بازخوانی برگ زرین تاریخ دفاع مقدس/یادش بخیر چه دورانی داشتیم/عکس
تاریخ انتشار خبر : ۹۸/۰۶/۲۷
خیلی وقت بود که به سراغ آلبوم خودم نرفته بودم ، تا اینکه این هفته فرصتی پیش آمده به سراغ عکس های دوران پر افتخار حضور در جبهه ها هم نگاهی بی اندازم .
۱۴ سال داشتم که با اسرار فراوان منو برای اعزام پذیرفتند ،حاج آقا شعبانی که خدا رحمتش کنه پا در میانی کرده بود .خواست کاری کنه که جلوی پدرم شرمنده نشه ،آخه پدر خدا بیامرزم قبلا باهاش صحبت کرده بود که به بهانه ایی منو ثبت نام نکنند .سال ۶۶ بلاخره مسول بسیج وقت اقای اکبری پذیرفت ومن نیز با خیل از دوستان آنروز به پادگان ولی عصر گهر باران اعزام شدیم .
رحیم شیرخانی ،کاظمیان ، منصوری ، علی اصغر پور ….و چند تا از همکلاسهای مدرسه امام موسی صدر آنروز ،
در بدو ورودی پادگان ولیعصر گهر باران ما را بخط کردند ، صف با اجلو نظام یکی از برادران سپاهی جلوی در ب پادگان شکل گرفته بود، علی اصغرپور از بچه های لیمونده و ساکن روستای چاله پل بود باباش از پاسدران قدیمی در تدارکات کار می کرد ، قدش آنقدر کوتا بود زیر پاهاش دوتا آجر گذاشت تا اونو برنگردونند .
بلاخره آموزشی سه ماهه هر طوری بود با تمام سختی ها و شیرینهاش تمام شد عازم کردستان شدیم و مریوان سپس به منطقه اسلام دشت (جانوران)وآخرین قله و پایگاه شاه نشین معروف بود . خیلی زود ماموریت اول ما کمتر از سه ماه حضور در جبهه در اولین اعزام تمام شد برگشتیم خونه .
وقتی وارد محل شدم چند جا از روستای گلبستان پارچه نوشته هایی را دیدم که چند از بچه های محل مان شهید شدند .
دلم دو باره هوای جبهه کرد تنها دو سه روز خونه ماندگار شدم دل تاب ماندن در اینجا رانداشت شهید محمود محمد زاده ولامدهی با آن قامت رشیدش تسبیح بدست منو تو خیابان میبینه میگه بجای اینکه تو این کوچه پس کوچه ول بگردی بیا بریم جبهه ببین چه غوغای اونجاست .گفتم محمود جان یه بار رفتم تازه برگشتم بابام خیلی از من دلخوره گفت: ایرادی نداره فرمان امام مهمتره از ناراحتی بابانسیت الان یک فرصته که هیچ وقت شاید گیرد نیاد . دو سه روز بعد دوباره همراه کاروان دانش آموزی حرکت کردیم ،همراهان ما اینبار شهید مجید رئیسی را بیشتر خاطرم است چند نفر ازبچه های گلبستان هم وسط راه با هم ملحق شدیم ، نادر رسولی ، رمضان مددپور عیسی طبقه آستانی ، چندتا از معلم های انروزراهم خاطرم هست که درکنارشان بودیم ، شهید عمادی از میانگاله کاملا خاطرم هست ، محروم شبستانی ، آقای خون کبوتر، خونجیگر، بیابانی ، حمزه ایی قاسمیان ، و.. ….عازم مناطق جنوب و هفت تپه و در ادامه عازم فاو شدیم . … یادش بخیر یادش بخیر
“این مطلب در سال ۹۳ در همین پایگاه خبری به رشته تحریر در آمده بود ”
نیکا خبر : شما هم میتوانید در این بخش عکس دوران حضور در جبهه را در این هفته به تگلرام سروش واتساب ۰۹۳۶۶۰۶۶۴۷۹ ارسال تا دراین بخش بنام خودتان بنمایش بگذاریم . عکس های ارسالی میتواند از بستگان فامیل و دوستان دیگر باشد .
بابا یداللهی جبهه ای.
ای کاش شهید میشدی و الان میگفتیم شهید امرالله یداللهی از ورپام.
عکسای جالبی از خودت گذاشتی
ایول عمو یدالله بهت نمیاد جببه رفته بوشی
اقا. برادرش شهید شد .وایشون خانواده شهید هستند .واین قسمت بود که راه شهیدان راادامه دهد .
درهفته دفاع مقدس یادوخاطره همه رزمندگان هشت سال دفاع مقدس راباگرامیداشت نام ویادهمه شهیدان گرا
می بداریم!یادشان گرامی وراهشان پررهروباد
جالبه
ذوق وسلیقه عکس گرفتن ریشه ای در شما رشد کرده است
یک روز با اسلحه کلاشینگف در نبرد با دشمن و اینک با دوربین خدمتی دیگربه ایران عزیز
امیدوارم همیشه سلامت و شاداب باشید
جناب اقای یدالهی هفته دفاع مقدس بر شما و تمامی یادگاران وخانواده معظم شهدا ایثارگران گرامی باد .بسیار تصاویر جالبی بود
شوق مه روی تو دیده بردرم
لطف فرما درمسیرت بگذرم
تشنه یک لحظه دیدارگلم
سیرتا تخل قدت را بنگرم
بال بگشودی توهم سوی جنان
مانده ام تنها نگرددباورم
یادش بخیر هفته دفاع مقدس گرامی باد
سلام ودرود خدا بر همه رزمندگان ۸سال دفاع مقدس بخصوص شهیدان بزرگوار،
احسنت بر برادر عزیز ومتعهد وپرتلاش آقای یداللهی ، که دیروز در سنگر جنگ وجهاد بودید وامروز در سنگر خطیر خبرنگاری که این آخری هم برای خودش از نظر فرهنگی واجتماعی، مشکلات ودغدغه های خودش را دارد وکم از مجاهدت ندارد/خبرنگار مذهبی ومتعهد ورزمنده داشتن افتخار بزرگیست بر ما واما خبرنگاری رزمنده ومذهبی وطرفدار اقشار انقلابی ومحروم ودورماندن از حواشی وسیاسیکاریهای حزبی وگروه های فتنه انگیز ومعاند نظام وانقلاب ومذهب ومنعکس کننده حقیقتها که مظهریست از جهاد اکبر است، بودن وماندن، افتخاریست بس بزرگتر /پیروز باشید وموفق.
مرحوم شبستانی