الحق مع علی و علی مع الحق/ محمد ولي سلطاني گلوردي
تاریخ انتشار خبر : ۹۴/۰۲/۱۵
همان گونه که ایام پیش می رود زمان نیز انتظار بیشتری می کشد زمین و زمان در انتظارند همگان در این فکرند که فقط دختر اسد منتظر است لیکن عرصه گیتی انتظارش پیش از گذشته است از همه بی قرارتر کعبه است!! کعبه در انتظار مولودی است که دیده ها به آن مولود دوخته، فاطمه اسد با درد وضع حمل در طواف خانه یار است همان طور که هر روزه به دیدار و طواف کعبه می رود درد زایمان بر او چیره می گردد. خداوندا چه کنم؟ هر لحظه ای که می گذرد درد او را در احاطه خود می گیرد و فاطمه بنت اسد با تمام وجود تفاوت این مسافر را با دیگر حمل های خود به وضوح احساس می کند و با تمام وجود به این فکر می کند که خدایا این مسافری همچون دیگر فرزندان نیست!! گویا موهبتی در راه است فاطمه یک دست بر دیوار کعبه و دست دیگر بر روی شکم دارد و برای طواف از دیواره و رکن یمانی مساعدت می گیرد. گویا دستانی او را همراهی می کند همان دستانی که از آسمان آمده و شباهتی به دستانی دارد که مریم را به هنگام فراغت عیسی در آغوش یاری گرفت. فاطمه سراسیمه است سنگ های کعبه روح القدسی گرفته اند و آمادگی میزبانی مهمان ابوطالب را با شکافتن خود به معرض گذاشته دختر اسد وارد می شود تمام سنگ ها و پایه ها و ستون ها ندای درونی و فاطمه را با اعماق وجود حس می کند و چه زیبا از شرم فاطمه اسد خود را به پارگی می گراید خوف زایمان از یک سو، بیم تنهایی از سوی دیگر بسته شدن شکاف او را بی قرار تر و اضطراف درد اوج می گیرد و همگان ابوطالب را خبر می کنند. کلید کعبه را بیاورید، درب را بگشایید که فاطمه وارد به کعبه گردید، بزرگان جمع شدند و او را بانگ می زنند و صدایی نمی شنوند، ابوجهل می گوید خودم به همراه ابی لهب و عباس عبدالمطلب دیدیم که او داخل شد، مگر می شود درب بسته و پرده ها بر روی درب مستور بوده مگر می شود درب بسته باشد و بازگشایی آن بدون حضور ابوطالب و پدرش میسر گردد؟ به لات و هبل و عزی قسم، خودم با همراهان دیدم که او از در داخل نشد بلکه از مابین دیوار وارد شد. همه کوشیدند درب باز نمی شود صدای بانگ همگان بگوش می رسد که فاطمه بنت اسد را مورد خطاب قرار می دهند. اما جوابی نمی شوند. هرلحظه ای که می گذرد فاطمه (س) حیران تر است اما صدایی دل نواز به او می گوید: نترس ما آمده ایم تا تو را در وضع حمل یاری دهیم دل به خدا بسپار. فاطمه (س) روی بر می گرداند چهره هایی نورانی و ملکوتی را که از زیبایی همتا ندارند را مشاهده می کنند که یکی با آب کوثر دیگری با حریر بهشتی آن یکی پارچه هایی که تا حال همانند آن را ندیده در دست دارند. ارض و سماء بی تاب شده اند که چرا مولود کعبه نمی آید؟ صدای نوزادی که به آب کوثر در حال شستشو است به گوش می رسد. فاطمه مولود خود را که در حریرهای زرین جناتی پیچیده شده را در آغوش می گیرد. آسمان با تکبر می گوید اول من فخر دارم که سایه بر آن می گسترانم، خورشید ندایی می کند نور و گرما را من به او تحفه می کنم. زمین به خود می بالد می گوید منم که سنگینی او را مفتخر به حمل می باشم و اوست که قدم بر روی من می گذارد، باد می گوید اولین نسیم را من از بهشت برین بر او می نوازم و با نسیم های طوبی سیما و اندام نازنینش را نوازش می کنم. ساعت ها گذشت و روز به شام تبدیل شده و ابوطالب هر چه بانگ بر می آورد صدایی نمی شنود. فاطمه نیز صدایی به غیر از مولود خود و همدمان بهشتی اش را سامع نیست. فاطمه به خود می گوید: چرا بیرون نروم؟ که ندای درونیش نهیب می زند مگر به میل خود آمده ای که به میل خود بیرون شوی، میزبانت فقط برای مولود تو شکاف برداشت، مولودت علت پیدایش جهان است، دختر اسد تمام کائنات در دست اوست، علم شرمنده از تعلیم اوست. کرم پیش پایش سنگ ریزه ای بیش نیست فتوت شاگرد مکتب اوست، انسانیت کمال را مدیون اوست، شجاعت خجل از روی اوست، عدالت اعتبارش بر گرفته از سیرت اوست، حضرت حق خود هم به مولود خانه اش تبارک گفته است و آه چه جمعه ای بوده آدینه به خود می بالد که در یوم من جهان مفخر شده سه روز گذشته و رکن یمانی بار دیگر ره باز می کند تا مولود کعبه راهی برون گردد فاطمه بنت اسد با دردانه عالم هستی خارج می شود. ارض و سماء و باد هور و مه و مهتاب به صف شده اند تا برهان خلقت را پذیرایی کنند. دور فاطمه بنت اسد را می گیرند مولود را نظاره می کنند. لبخند بر سیمای پرمهر محمد(ص) نقش بسته گویا آن کس که با وجودش فخر کائنات شدها روی محمد(ص) نیز گردیده است. نورالهی در سیمای نوزاد هویداست. یاور رسالت پا به عرصه گیتی نهاده شور و شعف در ملائک و فرشتگان غوغایی به پا کرده و فوج فوج برای زیارتش رو به زمین آمده اند. و به قدوم پرمهرش فرش گسترانی می کنند. آفتاب آن روز با غرور تابیده و ماه هم با تکبر صورتش را در شب به رخ می کشد چه مولودی که نه از ازل و نه تا ابد کفوی نداشته و ندارد.
