حالت هاي انسان گناهكار/ به قلم حجت السلام عبدالعلي پاكزاد

در ذهن كساني كه مي‌خواهند عبادت و بندگي خدا را پيشه سازند و از گناه و زشتي فاصله بگيرند اين پرسش وجود دارد كه چه حالت‌هايي در انسان، زمينه ساز انجام گناه‌ و تن دادن به پستي و رذايل مي‌شود.
روشن است كه هر انسان خدا جو و كمال طلب، به حقيقت آن حالات توجه داشته باشد، در صدد برطرف كردن آن‌ها بر مي‌آيد و خود را از گناه و زشتي مي‌رهاند
در اين نوشتار برآنيم تا به برخي از آن حالت‌ها و ويژگي‌ها اشاره كنيم.
عوامل متعددي وجود دارد كه سبب مي‌شود انسان به گناه و بدي تن دهد. در اين نوشتار سه عامل مهم ذكر مي‌شود.
۱. غفلت
غفلت در لغت به معناي فراموش كردن، از ياد بردن و بيخبري آمده است.(۱) از حالاتي كه دامن‌گير انسان مي‌شود و نتيجه آن تن دادن به زشتي است، حالت غفلت و بي خبري از خداوند متعال و هويت و نيازهاي واقعي انسان مي‌باشد.
اين حالت در قرآن مذمت شده و خداوند دارنده اين حالت را به چهارپايان و بلكه بدتر از آن تشبيه نموده است: به طور مسلم گروه بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريديم، آن‌ها دل‌هايي دارند كه با آن انديشه نمي‌كنند و چشماني دارند كه با آن نمي‌شنوند، آن‌ها هم چون چهارپايانند، بلكه گمراه‌تر، همانا غافلا‌نند.(۲)
شايد علت تشبيه اين باشد كه آن‌ها تنها به خواب و شهوت جنسي مي‌پردازند.(۳)
به بيان آيت‌ا… مصباح يزدي، “همه گرفتاري‌ها و خطاهايي كه به وسيله نفس اماره و شيطان رخ مي‌دهد، به جهت غفلت از ياد حق و عذاب و عقاب اوست؛ بهعلاوه غفلت از حق قلب را تيره مي‌سازد و در نتيجه شيطان و هواي نفس بر انسان چيره مي‌شود. در مقابل، تذكر و يادآوري حضرت حق به دل صفا مي‌دهد و موجب تصفيه روح و خالص گشتن او از رذايل و آزادي انسان از قيد اسارت نفس مي‌شود.”(۴)
خداوند، حداقل به دو روش براي غفلت زدايي بشر اشاره نموده است:
۱. يكي از شؤون پيامبر اسلام(ص) را، ذكر (يادآوري كننده) معرفي نموده است تا مردم را تذكر و پند بدهد و آدمي را از غفلت و بي خبري بيرون آورد. فرمود: پس تذكر بده؛ تو فقط تذكر دهنده‌اي.(۵)
۲. در آيات متعدد بشر را به ذكر و يادآوري دعوت نموده است، كه البته هم دعوت به ذكر زياد و دعوت به ذكر شديد نموده است. فرمود:‌ اي كساني كه به خداوند ايمان آورده‌ايد، ذكر حق و ياد حق را بسيار كنيد و صبح و شام او را به پاكي بستائيد.(۶)
و هم چنين فرمود: پروردگارت را بسيار ياد كن و شبانگاه و بامدادان او را تسبيح گوي.(۷) در اين آيه مورد خطاب به پيامبر اسلام(ص) است ولي اين خطاب، انحصاري نيست؛ بلكه بايد گفت پيامبر اسلام نياز به ذكر و يادآوري حق دارد، پيروان او به طريق اولي به ذكر و يادآوري حق نيازمندند.
عوامل غفلت
۱و۲. اموال و اولاد
اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، اموال شما و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نگرداند.(۸) امام باقر(ع) فرمود: دو گرگ درنده در يك گله بي‌ چوپان كه يكي در اول گله و ديگري در آخر آن باشد آن‌قدر ضرر نمي‌زنند كه مال پرستي و جاه‌طلبي به دين مؤمن ضرر مي‌رسانند.(۹) آيه و روايت ذكر شده اين هشدار را مي‌دهد كه اگر انسان دقت نكند، اموال و اولاد سبب غفلت از ياد حق مي‌شوند.
۳. مظاهر دنيا
دنيا اگر با نگاه ابزاري ديده شود، في حد نفسه نيست؛ بلكه از آيات الهي به شمار مي‌آيد ولي اگر انسان با نگاه استقلالي به دنيا بنگرد مذموم مي‌باشد و از اسباب غفلت مي‌باشد. “مبادا زندگي دنيا شما را مغرور كند”(۱۰)
۴. شيطان
شيطان بر آن‌ها چيره شده و ياد خدا را از خاطر آن‌ها برده است.(۱)
علي(ع) فرمود: اگر شيطان دشمن است، پس غفلت چرا؟(۱۲)
پيامدهاي غفلت
۱. هلاك شدن
امام علي(ع) فرمود: هر كه غفلتش به درازا بكشد، هلاكتش شتاب گيرد.(۱۳)
۲. كوري بصيرت
علي(ع) مي‌فرمايد: هر كه غفلت بر او چيره گردد، دلش بميرد.(۱۴) و ادامه يافتن غفلت، ديده بصيرت را كور مي‌كند.(۱۵)
۳. تباه شدن كارها
امام علي(ع) سفارش مي‌كنند بپرهيز از غفلت و فريب مهلت(عمر) را خوردن، زيرا غفلت، كارها را تباه مي‌كند.(۱۶)
۴. مهر نهاده شدن قلوب و گوش و چشمان
آن‌ها كساني هستند كه خدا(بر اثر فزوني گناه) بر قلوب و گوش و چشمانشان مهر نهاده،‌ و غافلان واقعي آن‌هايند.(۱۷)
جايگاه غافلين
… و آن‌ها كه از آيات ما غافلند، آن‌ها جايگاهشان آتش است به سبب كارهايي كه انجام داده‌اند.(۱۸)
۲. عناد و لجاجت
حالت عناد و لجاجت از حالت غفلت بدتر است. چه آن كه شخص غافل در صورت آگاهي و توجه، به دنبال درمان مي‌رود و از اول تصميم بر انجام زشتي و مخالفت با حق ندارد، ولي كسي كه عناد و لجاجت دارد به فكر درمان نيست؛ چرا كه از اول تصميم دارد آن چه را كه شارع مقدس اسلام امر فرموده: نا فرماني و تخلف كند و حقايق را زير پا بگذارد. به تعبير بعضي از بزرگان اين حالت در فرهنگ قرآني، همان اعراض از حق مي‌باشد.(۱۹)
كسي كه اين حالت را داشته باشد، اگر به فكر اصلاح نباشد خداوند بر مرضش مي‌افزايد. قرآن در وصف منافقين كه به فكر اصلاح خويش نيستند مي‌فرمايد: و در دل‌هاي آن‌ها يك نوع بيماري است،‌ خداوند بر بيماري آن‌ها مي‌افزايد و عذاب دردناكي به‌خاطر دروغ‌هايي كه مي‌گويند در انتظار آن‌هاست.(۲۰) و در وصف كافران لجوج مي‌فرمايند:
كساني كه كافر شدند براي آن‌ها تفاوت نمي‌كند كه آنان را بترساني و يا نترساني، ايمان نخواهند آورد. خداوند بر دل‌ها و گوش‌هاي آنان مهر نهاده و بر چشم‌هاي آنان پرده افكنده شده، و عذاب بزرگي در انتظار آن‌ها است.(۲۱)
و در آيه ديگر به عاقبت آن‌ها، كه سختي زندگي و كوري قلب و فراموش شدن از طرف خدا باشد اشاره نموده و فرموده است: و هركس از ياد من روي گردان شود،‌ زندگي سخت(و سختي) خواهد داشت؛ در روز قيامت او را، نابينا محشور مي‌كنيم. مي‌گويد: پروردگارا چرا مرا نابينا محشور كردي، من كه بينا بودم. مي‌فرمايد: اين به خاطر آن است كه آيات من به تو رسيد و آن‌ها را فراموش كردي، امروز نيز تو فراموش خواهي شد.(۲۲)
نمونه‌اي از عناد و لجاجت بشر
در مجمع‌البيان از امام صادق(ع) نقل شده: پس از آن كه پيامبر(ص) علي(ع) را در غدير خم به خلافت منصوب كرد و فرمود: “من كنت مولاه فعلي مولاه” اين مسأله در همه جا منتشر شد. “نعمان بن‌ حارث فهري” كه از منافقان بود خدمت پيامبر(ص) آمد و گفت: به ما گفتي شهادت به توحيد و نفي بت‌ها بدهيم. و گواهي به رسالت تو بدهيم، و دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زكات دادي همه را پذيرفتيم، ولي به اين قناعت نكردي و اين پير(منظورش حضرت علي‌بن ابي‌طالب است) را خليفه كردي و گفت(من كنت مولاه فعلي مولاه) آيا اين سخن از توست يا دستوري از طرف خداست؟
پيامبر اسلام فرمود: به خدايي كه جز او معبودي نيست از ناحيه خداست.
نعمان برگشت در حالي كه مي‌گفت: خداوندا اگر اين سخن از ناحيه تو است، باراني از سنگ از آسمان بفرست. چيزي نگذشت كه سنگي بر او سقوط كرد و كشته شد.(۲۳)
