ورزش و سیاست/ امین محمودی بریجانی
تاریخ انتشار خبر : ۹۴/۰۴/۸
بخش اول: مبانی گفتار
آغاز کلام اینکه با توجه به اهمیت ۲ نهاد مهم ورزش و سیاست و تاثیر نوع ارتباط آنها بر جامعه در این نوشتار سعی بر آن شده است که ضمن پرداختن بهارتباط ورزشبا سیاست،گذری تاریخی به حضور ورزشکاران ایرانی وغیر ایرانی در عرصه سیاستو نگاه تحلیلی به حوزه عملکردی سیاست در ورزش به ویژه در ایران داشته باشیم.
در ادامه سعی بر آن است که به این سوالات پاسخ دهیم که:
تاریخ ارتباط ورزش و علم سیاست در ایران و جهانبه کی بر می گردد؟
نگاه ملیت ها و اقلیت ها به فستیوال ها و برگزاری بازیهای المپیک چیست؟
و در ادامه اشاراتی خواهیم داشت به حضور ورزشکاران و قهرمانان ایرانی به عرصه سیاسی و انتخاباتیو نیز عملکرد ورزشکاران در حوزه سیاست و عملکرد سیاسیون را در ورزشبرسی خواهیم نمود.
می دانیم برخی رسانه های رسمی ، امروزه سعی دارند تا ورزش را عاری از سیاست و منفک از نظر سیاستمداران نشان دهند.این در حالی است که در طی ۵۰ یا ۶۰ سال اخیر میدانهای ورزشی هیچ گاه عاری از جهت گیری سیاسی نبوده است ونیر عرصه های سیاسی و انتخاباتی عاری از نگاه ابزاری به ورزش و ورزشکاران و این سخن مغایر ذات و ماهیت تربیت بدنی است.
درواقعآلودگی سیاسی، بیماری مهم ورزش مدرن است. بیماری مهلک و اولیه را مکتب اومانیسم و رویکرد پایه گذاران ورزش مدرن به سنت یونانیان براندام تربیت بدنی سنتی وارد کردند و ویروس دوم را اهل سیاست و منادیان «استراتژی قدرت».بی شک همه ی ضمانتهای لازم برای باید فراهم می آمد آن هم به هر طریق واز هر راه ممکن مانند: به کارگماردن سیاستمداران وابسته، کودتای نظامی، بسیج جاسوسهای سیاسی و اقتصادی، تبلیغات کالا و بالاخره تربیت «گلادیاتورهای جدید» در میدانهای ورزشی و …تا بهارتقاء سود و حفظ سرمایه گذاریها بینجامد.
هریک از عوامل فوق در مشغول نمودن مردم و غافل ساختن اذهان آنان از سیاستهای پشت پرده و یا تهییج آنان برای مصرف هر چه بیشتر کالا نقش اساسی داشتند. در واقع، قهرمانان این دوره از تاریخ ورزش جهان پیش از آنکه زاده ورزش باشند، زاده ی سیاست اند .
بسیاری از ورزشی نویسان، که خود نیز تابع همین سنت ورزشی اند، سعی برآن دارند تا «هیتلر» را مبدع و مروج «ورزش سیاسی» یا «به ورطه ی سیاست کشیدن ورزش» قلمداد کنند. علی رغم آنکه ورزش مدرن همچنان که گفته شد در ذات خود همه ی استعداد لازم برای تبعیت از هوس اهل سیاست و قدرت را داشت و دیر یا زود این استعداد شکوفا می شد. ورزش مدرن حربه ای برای تحقق اغراض ثانویه بود، اغراضی که با ذات تربیت بدنی نسبت نداشت بلکه به عکس از آن نهایت سوء استفاده را می نمود .
در میان استفاده های گوناگونی که از ورزش به عمل آمده، تبلیغ شعارهای ملی و یا حتی تهییج احساسات ناسیونالیستی در زمره ی سالم ترین نوع استفاده از ورزش به عنوان «حربه ی اغراض ثانویه» است. اگر چه انقلاب اکتبر ۱۹۱۸ روسیه، خود سرآغاز درگیر شدن جدی ورزش باسیاست است. اما «یان» پدر ژیمناستیک آلمان، از ورزش به عنوان حربه تبلیغات شعارهای ملی آلمانی بهره جست ودر پی او، هیتلر برای ثبات تئوری «برتری نژادی نازی» سود برد.
شعار ورزشی جشن بنیان گذاری و کنفرانس افتتاحیه ی سازمان ورزش آلمان شرقی در آوریل سال ۱۹۵۷در برلن شرقی چنین بود :
سازمان ورزشی در ژیمناستیک آلمان برای ساختن سوسیالیسم، برای تقویت نیروی کارگران و دهقانان و برای تربیت بدنی سوسیالیستی مبارزه میکند .
درمتن اولین ماده قطعنامه این کنگره رسما اعلام شده بود که ورزش ما دانسته یک ورزش سیاسی است ؛ چنان که گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر، در جریان المپیک ۱۹۳۶ اعلام کرد :
« مردم نبایداشتباه کنند و تصور نمایند که منظور ما از برگزاری بازیهای المپیک صرفا ورزش است بلکه ما می خواهیم از این فرصت استفاده کرده و برتری نژاد ژرمن به جهانیان را یک بار دیگر ثابت کنیم.»
و در پی او، ژنرال «درست»، وزیر فرهنگ هیتلر، درباره ورزش گفت :
« قابلیت و استعداد ورزشکاران برای ما مهم نیست، بلکه قبل از هر چیز مسابقه سیاسی آنهااهمیت دارد. »
در واقع دول استعماری با مدد نظریه پردازان دریافتند که چگونه می توان با کمترین تلفات انسانی و بدون توجه به خارج، بیشترین استفاده را از موضوعات مورد علاقه مردم برد و آراء و جهت گیری ویژه سیاسی و در نتیجه اقتصادی خود را برآنها تحمیل نمود .
این موضوع تنها درباره ورزشهای حرفه ای قابل بررسی نیست بلکه ،«آماتوریسم» نیزحربه حیله ای بود که برگزار کنندگان المپیک های جهانی از آن برای فریب مردم سود می جستند. چه، این امر خود امکان لازم را برای شناسایی نیروهای بالقوه ی جوانان فراهم می آورد تا با طی طریق المپیک راهی بازار داغ ورزشهای سیاسی و تجاری شوند. گرایش تند سیاسی آلمان نازی و بروز آن در المپیک ۱۹۳۶ عکس العمل های متفاوتی در پی داشت.این عکس العملها (تحریم المپیک) در حالی صورت می گرفت که تحریم کنندگان المپیکآلمان خود نیز به هیچ روی عاری ازجهت گیری، سیاسی و اقتصادی نبودند و تنها نگرانی آنها این بود که آلمان نازی سعی در استفاده تام و تمام از این فرصت بزرگ یعنی المپیک داشت.
یکی از ورزشکاران با سابقه در مجموعه مقالاتی که با عنوان« نقش سیاست و ورزش» درباره برگزاری این بازیها از کتاب تأثیر سیاست در ورزش که یکی از پرفروش ترین کتابهای سال ۱۹۷۱، ترجمه کرده، می نویسد :« شدیدترین و مؤثرترین علتی که انزجار دول مختلف را علیه بازیهای المپیک برلن وحکومت نازیها نشان می داد. ترتیب مسابقات مختلف بعضی از کشورها پیش از بازیهای المپیک بود که نتایجشان بازیهای مذکور تا اندازه ای تحت الشعاع قرار داد. »
نخستین و بزرگترین این مسابقات بازیهای یهودیان در سال ۱۹۳۵ بود که در تل آویو صورت گرفت که به آن نام «المپیک یهودیان» داده شد. در سال پیش از المپیک یعنی در سال ۱۹۳۷هم مسابقات بزرگی در «آنت ورپ» بلژیک برای کارگران تشکیل شد.
پس از المپیک ۱۹۳۶، المپیسم راه خود را پیمود و به تبع ذات ورزش مدرن، نطفه های بهرهکشی استعمار، تبعیض نژادی و خودکامگی را درخود پرورد .
«گاستون مایرم» که در میان نویسندگان مطالب ورزشی به عنوان پیر عرصه ورزش جهان شناخته می شد و از اعضای اتحادیه روزنامه نگاران ورزشی فرانسه بود، درباره «ورزش و سیاست» به وجود سه نظریه اشاره می کند :
۱. فلسفه خیال پرستانه یا ایده آلیستی طرفداران نجابت و پاکی محیط ورزشی؛
۲.دسته دولتیها، آنها که صاف و صریح معتقدند بدون دخالت سیاست نمی توان ورزش را بنا نهاد
۳.آنها که این دو را جدا نمی دانند وحال را ملاک قرار می دهند. نه تحکمی از سوی سیاست برورزش می شناسند و نه سلامت کامل دور از سیاست را برای ورزش قائل اند .
«وینستون چرچیل » نخست وزیر سابق انگلستان، به ورزش جدید مخصوصاً فوتبال توجهی ویژه داشت . او در این باره می گوید:« صلاح در این است که ملتها در میدانهای ورزشی درگیر شوند نه در میدانهای جنگ.»ورزش به صورت یک نیاز برای سرگرمی طبقه ی تازه به دوران رسیده ی بورژوا پا به عرصه نهاد و اندک اندک با ترقی صنعت و پیدایش جهان صنعتی به صورت قدرتی خلاق درآمد. نیرویی که مولود رشد سریع اقتصادی جوامع اروپائی، به ویژه بعد از انقلاب بورژوا نشانه ی فرانسه بود. این سرگرمذ یها می بایست پرکننده ی ساعات محدود کارگران محروم از سرگرمیهای اشرافی مانند شکار و تئاتر و شب نشینی باشد .
بازیهای دسته جمعی، میدان را برای جلب تماشاگران فراهم می ساخت و این مطلوب بورژوازی بود تا با استفاده از این فرصت و نیروی بالقوه ی نهفته در این بازیها، اسباب بهره برداری سیاسیواقتصادی وسیعی برای خود فراهم آورد. سپس این وضع، جامعه ی ورزشی جهان هیچ گاه از نفوذ جریانات سیاسی و عوامل پشت پرده ی اقتصادی آن خلاصی نیافت. چه، کارتلهای بزرگ همه ی سعی خود را مصروف تربیت قهرمانان و بهره برداری از آنان کردند .
درکیهان ورزشی ش ۴۰۷ سال ۱۳۴۲از قول یکی از نویسندگان ورزشی می خوانیم :
« آنان [کارتلها] معتقد به نفوذ تدریجی اجتماعی در اجتماع دیگر هستند و این نفوذ تدریجی، مسأله ی بسیار مهمی است که امروزه از نظر جامعه شناسی مورد مطالعه و دقت قرار گرفته است.» دکتر «لیی شارنیه» در کتاب زنجیرها و پیوستگی ها از زبان «پاترسن» بوکسور حرفه ای امریکایی می نویسد :« سفید پوستها ورزشهای ظریف را به خود اختصاص داده اند… قهرمانها دیگر برای دولت آمریکا وثیقه و افتخار نیستند بلکه وسیله نشان دادن قدرت هستند. همانطوری که در مسابقه موشکهاو اقمار مصنوعی آمریکایی می خواهند با حریف سیاسی اش مبارزه کند … به این ترتیب ورزش ازمجرایی که باید با آن فکر کرد دور می افتد … دلارها از یک سوی ماشین به درون می روند و از سوی دیگر قهرمانها بیرون می آیند. در این ماشین انسان کشته می شود … قهرمانان امریکایی هرگز چهره ی واقعی اربابان خود را ندیده اند.»
«گاستون مایر» نویسنده ی سرشناس فرانسوی همین معنی را در عبارتی کوتاه چنین بیانمیکند :«دروغ بزرگ! ورزش از سیاست جداست!»
اقای محمودی مبارک باشه
جداست ؟ شیپ ؟
احسنت به شما مطالب مفیدی بود