حکایت /الاغ ملانصرالدین و تعمیر پشت بام خانه
تاریخ انتشار خبر : ۹۳/۰۷/۱۸
یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت . ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.
ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد. وقتی که دوباره به پشت بام رفت، می خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت.
بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، و سرانجام الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد!
ملا نصر الدین با خود گفت لعنت بر من که نمی دانستم اگر خر به جایگاه رفیع و بالایی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را از بین می برد.
حکایت جالبی بود.
جالب بود
حکایت /الاغ ملانصرالدین و تعمیر پشت بام خانه/ حکایت جالب است اما دهها اما و اگر دارد ! اونایی که افراد را می کارند (ملا) مقصرند؟ یا اونایی که کاشته می شوند(…) ؟ کنایه از چه کسانی می باشد؟ مدیران نالایق ؟ مدیران غاصب که پست را اشغال کرده اند؟ جدا” چه کسانی ؟ بنظر نگارنده شاید گروه دوم در معرض تیر باشند اما باید کمی تأمل کرد تا نیم نگاهی به گروه اول هم داشته باشیم. یا حق
کارآن خربرهمه عبرت شده
غاصب پست غرق درنفرت شده
کندن دل بهرکرسی ومقام
سخت جانگیراست ودرحسرت شده
صاحبش فهمید رازمرگ خر
سرزپامبهوت درحیرت شده