زمین دلتنگ و مهدى بیقراراست
تاریخ انتشار خبر : ۹۳/۰۴/۲۰
خلاصه خبر : هرجمعه که می آیدو می رود دلم میگیرد تقویم دلم به جمعه می رسد دلم میگیرد تکرار همین قصه ننوشته عصر جمعه است این حالت دلگیر همین که بد دلم میگیرد
جمعه و دل بیقراری…
صبحگاه جمعه یاد تو ز ندبههای ما طلوع میکند. آنکه شب پس از دعا با سرود اشتیاق و نغمه امید با دلی سفید خواب رفته است، روز را با شوق دیدنت شروع میکند.
باز جمعه و دل بیقراری، باز جمعه و چشمانتظاری، اصلاً ای عزیز فاطمه برای منتظر تو جمعه بهانه است. لحظه لحظه زندگیاش با عشق و یاد تو عجین شده. اما در زیبا روز جمعه که به نام تو رقم خورده، دل بیشتر بهانه میگیرد. بیشتر جای خالیات نمایان است. چه حس غریبی دارد ساعت روز جمعه. ساعت چیست؟ اختراع غریبی است که مدام جای خالیات را به رخ دلتنگیهایم میکشاند. عقربههای ساعت روز جمعه چه با شتاب پی هم میدوند، گویا مسابقهای است که زودتر جمعه به غروب غمانگیز خود برسد.
کجایی ای همیشه پیدا از پس پردههای غیبت؟! پرده را کنار بزن! رخبنمای که مشتاقانه آمدنت را میخواهیم. بگو در کدامین جمعه خورشید رویت را با طلوع خورشید آسمان رؤیت میکنیم. ستارگان در آسمان سوسوزنان در انتظار فرجت هستند. مرغان هوا، ماهیان دریا، درخت و کوه و گل و جنگل، همه و همه دلتنگ و بیقرار توأند. فلک شیدا و پریشان است. پس آقا بیا، آسمان و زمین را از این آشفتگی و بیقراری نجات بده.
مولای من! ما منتظر روزی هستیم که برای ظهورت جشن بگیریم و با دیدن صورت نورانیات سجده شکر به جای آوریم.
یاران عصر