : ۹۲/۰۴/۵
مفهوم عشق به طور کلی عبارتست از هر گونه سعی و کوشش برای
رسیدن به خوبی و سعادت که بالاترین هدف است . اما در مورد کسانیکه از
راههای گوناگون مثل تحصیل ، پول ، ورزش،فلسفه و … بدنبال این هدف
میروند کلمه عشق بکاربرده نمیشود و کسی اینگونه افراد را عاشق نمیداند
و فقط در مورد عده معدودی که از راه مخصوصی بدنبال آن هستند نام کلی
عشق بکار برده میشود.
بعضیها میگویند : کسانیکه در جستجوی نیمه دیگر خود هستند
عاشق میباشند اما هدف عشق نه نیمه است و نه تمامی ، اگر این
نیمه و تمام در عین حال خوب نباشد ، مگر نه اینست که مردم با رضا
و رغبت به بریدن دست و پای خود تن در میدهند وقتیکه این دست و پا که
اعضای بدن هستند فاسد و مضر شده باشند . پس صحیح نیست که
بگوییم هر کسی در جستجوی آن چیزیست که متعلق به خودش
میباشد مگر اینکه در عین حال معتقد باشیم که فقط خوبی است که متعلق به
ما و خویش ماست . بنابراین آنچه مردم دوستش دارند جزخوب چیزی دیگر
نمیباشد و بشر میخواهد برای همیشه مالک خوبی باشد و آنرا بدست آورد ،
بطور خلاصه عشق عبارتست از اشتیاق به دارا شدن خوبی برای همیشه ،
برای ابدی شدن عشق باید زیبایی و خوبی را تولید کرد خواه جسما” و
خواه روحا” بنابر این بشر بدنبال زیبایی میگردد تا بتواند در او تولید کند و ابتدا
فریفته زیبایی ظاهری میشود و فقط به یک زیبا دل میبندد و ازین دلبستگی
افکار و اندیشه های زیبایی در او بوجود میاید و سپس متوجه میشود که
زیبایی ظاهری یک فرد با دیگری یکیست وبنابراین اگر قرار باشد که بدنبال ظاهر
باشد علت ندارد که یکی را بر دیگری ترجیح دهد و با این دریافت عاشق تمام
کسانیکه زیبا هستند میشود ودیگر عاشق ۱ نفر نیست ، زیرا یکی در نظر او
کوچک و بی معنی جلوه میکند ، سپس متوجه زیبایی روح میشود و آنرا بمراتب
بالاتر از زیبایی بدن خواهد شمرد. در این مرحله اگر کسی پیدا شود که روحی زیبا
در عین به بهره بودن از زیبایی جسم داشته باشد دل در او خواهد بست و
دائم متوجه افکارش میشود و بدین ترتیب به مرحله ای خواهد رسید که زیبایی
عوالم معنوی و کوششهای اخلاقی را روءیت میکند . کسیکه زیبایی را طی این
مراحل تجربه کند به زیبایی همیشگی و مطلق خواهد رسید و به اعتقاد افلاطون
مفهوم عشق در زندگی زناشویی
هر پیوندی با عشق آغاز میشود و زن و شوهر با تمام وجود میخواهند که در طول زندگی مشترک بتوانند همان شور و التهاب روزهای نخستین آغاز زندگیشان را حفظ کنند
واقعیتی که وجود دارد این است که ماهیت زندگی مشترک اصلا این اجازه را نمیدهد که در طول زندگی زن و شوهر بتوانند همانند روزهای اول زندگی کنند. زیرا ماهیت ارتباط در طول زمان تغییر میکند.
مثلا زمانی که دو نفر یکدیگر را ملاقات میکنند و اولین جرقههای علاقمندی بین آنها زده میشود، تمام تلاش خود را میکنند که اطلاعاتی در باره یکدیگر به دست بیاورند در حالی که بعد از ازدواج مثلا این نوع حرکات کلا منتفی است و البته بسیاری اتفاقات دیگر نظیر این.
پروسه زندگی را میتوان به دوره رشد یک کودک تشبیه کرد. فرزند ۶ ماهه، ۶ ساله، ۱۲ ساله و ۲۰ سالهی شما در هر یک از این دورهها فرزند شما است اما در هریک از این مراحل بنا بر مقتضیات سنیاش نوع خاصی از تربیت و رفتار شما را میطلبد.
زندگی زناشویی هم دقیقا همینطور است زندگی، همان زندگی شماست اما در هر دورهای شرایط و مقتضیات خود را دارد.
عشق چیست؟
برای مفاهمه بهتر موضوع بیایید با هم نگاهی به موضوع و ماهیت عشق داشته باشیم. متاسفانه باید با صراحت گفت که کمتر کسی مفهوم عشق را میداند و اکثر ارتباطاتی که از آن به عنوان عشق یا میشود تنها گرایشهای زودگذری است که بر اثر جاذبههای ظاهری بین دو نفر ایجاد میشود.
وقتی دو نفر میتوانند ادعای عاشق شدن داشته باشند که به ظرفیتهای لازم عشق ورزیدن رسیده باشند و هنر عشق ورزی را آموخته باشند، نه اینکه ادای انسانهای عاشق را در بیاورند.
عشقهای موجود عموما عشقهای زودگذر و بیمارگونهای هستند که تازه در شکل تند و پرحرارت خودش میبینیم که عشقها نتیجه نیاز و احتیاج افراد است یعنی به میزانی که یک نفر بتواند نیازهای جسمی، عاطفی، روانی و اجتماعی یک نفر را برآورده کند به همان اندازه مورد عشق وی قرار میگیرد. که متاسفانه این هم فقط یک احساس از سر نیاز است.
راههای حفظ عشق و علاقه در زندگی مشترک
حال با فرض اینکه زن و شوهری با درکی درست از عشق، یکدیگر را دوست دارند و سعی در حفظ این عشق دارند، باید ۶ شرط را در زندگی رعایت کنند.
شرط اول و اساسی این است که زن و شوهر باید به عشق و همسر خود صد در صد متعهد و پای بند باشند. یعنی برای زن، همه مردهای دیگر و برای مرد، همه زنهای دیگر، موضوعشان کاملا منتفی باشد و همهی دیگران فقط انسان هستند و دیگر زن و مرد بودن آنها اهمیتی ندارد.این نوع نگاه و این نوع عملکرد یعنی ارایه تعهد تمام و کمال به همسر خود.
همسر شما باید برای شما یک موجود کاملا خاص، یگانه و منحصر به فرد باشد و همان طور که هیچ مادری در هیچ شرایطی حاضر نیست فرزند خود را با فرزند دیگری عوض کند، نگاه شما هم نسبت به همسرتان نگاه یگانه و خاص باشد.
شرط دوم اینکه زن و شوهر با صداقت تمام با یکدیگر رفتار کنند و همه چیز را تمام و کمال به هم بگویند. هرگز هیچ چیز را کنترل نکنند و هیچ چیز را به هیچ دلیلی از همسر خود پنهان نکنند و با صراحت و صداقت کامل همه اتفاقات را با هم در میان بگذارند.
حتی در مورد کاری که میدانید اگر همسر شما بفهمد آن را انجام دادهاید، ناخشنود میشود، باز هم پنهان کاری جایز نیست. هرگز در زندگی رول بازی نکنید. روزی که زن و شوهر برای هم نقش بازی کنند همان روز دیگر ازعشق بین آنها خبری نیست و عشق جای خود را به بازی داده است.
شرط سوم میگوید باید عشق را با تمام وجود حس کرد و هر آنچه را که مربوط به آن است ابراز کرد. بیان حس و حال خوب مربوط به عشق از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا همسر شما باید بداند تا چه اندازه در زندگی مشترک موفق شده رضایت خاطر شما را فراهم آورد. پس مهم نیست به چه روشی اما حتما حس و حال خوب خود را از عشق موجود و از بودن در کنار همسر خود در زندگی زناشویی بیان کنید.
شرط چهارم این است که هر یک از زوجین خواستههایشان را مشخص و صریح بیان کنند. مثلا اگر زن به هر دلیلی خسته است و نمیتواند شام درست کند خیلی روشن و صریح بخواهد که شام را در رستوران بخورند نه اینکه بگوید ” او که میداند من خستهام و نمیتوانم غذا درست کنم، خودش باید پیشنهاد رفتن به رستوران را بدهد” یا اتفاقات و جملاتی نظیر این. عشق یعنی ابراز صریح و آشکار درخواستها.
شرط پنجم که بسیار هم با اهمیت است قدرشناسی است. سعی کنید جملات خود را با “لطفا” شروع کرده و با ” متشکرم” به پایان ببرید. هیچیک از زن و شوهر حق ندارند خستگی خود را به رخ دیگری بکشند و ارزش کار همسر خود را نادیده بگیرند. متاسفانه بسیاری از خانوادهها در حسرت این قدردانی و قدرشناسی میسوزند.
شرط ششم این که همسر شما همیشه و همه جا برای شما اولویت اول باشد. حتی فرزندان و اعضای خانواده شما جایگاه بعد از همسرتان را میتوانند داشته باشند. “اولویت اول بودن” به این معناست که همواره در شرایط مساوی اول باید همسرتان و خواستههای او را انتخاب کنید.
اگر مثلا برای گذران ساعاتی از یک بعدازظهر تعطیل برنامه ریزی میکنید و مثلا بچهها پیشنهاد پارک میدهند و همسرتان پیشنهاد سینما میدهد شما بدون تردید باید انتخاب همسر خود را قطعی کنید و گزینه او را انتخاب کنید.
شرط هفتم دفاع از جنبههای شکننده و آسیب پذیر همسر است . یعنی اگر به عنوان مثال همسر شما نسبت به وزنش حساسیت دارد، هیچگاه نباید در مورد وزن او صحبت کنید. در هر جمعی هم که صحبت از وزن پیش آمد با زیرکی و باهوشی که از سر توجه و دقت شما به همسرتان است، موضوع را عوض کنید.
به هیچ وجه نباید حتی تحت عنوان شوخی، حساسیتهای همسر خود را به سخره بگیرید. دقت داشته باشید که عشق شوخی بر نمیدارد.
شرط هشتم این که در طول زندگی در کنار همسر خود باشید و سعی کنید هرآنچه را که او میخواهد انجام دهید نه آنچه را که خود میپسندید زیرا اصل عاشقی بر دوست داشتن دیگری و دوست داشتن خواستههایش استوار است.
در مورد تربیت فرزندان به آنچه که درست است عمل کنید اما در مورد همسر به آنچه که او تمایل دارد عمل کنید.
و بالاخره اینکه در هر شرایط رابطه جنسی خود را با همسرتان حفظ کنید زیرا یکی از عوامل تحکیم پیوند زناشویی و بقای زندگی مشترک است. با علم و اطلاع کافی در مورد آن، این ارتباط را به بهترین شکل خود حفظ کنید.
زندگی زناشویی به سان نهالی است که نیازمند مراقبت دایم است تا روز به روز قویتر شده و همه اعضای خانواده در سایه آن بیارامند . در حفظ آن دقت کنید که در غیر اینصورت رابطه زناشویی ابتدا به کم توجهی ، بعد به بیتوجی، سپس به بی اهمیتی یا بی ارزشی و در نهایت به بیعلاقگی و بی تفاوتی منجر میشود که رسیدن به این مراحل خود آغاز بسیاری از مشکلات است.
در همین زمینه:
نتایج یک پژوهش درباره رابطه ازدواج و قلب زنان
چطور بفهمیم که یک ازدواج دچار مشکل شده است؟
افزایش ۵ درصدی طلاق و کاهش ۲ درصدی ازدواج
ناشادترین ازدواجها
رشد ۱۰درصدی طلاق و ۳ درصدی ازدواج
۶ باور نادرست رایج درباره ازدواج
تطابق شخصیتی لزوما به ازدواج پایدار نمیانجامد
اجرای آزمایشی برنامه جدید آموزشهای قبل از ازدواج
ازدواجتان را معنادار کنید
کلید ازدواج موفق: همکاری در انجام کارهای خانگی
هر چه زوجها بیشتر با هم زندگی میکنند، به هم شبیهتر میشوند
ازدواج برای سلامت جسمی و روانی مفید است
میخواهید ازدواج کنید؟ اول این امتحان را بگذرانید
سن مناسب برای ازدواج
آیا عدم وفاداری زناشویی ژنتیکی است؟
تدریس روانشناسی ازدواج به جای تنظیم خانواده در دانشگاهها
ابزاری برای محکمکردن پایههای زندگی
تصوير عشق
اي كه ميپرسي نشان عشق چيست عشق چيزي جز ظهور مهر نيست
عشق يعني مهر بياما، اگر عشق يعني رفتن با پاي سر
عشق يعني دل تپيدن بهر دوست عشق يعني جان من قربان اوست
عشق يعني مستي از چشمان او بيلب و بيجرعه، بيمي، بيسبو
عشق يعني عاشق بيزحمتي عشق يعني بوسه بيشهوتي
عشق يار مهربان زندگي بادبان و نردبان زندگي
عشق يعني دشت گلكاري شده در كويري چشمهاي جاري شده
يك شقايق در ميان دشت خار باور امكان با يك گل بهار
در خزاني بر گريز و زرد و سخت عشق، تاب آخرين برگ درخت
عشق يعني روح را آراستن بيشمار افتادن و برخاستن
عشق يعني زشتي زيبا شده عشق يعني گنگي گويا شده
عشق يعني ترش را شيرين كني عشق يعني نيش را نوشين كني
عشق يعني اينكه انگوري كني عشق يعني اينكه زنبوري كني
عشق يعني مهرباني درعمل خلق كيفيت به كندوي عسل
عشق، رنج مهرباني داشتن زخم درك آسماني داشتن
عشق يعني گل بجاي خارباش پل بجاي اين همه ديوار باش
عشق يعني يك نگاه آشنا ديدن افتادگان زيرپا
زيرلب با خود ترنم داشتن برلب غمگين تبسم كاشتن
عشق، آزادي، رهايي، ايمني عشق، زيبايي، زلالي، روشني
عشق يعني تنگ بيماهي شده عشق يعني ماهي راهي شده
عشق يعني مرغهاي خوش نفس بردن آنها به بيرون از قفس
عشق يعني برگ روي ساقهها عشق يعني گل به روي شاخهها
عشق يعني جنگل دور از تبر دوري سرسبزي از خوف و خطر
آسمان آبي دور از غبار چشمك يك اختر دنبالهدار
عشق يعني از بديها اجتناب بردن پروانه از لاي كتاب
عشق زندان بدون شهروند عشق زندانبان بدون شهربند
در ميان اين همه غوغا و شر عشق يعني كاهش رنج بشر
اي توانا ناتوان عشق باش پهلوانا، پهلوان عشق باش
پورياي عشق باش اي پهلوان تكيه كمتر كن به زور پهلوان
عشق يعني تشنهاي خود نيز اگر واگذاري آب را بر تشنهتر
عشق يعني ساقي كوثر شدن بيپرو بيپيكر و بيسرشدن
نيمه شب سرمست از جام سروش در به در انبان خرما روي دوش
عشق يعني خدمت بيمنتي عشق يعني طاعت بيجنتي
گاه بر بياحترامي احترام بخشش و مردي به جاي انتقام
عشق را ديدي خودت را خاك كن سينهات را در حضورش چاك كن
عشق آمد خويش را گم كن عزيز قوتت را قوت مردم كن عزيز
عشق يعني مشكلي آسان كني دردي از درماندهاي درمان كني
عشق يعني خويشتن را گم كني عشق يعني خويش را گندم كني
عشق يعني خويشتن را نان كني مهرباني را چنين ارزان كني
عشق يعني نان ده و از دين مپرس در مقام بخشش از آئين مپرس
هركسي او را خدايش جان دهد آدمي بايد كه او را نان دهد
در تنور عاشقي سردي مكن در مقام عشق نامردي مكن
لاف مردي ميزني مردانه باش در مسير عاشقي افسانه باش
دين نداري مردي آزاده شو هرچه بالا ميروي افتاده شو
در پناه دين دكانداري مكن چون به خلوت ميروي كاري مكن
جام انگوري و سرمستي بنوش جامه تقوي به تردستي مپوش
عشق يعني ظاهر باطننما باطني آكنده از نور خدا
عشق يعني عارف بيخرقهاي عشق يعني بنده بيفرقهاي
عشق يعني آن چنان در نيستي تا كه معشوقت نداند كيستي
عشق باباطاهر عريان شده در دوبيتيهاي خود پنهان شده
عاشقي يعني دوبيتيهاي او مختصر، ساده، ولي پرهاي و هو
عشق يعني جسم روحاني شده قلب خورشيدي نوراني شده
عشق يعني ذهن زيباآفرين آسماني كردن روي زمين
هركه با عشق آشنا شد مست شد وارد يك راه بي بنبست شد
هركجا عشق آيد و ساكن شود هرچه ناممكن بود ممكن شود
در جهان هر كار خوب و ماندني است ردپاي عشق در او ديدنيست
«سالك» آري عشق رمزي در دلست شرح و وصف عشق كاري مشكلست
عشق يعني شور هستي دركلام عشق يعني شعر، مستي والسلام
مجتبي كاشاني «سالك»
عشق رهبریست که ما را به سمت این زیبایی هدایت میکند و ازین جهت قابل ستایش است
منابع :مهارتهای زندگی > خانواده- همشهری آنلاین – زهره بانی:
عشق چیست
عشق یک جوشش کور است
و پیوندی از سر نابینایی،
دوست داشتن پیوندی خودآگاه واز روی بصیرت روشن و زلال.
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است،
دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد.
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر میگذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند.
عشق طوفانی ومتلاطم است،
دوست داشتن آرام و استوار و پروقار وسرشاراز نجابت.
عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن “نیست،
دوست داشتن ،دراوج،از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن رااززمین میکند و باخود به قله ی بلند اشراق میبرد.
عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند،
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد.
عشق یک فریب بزرگ و قوی است ،
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق.
عشق در دریا غرق شدن است،
دوست داشتن در دریا شنا کردن.
عشق بینایی را میگیرد،
دوست داشتن بینایی میدهد.
عشق خشن است و شدید و ناپایدار،
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار.
عشق همواره با شک آلوده است،
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر.
ازعشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر میشویم،
از دوست داشتن هرچه بیشتر ،تشنه تر.
عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق میکشاند،
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد.
عشق تملک معشوق است،
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست.
عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند،
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد ومیخواهد که همه ی دل ها آنچه را او از دوست
در خود دارد ،داشته باشند.
در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که: “هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند” که حسد شاخصه ی عشق است
عشق معشوق را طعمه ی خویش میبیند و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور میگردد
دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است ، یک ابدیت بی مرز است و از جنس این عالم نیست.”