خاطراتی از دفتر شهید محمدرحیم بردبار

مرحوم اکبر رضوانی تعریف میکرد: نیمه شبی در ایام انقلاب مشغول شعار نویسی علیه رژیم شاه در یکی از مناطق مهم شهر نکاء (خیابان راه آهن) بودیم و یک دستگاه موتور سیکلت در اختیار داشتیم. به کنار یکی از مدارس رسیدیم که محمد رحیم به من گفت : «من روی دوش تو می روم تا روی تابلو مدرسه شهار مرگ بر شاه را بنویسیم. » قبول کردم و او روی دوشم ایستاد و مشغول نوشتن شد که ناگهان دیدم ماشین مأموران به ما نزدیک می شود. گفتم ماشین مأموران به ما نزدیک شده است. بدون توجه گفت : «هنوز خیلی مانده به ما برسند.» و مشغول نوشتن شعار بود تا اینکه مأموران متوجه ما شدند. هر چه تذکر می دادم توجهی نمی کرد تا اینکه ماشین آنها در نزدیکی ما توقف کرد .در این هنگام گفتم به خدا مأموران از ماشین پیاده شدند و از معرکه فرار کردیم. مأموران ما را تعقیب کردند ولی موفق به دستگیری ما نشدند .
 با تشکر از غلامرضا بردبار

دیدگاه های این مطلب

7 نفر دیدگاه خود را در مورد این خبر بیان کردند. شما نفر بعدی باشید

  1. روح همه ی شهدا قرین رحنت الهی باد

  2. شهید بردبار باعث افتخار شهرماست

  3. اسداله اسدی در گفت:

    گرامی باد یاد همه شهدا و شهید بردبار که در سال ۱۳۶۳ فرمانده تخریب ما بود در گردان امام محمد باقر ( ع ) لشگر ۲۵ کربلا ، خدا رحمتش کند

  4. حاج رحیم کجایی ببینی چه راحت دستاوردهای شما رو زیر پا گذاشتن
    شهدا شرمنده ایم

  5. بردبارها ودهپوریها ویوسفیها وسیدهای تفت خرمیها در خیابان علمیه و…انقلابی اصیل نکا هستند

  6. او نیروی شجاع نثرس وبی باک بود چراکه درس عرفان رااز امامش خمینی کبیر اموخث واو بنیان ثخریب را درچندین لشگرسپاه در دوران دفع مقدس درسث کرد و اموزش داد روحش شاد و راهش پررهروباد………

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *