آتش در خانه وحي به روايت اهل تسنن/حسینی نسب

خلاصه خبر : «عمر» با گروهى از همدستانش به در خانه فاطمه آمد، در خانه را به زد، به محض اينكه فاطمه صداى آنان را شنيد، با فرياد بلند گفت: اى پدر! اى رسول خدا! ببين پس از رحلت تو، از پسر «خطاب» و پسر «ابو قحافة» چه مى‏كشيم و چه مى‏بينيم! حاضران كه صداى زهرا و گريه آن او را شنيدند، همگى گريستند و با چشم گريان بازگشتند و به قدرى ناراحت بودند كه نزديك بود دلهايشان پاره شود و جگرهايشان فرو ريزد!

شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و آتش زدن خانه فاطمه و ماندن زهراي اطهر بين در و ديوار مصيبتي است که عليرغم انکار اين حادثه از طرف بعضي افراد متعصب، به اين ماجرا حتي در کتب اهل سنت پرداخته شده و علماي اهل سنت به اين قضيه در کتب خود اعتراف کرده اند. ضمن تسليت شهادت مظلومانه  حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها، به چند روايت در اين باره از منابع اهل سنت اشاره مي کنيم و قضاوت را به عهده خوانند گان مي گذاريم.

۱-«ابن قتيبه» در كتاب «الامامة و السياسة» به مناسبت قصه بيعت على عليه السّلام، مى‏نويسد:

إِنَّ أَبَا بَكْرٍ تَفَقُّدَ بِقَوْمٍ تَخَلَّفُوا عَنْ بَيْعَتِهِ عِنْدَ عَلِيٍّ کَرَّمَ الله وَجهَه فَبَعَثَ إِلَيْهِمْ عُمَرَ فَجَاءَ فَنَادَاهُمْ وَ هُمْ فِي دَارِ عَلِيٍّ فَأَبَوْا أَنْ يَخْرُجُوا فَدَعَا بِالْحَطَبِ فَقَالَ وَ الَّذِي نَفْسُ عُمَرَ بِيَدِهِ لَتَخْرُجُنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهَا  عَلَى مَنْ فِيهَا فَقِيلَ لَهُ يَا أَبَا حَفْصٍ إِنَّ فِيهَا فَاطِمَةَ فَقَالَ وَ إِنْ. فَخَرَجُوا فَبَايَعُوا إِلَّا عَلِيٌّ فاَتي عُمَرُ أَبَا بَكْرٍ فَقَالَ لَهُ أَ لَا تَأْخُذُ هَذَا الْمُتَخَلِّفَ عَنْكَ بِالْبَيْعَةِ ؟ (إلى أن قال) ثُمَّ قَامَ عُمَرُ فَمَشَى مَعَهُ جَمَاعَةٌ حَتَّى أَتَوْا بَابَ فَاطِمَةَ ع فَدَقُّوا الْبَابَ فَلَمَّا سَمِعَتْ أَصْوَاتَهُمْ نَادَتْ بِأَعْلَى صَوْتِهَا يا اَبَتاهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِينَا بَعْدَكَ مِنِ ابْنِ الْخَطَّابِ وَ ابْنِ أَبِي قُحَافَةَ فَلَمَّا سَمِعَ الْقَوْمُ صَوْتَهَا وَ بُكَاءَهَا انْصَرَفُوا فَكَادَتْ قُلُوبُهُمْ تَتَصَدَّعُ وَ أَكْبَادُهُمْ تَتَفَطَّرُ وَ بَقِيَ عُمَرُ وَ مَعَهُ قَوْمٌ فَأَخْرَجُوا عَلِيّاً  فَمَضَوْا بِهِ إِلَى أَبِي بَكْرٍ فَقَالُوا لَه بَايِعْ فَقَالَ إِنْ أَنَا لَمْ أَفْعَلْ فَمَهْ قَالُوا إِذاً وَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ نَضْرِبَ عُنُقَک؛  عده‏اى از مردم از پذيرش خلافت امتناع ورزيدند و در خانه حضرت على متحصّن شدند. «ابو بكر» كه از عمل آنها بر آشفته و براى اينكه آنان هم با وى بيعت كنند، به «عمر» دستور داد تا آنها را به بيعت خود دعوت كند. «عمر» طبق مأموريتى كه داشت به خانه على آمد و آنها را به بيعت با «ابو بكر» دعوت كرد. متحصّنان از بيرون آمدن از خانه امتناع كردند.«عمر» دستور داد هيزم حاضر كنند و فرياد زد به خدائى كه جان «عمر» در دست اوست، يا از خانه على بيرون بياييد، و يا خانه را با كسانى كه در آن هستند، آتش خواهم زد!! يكى از حاضران خطاب به او، گفت: اى ابا حفص! در اين خانه فاطمه دختر پيامبر است! «عمر» گفت: باشد!. متحصّنان كه چاره را منحصر به خارج شدن از خانه على ديدند بيرون آمدند و با «ابو بكر» بيعت كردند و تنها على در خانه باقى ماند- تا آنجا كه نوشته است- «عمر» پيش «ابو بكر» آمد و گفت: آيا اين مرد متخلّف را كه حاضر نيست با تو بيعت كند، مؤاخذه نمى‏كنى؟- تا آنجا كه مى‏نويسد- «عمر» با گروهى از همدستانش به در خانه فاطمه آمد، در خانه را به زد، به محض اينكه فاطمه صداى آنان را شنيد، با فرياد بلند گفت: اى پدر! اى رسول خدا! ببين پس از رحلت تو، از پسر «خطاب» و پسر «ابو قحافة» چه مى‏كشيم و چه مى‏بينيم! حاضران كه صداى زهرا و گريه آن او را شنيدند، همگى گريستند و با چشم گريان بازگشتند و به قدرى ناراحت بودند كه نزديك بود دلهايشان پاره شود و جگرهايشان فرو ريزد!! ولي «عمر» آنجا توقف كرد تا على را از خانه بيرون آورد و آن حضرت را پيش «ابو بكر» ببرد. به او گفتند: با «ابو بكر» بيعت كن!گفت: اگر با او بيعت نكنم با من چه خواهيد كرد؟ گفتند: در اين صورت، به خدائى كه جز او خدائى نيست، گردنت را خواهيم زد…[۱]

ادامه ماجرا را مقاتل بن عطيّة  در کتاب الامامة و الخلافة اين گونه بيان مي کند:

إنّ أبابكر بَعْدَ ما أَخَذَ الْبَيْعَةَ لِنَفْسِهِ مِنَ النّاسِ بِالإرْهابِ وَ السَّيْفِ وَ الْقُوَّةِ أرْسَلَ عُمَرَ وَ قُنْفُذاً وَ جَماعَةً إلى دارِ عَلىّ وَ فاطِمَةَ(عليهما السلام) وَ جَمَعَ عُمَرُ الْحَطَبَ عَلى دارِ فاطِمَةَ وَ أَحْرَق بابَ الدّارِ!…؛ هنگامى كه ابوبكر از مردم با تهديد و شمشير و زور بيعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه(عليهما السلام)فرستاد. عمر هيزم جمع كرد و درِ خانه را آتش زد…[۲]

اينکه عمر بعد از ورود به خانه وحي چکار کرد را ابراهيم بن سيار معتزلي اينگونه بيان مي کند:

إِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ يَوْمَ الْبَيْعَةِ حَتّى ألْقَتِ الْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها; عمر در روز اخذ بيعت براى ابى بكر، بر شكم فاطمه زد، او فرزندى كه در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط كرد.[۳]

اين بحث را با اعترافات خليفه اول به اين حادثه غمبار و پشيماني او به پايان مي برم:

در کتب متعدد اهل سنت از خليفه اول نقل شده که بارها آرزو مي کرده که کاش حرمت خانه فاطمه را هتک نمي کرد. أمّا الثَّلاثُ اللاّئي وَدَدْتُ أنّى لَمْ أَفْعَلْهُنَّ، فَوَدَدْتُ أنّي لَمْ أَكُنْ أكْشِفَ بَيْتَ فاطِمَةَ وَ تَرَكْتُهُ…; آن سه چيزى كه آرزو مى كنم كه اى كاش انجام نمى دادم، آرزو مى كنم اى كاش حرمت خانه فاطمه را هتك نمى كردم و آن را به حال خود واگذار مى كردم![۴]

آيا با اين منابع و اعترافات مي توان منکر شهادت و هتک حرمت خانه حضرت زهرا سلام الله عليها شد؟؟؟

[۱] – الامامة و السياسة: ص ۱۲، چاپ مکتبة تجارية کبري، مصر.

[۲] – الامامة و الخلافة، ص ۱۶۰-۱۶۱، چاپ بيروت، مؤسّسه البلاغ

[۳] – لوافى بالوفيات، ج ۶، ص ۱۷، شماره ۲۴۴۴

[۴] – معجم الكبير طبرانى، ج ۱، ص ۶۲، ح ۳۴؛     آتش در خانه وحي به روايت اهل تسنن
نويسنده : ساقي

دیدگاه های این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *