یادداشت یك خواهر شهیددرمدح پرواز ۱۷۵ غواص
تاریخ انتشار خبر : ۹۴/۰۳/۲۷
دست بسته، عزیز با شكوه
ای یاوران حسین اكنون تكفیریها و داعش باید بدانند كه یاران حسین اگرلازم باشد حتی بعد از شهادت هم میتوانند حماسه بسازند. حتی بعد از گذشت دهها سال از پروازشان هم میتوانند مولا و مقتدایشان را یاری دهنده باشند.
با دست بسته چه خوش بال و پر زدید
زندان تن گشوده و از تن رها شدید
با دست بسته به شوق وصال یار
بر بال ملائک نشسته و در عشق حل شدید
با دست بسته به دامان پاک یار
خود را رسانده و فخر علی شدید
با دست بسته چه خوش عهد بستهاید
تا بیرق حسین به کل جهان ؟
با دسته بسته چه زیبا با معشوق دست دادید و چه زیبا با او مجاور شدید.
با دست بسته چگونه خار جاهلیت را از پاهای مبارک رسول الله بیرون کشیدید و گرد و خاک بدویت مشرکان و کفار را از سرو روی مبارکش زدودید.
با دست بسته چگونه مرهم بر زخم پهلوی فاطمه نهادید و چگونه چادر خاکی مادر را روی سر او کشیدید تا مبادا چشم حرامیان به ناموس علی بیافتد.
با دست بسته چگونه همراه علی شدید و زیر تابوت فاطمهاش را گرفتید.
با دست بسته چگونه اشک از چشم یتیمان علی پاک کردید.
با دست بسته چگونه با علی بیعت کردید و همراه غربت او شدید و در خوارج کنار او شمشیر زدید و در مسجد کوفه مولا را غرق در خون روی دست گرفتید و او را نزد زینب(س) مضطر رساندید.
و روی فرق شکافته آنها مرهم گذاشتید، چگونه کاسههای شیر را از یتیمان گرفتید تا دلشان نشکند و چگونه جای خالی علی را برای یتیمان پر کردید تا آنها ندانند که علیاشان متعالی گشته و دیگر روی مبارکش را نمیبینند.
بادست بسته چگونه همراه مظلومیت حسن شدید و چگونه پارههای جگر حسن را جمع کردید که از زخم سار خانگی خود خورده بود و چگونه سپر جسم بی جان آقای کرامت شدید تا تیرها به پیکر مبارکش اصابت نکند.
با دست بسته چگونه به حسین کمک کردید تا لباس احرام را خارج کند و زره پرواز به ملکوت را بر تن کند.
با دست بسته چگونه علی اکبر را در آغوش کشیدید و جسم مبارکش را برای وداع با پدر بردید.
با دست بسته چگونه تیر سه شعبه را از گلوی نازک اصغر بیرون کشیدید و قطرههای خون علی اصغر رااز آسمان به عاریت گرفتید تا همیشه جوشش آن را نظاره کنید.
با دست بسته چگونه جواب حل من ناصر ینصرنی حسین را دادید و در کنار مولامون شمشیر زدید.
با دست بسته چگونه روی پیکر سرورمون سایبان ایجاد کردید تا در طو سه روز آفتاب سوزان کرب و بلا کمتر بروی بدن پاره پارهی آقامون بتابد.
با دست بسته چگونه دستهای ابوالفضل را برداشتید تا مبادا دستهای ناپاک و نجس یزیدیان انها را لمس نکند.
با دست بسته چگونه تیر را از چشمهای مست قمربنیهاشم بیرون کشیده و چگونه مشک پاره عباس را به خیمه رساندید.
با دست بسته چگونه علم حسین را از علمدار گرفتید تا به زمین نیافتد تا دل زینب نلرزد تا دل سکینه آرام بگیرد تا دل رقیه شاد شود.
با دست بسته چگونه زنجیر اسارت را از دستهای دختر علی گشودید و با دستهای بسته چگونه تازیانه از دست دشمن در آورید تا مبادا به بدن مبارک زینب اصابت نکند و با د ست بسته تسلای دل زینب شدید.
با دست بسته چگونه خانم رقیه(س) رو نوازش کردید و چه طور جلوی سیلی دشنم زبون رو گرفتید تا مبادا صورت دردانه حسین نیلی نشود.
با دست بسته چگونه مانع از خوردن چوب خیزران بر لبان حسین شدید که قرآن تلاوت میکند و با دست بسته چگونه رقیه جان را تا در میهمانی زهرا مشاعیت کردید.
با دست بسته چگونه عرق پیشانی تبدار سجاد را پاک کردیدو چگونه تن تبدار آقا را به شام آوردید و چگونه در کاخ یزید پایههای حکومتش را بر سرش آوار کردید.
با دست بسته چگونه بعد از هزار سال پرچم سبز حسین را به مولا رساندید.
با دست بسته چگونه سربند سرخ یا صاحب الزمان به پیشانی بستید وبا دست بسته چگونه عبای خمینی را گرفتید و ندای الهی من لی غیرک سردادید.
با دست بسته چگونه خواب از چشم دشمن ربودید و چگونه رعشه به اندامش انداختید و آرزوهایش را به گور بردید.
ای مسافران بال و پر بسته امروز کبوتران بقیع غبطه به حال شما میخورند و کبوتران گنبد زرد آقایمان رضا پروازی به زیبایی و شکوه پرواز شما ندیدهاند.
ای کبوتران بال وپر بسته خمینی
دستان بسته شما دستان باز ما را شرمنده حضور گردانیده و از شرم تاب نگاه به چشمان منتظر مادران و پدرانتان را نداریم.
ای مسافران دست بسته خمینی چه خوش رستاخیزی و چه زمان زیبایی برای رجعت و قیام.
ای یاوران حسین اکنون تکفیریها و داعش باید بدانند که یاران حسین اگرلازم باشد حتی بعد از شهادت هم میتوانند حماسه بسازند. حتی بعد از گذشت دهها سال از پروازشان هم میتوانند مولا و مقتدایشان را یاری دهنده باشند. پس بیهوده نیست که از پروازشان هم میتوانند مولا و مقتدایشان را یاری دهنده باشند. پس بیهوده نیست که وهابیون به این فکر افتادهاند که مرقد و مزار یاران محمد و علی و حسین را ویران کنند و حتی از نام آنها هم وحشت دارند. اکنون سربازان پاک خمینی با دستان بسته برگشتهاند تا مظلومیتشان را فریاد زنند.
آمدهاند تا با سربازان خامنهای دست بیعت دهند و پیمان اخوت ببندند.
سربازان دست بسته خمینی که نفسهای پاکشان زنده زنده در خاک مدفون گشت آمدهاند تا نفسهای آلوده ما را عطرآگین و متبرک از حضورشان کنند.
باشد که دستان بسته شما دستان پرگناه ما را پاک و به پرچم مولایمان صاحب الزمان برساند
با دست بسته به میهن خوش آمدید.
اختصاصی/خواهر شهید علی پاجانی
در سینهام دوباره غمی جان گرفته است
« امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است »
تا لحظهای پیش دلم گور سرد بود
اینک به یمن یاد شما جان گرفته است
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
با وفا ، با دست بسته بی کس و تنها چرا؟
آب را در جستجویت من قسم ها داده ام
آب را بیگانه میدانی ، دل ما را چرا؟
دست و پایت بسته بودند ، چشم هایت خاک و خون
در شگفتم من ، نمیپاشد ز هم دنیا چرا؟
در میان خاک خوابیدی کجا بود مادرت؟
لای لایی را نخوانده بسته دست و پا چرا؟
فدای نجواهای عاشقانی که درسال های حماسه وشرف وخون اگر بودید درصف این خون جامگان خیمه دوست محرم می شدید خوشا به حالتان وصفای دل های پاکتان
اللهم الرزقناقتلا فی سبیلک وشفاعه الحسین علیه السلام فی یوم الورود