از ماجراي فوق‌ استفاده مي‌شود كه آن‌چه سبب شد نعمان بن حارث فهري چنين خاسته‌اي داشته باشد، حالت عناد و لجاجت او بوده است. و روشن است هر كه بخواهد از حق پيروي نموده و مطيع رسول و ائمه عليم‌السلام باشد بايد از خواب غفلت بيدار شده و در برابر دستور خدا و رسول و امامان عليم‌السلام عناد و لجاجت نداشته باشد و الا گرفتار سرنوشت تلخ نعمان خواهد شد.
۳. توجيه و عذر تراشي
حالت سومي كه آدمي به مرور زمان با انجام اعمال زشت گرفتار آن مي‌شود، عذر تراشي و توجيه آفريني بر اعمال ناپسند است كه البته اين حالت بدتر از دو قسم ديگر مي‌باشد؛ زيرا شخص توجيه‌گر اولاً به فكر تبرئه خود و سرپوش گذاشتن بر اعمال ناپسند خويش است و ثانياً تأثير غيرقابل انكاري در گمراهي و اغفال عموم جامعه دارد. در حالي كه دو قسم اول و دوم از چنين ويژگي زشتي برخوردار نيستند.
قرآن كريم مي‌فرمايد: بلكه انسان، خودش بر وضع خود آگاه است هر چند در ظاهر براي خويش عذرهايي بتراشد.(۲۴)
عذرتراشي و بنيان مسجد ضرار
از حوادث معروف زمان پيامبر(ص) ماجراي مسجد ضرار است كه جمعي از منافقين مدينه در نزديكي مسجد قبا مسجدي ساختند تا وانمود كنند طرفدار اسلام هستند و حتي براي گسترش اسلام مسجد مي‌سازند ولي هدفشان اين بود تا زير پوشش مسجد، تفرقه اندازي كنند و با حكومت اسلام مخالفت نمايند.
آن‌ها به حضور پيامبر(ص) آمدند و توطئه خود را چنين توجيه كردند:
محل سكونت قبيله بني سالم تا مسجد البني دور است، ما قصد داريم براي پيرمردان از كار افتاده و ناتوان و بيمار، مسجدي بسازيم كه در آن نماز بگذارند و ساير مردم در شب‌هاي باراني كه قدرت آمدن به مسجد شما را ندارند، در اين مسجد جمع شوند و نماز بخوانند و مراسم مذهبي خود را انجام دهند. پيامبر به آن‌ها اجازه داد. هنگام بازگشت پيامبر از جنگ تبوك كه پيامبر هنوز به دروازه شهر نرسيده بود، منافقين توطئه‌گر خود را به رسول خدا رساندند. و از آن حضرت خواستند كه به آن مسجد بيايند و آن را افتتاح كنند، و در آن نماز بگذارند تا مسجد بودن آن مركز رسميت يابد(۲۵) در اين هنگام جبرئيل نازل شد و وحي خدا را رساند و آن‌ها را رسوا كرد: آن‌ها كساني هستند كه مسجدي ساختند براي زيان(به مسلمين) و (تقويت) كفر، و تفرقه ميان مؤمنان و كمين گاه براي كسي كه با خدا و پيامبرش از قبل مبارزه كرده بود.آن‌ها سوگند ياد مي‌كنند كه نظري جز نيكي(و خدمت) نداشته‌ايم، اما خداوند گواهي مي‌دهد كه آن‌ها دروغگو هستند.(۲۶)
پي‌نوشت‌ها
۱. فرهنگ عميد، ص ۹۳۱
۲. اعراف،۱۷۹
۳. ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج ۷، ص ۲۲
۴. محمد تقي مصباح يزدي، ره توشه، ج ا، ص ۲۶۶
۵. غاشيه، ۲۷
۶. احزاب،۴۱‌ و ۴۲
۷. آل عمران، ۴۱
۸. منافقين، ۹
۹. تفسير نمونه، ج ۲۴، ص ۱۷۲
۱۰. فاطر، ۵
۱۱. مجادله، ۱۹
۱۲. محمدي ري شهري، منتخب ميزان‌الحكمه، ص ۳۴۱
۱۳. همان، ص ۴۳۱
۱۴. همان، ص ۴۳۱
۱۵. همان، ص ۴۳۱
۱۶. همان، ص ۴۳۱
۱۷. نحل، ۱۰۷
۱۸. يونس، ۸ و ۷
۱۹. حسين مظاهري، معارف اسلامي، ص ۲۰۸
۲۰. بقره، ۱۰
۲۱. بقره، ۶ و ۷
۲۲. طه، ۱۲۴ و ۱۲۵ و ۱۲۶
۲۳. تفسير نمونه، ج ۷، ص ۱۵۳
۲۴. قيامت، ۱۴ و ۱۵
۲۵. محسن قرائتي، گناه شناسي، ص ۱۶۳
۲۶. توبه، ۱۰۷

دیدگاه های این مطلب

2 نفر دیدگاه خود را در مورد این خبر بیان کردند. شما نفر بعدی باشید

  1. khili ali bod mamnon az in matlab haj aghay pakzad omidvaram movafagh fashi

  2. علی ربیعی(دانشجوی سابق) در گفت:

    بسیار عالی مفید ومختصر،خیلی ممنون استاد عزیز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *