ماجرای حنابندان ماهیان آسمانی درنکا/عکس
تاریخ انتشار خبر : ۹۴/۰۵/۱۸
به گزارش نیوز نکا ،قصه ماهی و حنابندان دو ماجرای متفاوت از هم است که در هیچ کتاب قصه ننوشته اند چون تا به اون روز ماهی دست بسته دیده نمی شد و بعد از مدتی آسمانی !
بعد از اون ماجرای دست بسته شدن و آسمانی شدن ماهیان سرخ دیارما ،رسم حنابندان بوجود آمد مادران و خواهران مجمه بسر ،نوقل و نبات بقچه دامادی بستند دیرزمانی نبود همین حوالی همین امروز قصه کتاب فرزندان ایران زمین خواهد شد .باورش سخته خواهر ی سینی حنا بدست گرفته بود تا چشمش به تابوت های غواصان دست بسته افتاد آهی کشید زجه زد با همان زبان مازندرانی گفت: آخ برار ته کجه دهی ته مار توسه اونقدر چشم انتظاری داشتی دق هاکارده بمرده برار خاش بی یموهی…..
ماهی سرخ عاشق دریا
دست بسته رسیده ای از راه
صدوهفتاد و پنج حسرت را
باخود آورده ای فقط همراه
مادرت ایستاده باحسرت
هرزمان که شهید آوردند
باز در بین تیترهای خبر
هی بخوان که شهید آوردند
بی قرارت شده است و قطره اشک
نمکی روی زخم او شده است
دست هایی که دست بسته تو را
پیش چشم زمانه رو شده است
صدو هفتاد و پنج زنده به گور
گنج هایی که در دل خاکند
صد و هفتاد و پنج ماهی سرخ…
و خبر ها چقدر غمناکند
در دل رود بی قراری بود
اشک مادر همیشه جاری بود
خبر آمد رسیده ای از راه
آخرین موسم بهاری بود
دل به دریا زدی ولی ای عشق
از دل خاک سر برآوردی
از سفر جز پلاک خونی خود
باخودت چیز دیگر آوردی؟
آمدی و خوش آمدی اما
مادرت بود و چشم هایی تر
جای تو بر زمین نخواهد بود
ماهی سرخ از آسمان چه خبر؟
ممنونم از اهالی نکاوروستای اطراف ..روح شهیدان روشادکردن ..
مگو بدن، ز تن جبهه جان در آوردند
به جای اشک، جگر از نهان در آوردند
وطن پر از گل پرپر شده است و عطرآگین
ز دشت لاله ز بس ارغوان آوردند
شما گروه تفحص به خاک بنویسید
دُر از خزانه این خاکدان در آوردند
زمین ز مین پر و اینان ز من سفر کردند
ز آسمان سر از این آستان در آوردند
همین تبار تبری تبر به دوش شدند
دمار از بت و از بتگران در آوردند
حرامشان که شکمبارگان فرصت جوی
تنور گرم شما بود و نان در آوردند
و من به جیب سر و سر به زیر کاین مردان
چه سرفراز سر از امتحان در آوردند
علی انسانی
بنام خدا
برکت وجود شهدا امروز به شهرستان نکا جلوه خاصی داد امروز همه بودند بوی جبهه بودو بوی خون و نیزار ای سرو قامتان گذشت وایثار ما نه امروز بلکه تا ابد شرمنده شمائیم. و به خود می بالیم که امروز شمارا مشایعت کردیم و ساعاتی در کنار هم بودیم.
آمدند دریا دلان خط شکن
بلبلان ، خسته ازرنج ومحن
ماهیان تشنه ، باچشمان باز
نغمه پردازان ویلان خوش سخن
دست بسته دل شکسته آمدند
کفترانی دسته دسته آمدند
آمدند تکمیل سازند تا قیام
آمدند غواص ها باصدپیام
کردهاند باخصم پیکارو مصاف
تا نیفتد از بها در عفاف
ما زبی نامی ، هویدا گشته ایم
کی نهان بودیم پیدا گشته ایم
درتمام صحنه ها ما حاضریم
هم به احوال شماها ناضریم
ما برای دستگیری آمدیم
چون عصای دست پیری آمدیم
خون ما هرگز نمی افتد زجوش
بهرهر آزاده ازحق این سروش
ما به زیر باردشمن کی رویم
قطره هایش نهضتی است وخروش
ما همه اهل تبرا بوده ایم
ما مطیع امر مولا بوده ایم
زین پیام ما بود حرف حساب
دست نا اهلان نیفتد انقلاب
یوسف زهرابه ما دارد نظر
ملت مارا رهاند از خطر
سلام خدا بر استخوان های شکسته سلام خدا بر دستان بسته سلام خدا بر بدنهای ستم دیده سلام بر کبوتران خونین بال وطن عاشقان از خود رسته و به خدا پیوسته……شهدا شرمنده ایم شرمنده
مردم شهرمون سرافرازمون کردن