چادر، زن را در برابر نگاه های هرزه محافظت می کند
تاریخ انتشار خبر : ۹۳/۱۰/۱۴
خواهرم، تلخ است چادری نشدی، در غیر این صورت می فهمیدی چقدر با چادر تو ارزشمند تری، چادر از تو در برابر نگاه های هرزه ای که هرلحظه ممکن است تو را اسیر کنند محافظت می کند.
همه ما خوب می دانیم آراستن و آراستگی مثل شکوفه های دامن بَهار، مثل رنگـین کمان و مثل شَمعدانی های روی برف، چشم را به تماشا دعوت می کند و بهتر می دانیم که شبنم اگر روی لطافت گل بنشیند چه تصویر بدیعی خلق می کند و چشم ها را محسور خویش می کند و شاید این است که عمر گل به چشم بر هم زدنی می ماند.
یادم می آید ۹ ساله که بودم در روز جشن تکلیفم مادرم یک چادر و جانماز به من هدیه داد، آن روز خداوند مرا به درگاه خویش دعوت کرد، در آن روز من ارزشمندتر بودم، از آن روز من گوهری بودم در صدف، با چادر فقط دوبال کم داشتم تا به سوی آسمان پرواز کنم،
با اولین نماز سبک شده بودم و تازه فهمیدم زندگی چیست و برای چه متولد شدم، هنوز برق چشمان مادربزرگ و پدربزرگم هنگامی که مرا با چادرم دیدند یادم هست! از آن روزها تا حالا چادرم همراه من بود و تارو پودش با من سخن می گوید.
خواهرم، هویت زنانه خویش را پاس دار که خدایت تو را انسانی از جنس زن آفرید، پس از هرگونه جامه و حرکت مردانه بپرهیز که ارزش های تو به دور از این است، رنگ مشکی را نیک بدان که نگاه شکن است و به بلهوسان اخطار می دهد که حریم تو حریم عفاف است و در این وادی، هوس مرده است.
خواهرم، تلخ است چادری نشدی، در غیر این صورت می فهمیدی چقدر با چادر تو ارزشمند تری، چادر از تو در برابر نگاه های هرزه ای که هرلحظه ممکن است تو را اسیر کنند محافظت می کند.
زنان پاکدامن علاوه بر زیبایی درونی از زیبایی عینی و بیرونی بیشتری برخوردار هستند، افرادی که در برابر نگاه های غریبه ها تقریبا برهنه هستند چیزی برای نشان دادن به محبوب خود باقی نمی گذارند.
گمان نمی کنم در دورانی زندگی کنیم که در زن شرم و حیا وجود نداشته باشد فقط موضوع را اشتباه گرفته ایم، از سیگار کشیدن خجالت می کشیم ولی از لباس های نازک دختران جوان خجالت نمی کشیم، بدیهی است وقتی اجازه دادیم هرکاری آزاد باشد، بی حیایی و بی عفتی هم افزایش پیدا می کند.
مثال بی حجاب، مثل آن مرد درون کشتی است که میگفت: فقط میخواهم زیر پای خود را سوراخ کنم و به بقیه کاری ندارم، پس خبر نداری که وقتی پیغمبر(ص) را به معراج بردند، زنان بی حجاب را در چه وضعیتی دیدند! یعنی واقعا حجاب آنقدر سخت است و آخرت آنقدر ارزان؟!
آیا مهربانی این است که خداوند بنده هایش را در انجام گناه و ایجاد فساد آزاد بگذارد؟ اگر قرار باشد خداوند بین زنانی که با تحمل سختی در سرما و گرما، حجاب خود را حفظ می کنند، با زنانی که اصلا به این حکم اسلام یعنی حجاب اهمیت نمی دهند فرقی قائل نشد، آنوقت عدالت خدا چه می شود؟! و اصلا چرا حکم حجاب در اسلام آورده شد؟!
ای عاشق مدهای رنگارنگ، ای فریفته لباس های روشن و تنگ که از دنیا به شوق آمده ای، هیچ اندیشیده ای که این شوق، حزن آخرت را به همراه دارد؟ ای خواهر، خودت را با حجاب حفظ کن و یادت باشد برای بعضی ها، چشم ها گرسنه تر از معده هاست، زیر باران باش اما زیر باران نگاه های هیز مردان بی غیرت نباش.
خداوندا، به همه جوانان، نیروی ایمانی عطا فرما تا در این اجتماعی که هر گوشه آن از نغمه سازی سرشار است و در هر کنارش دیو انسان نما به رنگ ها و لباس های مختلف خودنمائی می کنند، خود را محفوظ نگه داشته و در، دره گناه و تباهی سقوط ننمایند و در منجلاب فساد و تباهی فرو نروند.
من چادر می پوشم، چادر مثل چفیه محافظ من است…اما چادر از چفیه بهتر است
آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند، من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم
آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود
من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم
آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند
من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم
آنان چفیه را سجاده می کردند و به خدا می رسیدند
من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم
آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند
من وقتی چادری می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم
آنان با چفیه گریه های خود را می پوشاندند
من در مجلس روضه با چادر صورتم را می پوشانم واشک هایم را به چادرم هدیه می دهم
آنان با چفیه زندگی می کردند… من بدون چادرم نمی توانم زندگی کنم
آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند
من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم
(من و چادر مشکی امِ)
نویسنده : سمیه اکبری
نماد غیرت وعفت حجاب است