نمک خوردی نمکدان شکستی ، حرمت صاحب نمکدانرا نگه دار
تاریخ انتشار خبر : ۹۳/۰۶/۲۳
خلاصه خبر : توصیه زیبایی که نه تنها در مورد غذا که در مورد هر محبت و خدمت دیگرى نیز در هر زمان و هر مکان صادق است و افراد خیر را به انجام کارهای خیر بیشتری ترغیب و تشویق می کند.
یکی از ویژگی های فرهنگی ما حفظ حرمت نان و نمک است. عباراتی چون “دستم نمک ندارد در هنگامی که محبتمان پاداش درخوری نمی گیرد، و “نترسید نمک ندارد” در هنگامی که غذای تعارف شده رد می شود، در همین رابطه مورد بکار گرفته می شود.
حفظ این حرمتبه تدریج و در اثر افراطی که ما در بسیاری از کارهایمان در پیش می گیریم، به غیر منطقی و گاه غیر انسانی ترین صورت خود تغییر شکل داده است. حفظ حرمت نان و نمک به گرسنگانی که توسط انسان های خیر و دولتمند تغذیه می شده اند، توصیه می شده تا به خاطر شبى که آنها یا فرزندانشان سر گرسنه بر بالین نگذاشتهاند، در مورد کسانی که آنها را تغذیه کرده اند (مشهور به ولی نعمت) ناجوانمردى روا مدارند و در یک کلام قدر شناس محبت آنها باشند.
توصیه زیبایی که نه تنها در مورد غذا که در مورد هر محبت و خدمت دیگرى نیز در هر زمان و هر مکان صادق است و افراد خیر را به انجام کارهای خیر بیشتری ترغیب و تشویق می کند.
اما امروزه دیده می شود که حفظ این حرمت از دهها بار تشکر و دعوت متقابل میزبانبه شام و ناهار در می گذرد، و به سکوت در مقابل رفتار و گفتارغیر منطقی و حتی طرفداری غیر منصفانه از او در یک مجادله یا معامله کشیده می شود. و بدین ترتیب عدم انجام اعمال فوق افراد را متهم به “نمک خوری و نمکدان شکنی” می کند.
اتهامی که گاه انسانهای طرفدار حق را از “نمک گیر شدن می هراساند” ، چرا که می دانند این نان و نمک از سر مهر صادقانه تعارف نمی شود بلکه آنها را در قید جبرانی غیر منصفانه قرار خواهد داد.
طبیعتا اینگونه حفظ مبالغه آمیز حرمت نان و نمک عدهاى را بر آن مىدارد که با دادن یک شام و نهار و یا پیشکش یک هدیه و یا دادن رشوه، دهان افراد را بسته و آرا و عقاید آنها را خریده و به اهداف خویش برسند. و بسیاری از ما غافلیم که عقیده بالاترین بهائی است که در ازای خوردن یک وعده غذا که در خانه خود نیز یافت می شود، می توان به دیگری پرداخت!
با کمی دقت می توان دید که بسیارى دیگر از توصیه های فرهنگى ما چون مراعات دوست و همسایه، حفظ شان فامیل، احترام به بزرگ تر و نگهداشتن حرمت موى سپید و … که همه در راستای یک قدر شناسی ساده و صادقانه بوده است، به نوعى دچار همین سرنوشت شدهاند. بدین معنی که در طول زمان با افراطى که در راه انجام آنها در پیش گرفتیم، تغییر ماهیت داده و به زیر پا گذاشتن حق و عدالت در جامعه منجر شده اند.و چنین است که امروزه مخالفت با درخواست یک دوست، به زیر پا گذاشتن حرمت دوستى تعبیر می شود، و سرپیچى کردن از فرمان غیر اصولى پدر یا معلم، به شکستن حرمت پدر و معلم، و بالاخره اعتراض به حرف ناحقى که از دهان سالمندى در آمده است به شکستن حرمت موى سفید. و اینها همه جامعه را بسوی خفقان و سکوت سوق می دهد، راه اعتراض و انتقاد را می بندد و در نهایت انسانها را تبدیل به انبار باروتی می کند که با اندک تلنگری منفجر می شوند. رفتار های خشونت بار، عدم صبر و تحمل، حساسیت بیش از حد و اندازه و … در جامعه ما همه و همه ناشی از همین ویژگیهای فرهنگی ماست که هیچکس جز خودمان یعنی آشنایان، دوستان و فامیل به یکدیگر تحمیل نمی کنیم.
و نکته جالب توجه اینجاست که اگر کسى از ما به خاطر همسایگی یا دوستی و یا به هر دلیل دیگرى به ناحق دفاع کند، کار او را نوعی مروت و مردانگى می دانیم، و آن را از خصوصیات خوب ملى و فرهنگى خود تلقى کرده و به آن می بالیم، اما وقتی همین کارها براى اثبات دوستى به دیگرى و در تضاد با منافع ما قرار گرفت، آنرا پستى و نامردى نام می دهیم.بسیار افرادی که در ادارات و سازمانهاى دولتى و غیر دولتى اشتغال دارند اگر بتوانند دست آشنایان و دوستان نزدیک خود را به کاری بند می کنند و به خاطر این عمل بر خود مىبالند، کاری که در بسیاری از موارد با زیر پا گذاشتن حق ناآشنائی صورت می گیرد. اما اگر همین عمل توسط افراد ردههاى بسیار بالاتر صورت گیرد، فریادشان به هوا مىرود که مملکت دارد نابود مىشود! غافل از اینکه این یک خصوصیت ملى است و مسئولین نیز در راستاى حفظ حرمت نان ونمک و حق دوستى و فامیلى دست به انجام این کارها مىزنند.
اگر ما به این درک و شناخت نرسیم که بسیاری از قوانین فرهنگی حاکم بر جامعه ما، بر پایه ظلم و زور و فقر و نابرابری و بر مبنای روابط و در جهت حفظ خانواده، ایل و تبار و قبیله وضع شده اند و با قوانینی که در جهان پیشرفته از حقوق همگان دفاع می کند، مغایرند و اگر همچنان با نام حفظ فرهنگ از دوست، قوم و خویش، آشنا، همسایه و همشهری و موی سپید و چشم سیاه دفاع کنیم و نه از حق و عدالت، بعید است که به این زودیها روی پیشرفت را ببینیم.
ما دو راه بیشتر در پیش نداریم: اگر مىخواهیم به موازین فرهنگى خویش وفادار بمانیم، باید قید برابرى و عدالت اجتماعى و آزادى را بزنیم و اگر به دنبال دستیابى به جامعهاى با عدالت اجتماعى، برابرى و آزادى هستیم باید بسیارى از قوانین و آداب و عادات فرهنگى خویش را کنار گذاشته و یا شدیداً تعدیل کنیم. جهان بسرعت در حال پیشرفت است و ما همچنان در اسارت ویژگیهای اخلاقی خویش آرزوی دموکراسی در سر می پرورانیم و از این مهم غافلیم که بزرگترین مانع در راه دموکراسی خود ما هستیم و بس. بیاییم با درک آنچه که بر سر ما و فرهنگ ما رفته است و با تلاش در اصلاح خویش راه خروجی از این دایره بسته به بیرون باز کنیم.
گردآورنده:زهره
رحیم قاسمی طوسی جانشین ربیع فلاح در ستاد انتخاباتی روحانی در استان مازندران بوده و از جانبازان جنگ و سابقه ی فعالیت در سپاه پاسداران و بنیاد جانبازان را دارد.
فرمانداران شهرستان های بهشهر، ساری، بابلسر، نوشهر و سیمرغ هنوز بر مسند مسئولیت خود تکیه زدند.