حق روز ازل كل نِعم را به علی داد
بین حكما حُكمِ حَكَم را به علی داد
معنای یدالله همین است و جز این نیست
كاتب كه خدا بود قلم را به علی داد
میخواست به تصویر كشد قدرت خود را
در معركه شمشیر دو دم را به علی داد
عمّال شیاطین همه ماندند تهیدست
تا احمد محمود علم را به علی داد
یاران ولایت به خدا اهل بهشتند
الله كریم است، كرم را به علی داد
هر مملكتی تابع فرمان امیری است
ایران، دلِ افتاده به غم را به علی داد
از نسل علی یك علی آمد به خراسان
یعنی كه خدا كل عجم را به علی داد
كوچكتر از آن است عجم فخر فروشد
گو حیدریام، یار دلم را به علی داد
سبقت بگرفت اُمّ علی ز اُمّ مسیحا
روزی كه خدا حق قدم را به علی داد
مملوك ببین مالك دین در شب میلاد
تنظیم سند كرد و حرم را به علی داد
بودی همه اشراف عرب طالب زهرا
طه گهر عهد قِدَم را به علی داد
بگذاشت كف فاطمه را بر كف حیدر
با فاطمه شش دنگ ارم را به علی داد
از یُمن همین وصلت فرخنده «كلامی»!
حق زینب آزادهشیم را به علی داد
انشااله که سیره علوی سرمشق زندگی همه ما باشد.
با تشکر از مطلب شما
مطلب بسیار با محتوائی بود ، بنده نمیدانستم شما در مورد تاریخ اسلام هم اینقدر تبحر و ژرفنگر هستید بسیار جالب وخواندنی بود “درود براقای سلطانی ” با این مقاله علویش
سلام : اقای سلطانی من تقریبا ۹۵ درصد از مطالب سایت نکا نیوز را مطالعه مینمایم مقاله های شما را میتوانم بدون غلو عرض کنم تماما مطالعه مینمایم و جنا بعالی را بعنوان جامعه شناس و حقوقدان میشناسیم ولی اکنون شاهد اشرافیت تان در زمینه تاریخ شیعه هم قابل تقدیر و تامل بر انگیز است از اینکه تاثیر مثبت در عرصه های مختلف میگذارید بسیار متشکر و ممنون هستیم
احسنت اقای سلطانی مقاله میلاد حضرت علی ( ع ) خیلی جالب وسبب اطلاعت بیش از پیش ما در رابطه با زندگی امیرالمومنین علیه السلام گردید از مفاله های بسیار شیرین شما بحساب میاید///
جناب سلطانی گلوردی متن بسیار شیوا و قشنگی نوشته بودید ، بازهم ازاین نوع نوشته های مذهبی را که موجب معرفی ائمه اطهار میگردد بنویسید لذت بردیم متشکراز زحمات شما
جناب سلطانی / متن بسیار خوب و موجب ابعاد مختلفی شده بود موفق و موید باشید
عالی بود
جالب انگیز بود
بنده حقیر ازدیگاه حضرت عالی درمتن بالاتشکر می کنم آرزو توفیق راازخداوند خواهانم بقیه اعداگران از این جوان درس بگیرند
آقای سلطانی استفاده کردیم…امیدوارم درهمه زمینه ها موفق باشید.
واقعا كلمات نميتواند خوبيها و تواناييها و معلومات شما را توصيف كنند اميدوارم مسؤولين قدر شما را بدانند و جايگاهي كه لايق شما هست را به شما اختصاص دهند احسنت
جناب اقای سلطانی باکمال تشکر امیدواریم که از مقالات و نوشته های شما دراینده بتوانیم استفاده کنیم با تشکر از مقاله ی عالیتان به امید موفقیت تان و جایگاه لایق تان
فقط دکتر بودن مهم نیست مهم این است کسی که وارد مجلس می شود در راهروهای مجلس گم نشود…
باسلام
عالی بود امیدوارم درتمام مراحل زندگی موفق باشید
سلام اینجانب صددرصد مقالات شما رو مطالعه میکنم واز مدیرمحترم سایت میخواهم نسبت به معرفی بیشتر ایشان اقدام نماید..تشکر
با سلام.
از مطلب زیبای شما استفاده کردم.
سیره و زندگی اهل بیت و پیامبر( ص ) هر لحظه لحظه اش درس و پیامی برای ما دارد.
امیدوارم همیشه اهل بیت روشنای راه زندگی ما باشند و ما را از تاریکی خودمان برهانند.
مطالب جالب و تامل برانگیزی بود ممنونم اقای سلطانی