حجاب اجباری/ به قلم محمد صادق مطهری فرد
تاریخ انتشار خبر : ۹۲/۱۲/۲
خلاصه خبر : اگر حجاب را بعنوان يک امر عقلاني و يا ايماني در نظر بگيريم اجبار پذير نيست؛ و اگر بعنوان قانون وضع شود، الزام و اجبار آن از قانوني بودن آن است و ضرورت آن جاي ترديد ندارد.
جوامع انساني در طول تاريخ همه گونه پوشش و برهنگي و روابط جنسي را بعنوان قانون – خود ساخته يا عرفي – جامعه تجربه کرده اند. به نظر مي رسد ريشه تجربه و پذيرش حجاب در مسير پيشرفت جوامع ابتدائي توجه به مفهوم “عشق” باشد. به اين بيان که وقتي من به کسي علاقه پيدا کردم و او را دوست داشتم، اين حس در من تقويت شد که او به من تعلق دارد و ديگري حق تصرف در عشق من را ندارد؛ ديگري که مي خواست به عشق من چشم داشته باشد مورد نفرت من قرار مي گرفت؛ از آنطرف عشق من نيز توقع داشت که من از او حمايت کنم تا ديگران به او تعرضي نکنند، و همه بدانند و بفهمند که ما دوتا فقط مال همديگريم؛ اين احساس منجر به برخوردهاي خشني بين من و مزاحمان ميشد و اين روند باعث شد ديگران اين نوع رابطه که دو عاشق با هم دارند را به رسميت بشناسند و حدود آنرا رعايت کنند؛ و بدين وسيله بحث ازدواج شکل گرفته و رسميت پيدا کرد و شخص و جامعه از کمونيزم جنسي و بي قانوني روابط زن و مرد رها شد؛ و زيبائي مفهوم عشق که همگان آنرا بين دو عاشق مشاهده مي کردند، مفهوم ازدواج – که محافظ حريم اين عشق بود – را نيز زيبا و دوست داشتني کرد.
در ادامه اين مسير وقتي شخص مي ديد که عشق او قبل از اينکه با او باشد با ديگري بوده، ترديد و دلزدگي خاصي در او ايجاد ميشد، و اين رابطه قبلي، از شدت و خلوص عشق او کم مي کرد. همين امر پيوند هاي عاشقانه جديد را تحت تاثير قرار داد و افراد مي ديدند عشقي که بدون سابقه رابطه با ديگري است زيبا تر و روابط آن دوست داشتني تر است، پس اينگونه زنان که عشق خود را از اين خلوص خالي مي ديدند سفير ترويج بکارت در ميان هم جنسهاي خود شدند که مبادا قبل از اينکه کسي به شما عشق بورزد تن به رابطه با کسي دهيد چراکه اين کار، شما را در نظر عشق تان حقير خواهد کرد؛ اين اتفاق مفهوم بکارت را امري ارزشمند نشان داد، و زيبائي مفاهيم عشق و ازدواج به مفهوم بکارت نيز نفوذ کرد. در ادامه اين روند دختر که مي خواست باکره بماند تا به عشق ناب در حد کمال دست پيدا کند، خود را از تعرض نگاه و رفتار ديگران در امان نمي ديد و روزگار سختي را سپري مي کرد تا بتواند خود را حفظ کند؛ پس راه چاره را در اين ديد که خود را بپوشاند، زيبائي هاي اندام خود را و دلفريبي هاي کلام خود را در حجاب قرار دهد تا دست تعرض غير به او نرسد. اينگونه شد که مفهوم حجاب شکل گرفت، و زيبائي هاي مفاهيم عشق، ازدواج، و بکارت را کسب کرد، و حجاب صدفي شد براي دستيابي به گوهر هاي بکارت ، ازدواج ، و عشق ناب.
به اين صورت عشق پاک، روابط اجتماعي بين زن ومرد را سر و سامان داده و بر اصولي استوار کرد که هر عقل سليمي به برتري آن بر روشهاي ديگر اذعان دارد. اين نوع عشق ورزي ثمره پيشرفت مدنيت است که در آن در مقابل خشنود ساختن شهوت انساني، به وسيله دستورات اخلاقي سد هائي کشيده شده.
نتيجه منطقي نفي حجاب
نفي حجاب دامن زدن و توسعه دادن قوه شهوت است، و تحريک و ارضاي بي حد و مرز اين قوه ( و يا خفه کردن آن در همه حال ) آنرا ياغي و سرکش مي کند و نتيجه آن مي شود که قوه عقل انسان را آلوده مي کند و شخص را از طي مسير کمال باز مي دارد.
آن خانمي که خود را آرايش مي کند و به خيابان مي آيد و زيبائي هاي اندام خود را به نمايش مي گذارد بايد بداند که چهره او محرک شهوت جنس مخالف است؛ تحريک شهوت ديگري تجاوز به حق اوست؛ کسي حق دارد ديگري را تحريک کند که بعد بتواند به تحريک او پاسخ دهد.
خب، حالا فرض مي کنيم شما خانم محترم ۱۰ نفر ؛ ۱۰۰ نفر را با چهره خودت، با اندام خودت، با موهاي خودت تحريک کردي، يعني در وجودشان هوس ايجاد کردي؛ تيپ زدي دلبري کردي ! و ميل به خود را در آنها ايجاد کردي؛ ( اين حالت براي او طبيعي است، او نمي تواند منظره مهيج ببيند و تحريک نشود؛ اما تو مي تواني خود را بپوشاني ) دو حالت بيشتر ندارد، يا اينکه بايد به همه پاسخ دهي !!، اينکه مي شود روسپي گري؛ و گمان نمي رود همه اينهائي که بي حجاب بيرون مي آيند، اينگونه کساني باشند. ( به استثنائات کاري نداريم ) اکثرا انسانند، با خانواده اند، با نجابتند؛ بعضا متدين اند، اهل خدا و نماز هم ممکن است باشند.
اگر نمي تواني و نبايد پاسخ دهي؛ پس حق نداري تحريک کني، و به حريم شخصي ديگران تجاوز کني. اين حق مردان است؛ نمي شود به آنها گفت چشم بسته راه برويد اما به زنان مي شود گفت زيبائيهاي خود را بپوشانيد؛ و زينت خود را ظاهر نکنيد.
مشکلات زنان در جامعه بي حجاب
آنتوني گيدنز، جامعه شناس معروف، مشکلاتي را که براي زندگي زنان در جامعه باز غربي – که بارزترين مشخصه آن از ديد ما عدم رعايت حجاب است- بر مي شمرد که ما در اينجا به برخي از آنها اشاره مي کنيم.
آزار جنسي از بارزترين مشکلات زنان در اينگونه جوامع است؛ آزار جنسي در محل کار مي تواند بعنوان استفاده از اقتدار شغلي يا قدرت به منظور تحميل خواستهاي جنسي تعريف شود. اين کار ممکن است شکلهاي خشن تري به خود بگيرد، مانند هنگامي که به يک کارمند زن گفته مي شود که يا به يک برخورد جنسي رضايت دهد يا اخراج شود.
اگر چه مردان ممکن است شکلهاي ملايم تر آزار جنسي را بي زيان بپندارند، زنان اغلب آنها را اهانت آميز تلقي مي کنند. از زنان انتظار مي رود صحبتهاي جنسي، اشارات يا نزديکي جوئيهاي فيزيکي نا خواسته را تحمل کنند و اهميت ندهند.
بديهي است تمايز قائل شدن بين آزار جنسي و آنچه که مي تواند نزديکي جوئي مشروع از جانب مردي نسبت به يک زن تلقي شود آسان نيست؛ اما بر پايه گزارشهاي شخصي، برآورد گرديده که در انگلستان از هر ده زن هفت زن در دوره زندگي شغلي خود به مدتي طولاني دچار آزار جنسي مي گردند. ارزيابي ميزان تجاوز جنسي عملا با هر دقتي بسيار دشوار است. تنها نسبت اندکي از تجاوزات جنسي عملا به اطلاع پليس مي رسد و در آمارها گزارش مي شود. رقم واقعي ممکن است تا پنج برابر آنچه آمار رسمي نشان ميدهد باشد. هر چند که برآوردها تا اندازه زيادي فرق مي کند، يک بررسي درباره ۱۲۳۶ زن در لندن آشکار ساخت که از هر ۶ تن ۱ تن مورد تجاوز قرار گرفته بودند، و از هر پنج تن بقيه، يک تن توانسته بود با مبارزه مانع اقدام به تجاوز شود، و نيمي از تجاوزات جنسي يا در خانه خود زن يا در خانه تجاوز کننده رخ داده بود. اکثر زناني که مورد تجاوز قرار مي گيرند يا مي خواهند اين واقعه را از ذهن خود بيرون کنند و يا مايل به شرکت در آنچه که مي تواند يک فرايند اهانت آميز معاينه پزشکي، بازجوئي پليس و رسيدگي در دادگاه باشد نيستند. فرايند قانوني اغلب مدت زيادي طول مي کشد، ممکن است قبل از اين که دادگاه رأي بدهد ۱۸ ماه از وقوع حادثه گذشته باشد. محاکمه نيز مي تواند نگران کننده باشد، جريان دادگاه علني است و قرباني بايد با متهم رو به رو شود، مردان معمولا فقط بر اساس شهادت قرباني محکوم نمي شوند بنابراين بايد مدارک محکوم کننده از ديگران کسب شود؛ مدارک مربوط به اثبات دخول، هويت تجاوز کننده، و اين واقعيت که عمل بدون رضايت رخ داده است همه مي بايست فراهم گردد.
در چند سال اخير جنبشهاي زنان بر تغيير تفکر عمومي و قانوني درباره تجاوز جنسي پافشاري کرده اند. آنها تأکيد کرده اند که تجاوز جنسي نبايد بعنوان يک تخلف جنسي تلقي گردد، بلکه مي بايست به مثابه نوعي تبهکاري خشن در نظر گرفته شود. تجاوز جنسي تنها يک حمله فيزيکي نبوده بلکه حمله و تجاوز به تماميت فرد و شأن انساني است. و امروز تجاوز جنسي عموما بعنوان نوعي خشونت تبهکارانه شناخته شده است.
به نظر براون ميلر: از يک جهت همه زنان قربانيان تجاوز جنسي اند. – در اينگونه جوامع- زناني که هرگز مورد تجاوز قرار نگرفته اند اغلب دچار اضطراباتي مشابه زناني که مورد تجاوز واقع گرديده اند مي شوند. آنها ممکن است از اين که شب تنها بيرون بروند، حتي در خيابانهاي شلوغ بيمناک باشند، و ممکن است تقريبا به همان اندازه از تنها بودن در يک خانه يا آپارتمان وحشت داشته باشند.
سوزان براون ميلر با تأکيد بر ارتباط نزديک ميان تجاوز جنسي و تمايلات عادي مردانه، استدلال کرده است که تجاوز جنسي جزئي از يک نظام تهديد مردانه است که همه زنان را در ترس و وحشت نگه مي دارد. زناني که مورد تجاوز واقع نگرديده اند دچار اضطراباتي مي شوند که به اين ترتيب برانگيخته مي شوند، و لازم است در جنبه هاي روزمره زندگي بيشتر از مردان محتاط باشند .
آنچه در زير آمده فهرستي است ار بايدها و نبايدها که سعي دارند خطر تجاوز جنسي را کاهش دهند. اين فهرست توسط يکي از سازمانهاي زنان در ايالات متحده امريکا منتشر گرديده است. اين فهرست مؤکدا اين نظر را که تجاوز جنسي جنايتي است که بر رفتار همه زنان تاثير مي گذارد ، تاييد مي کند .
۱- خانه خود را تا آنجا که ممکن است ايمن کنيد .
۲- اگر تنها زندگي ميکنيد، چراغها را روشن بگذاريد تا تصور شود که بيش از يک نفر در خانه زندگي مي کند .
۳- هنگامي که به زنگ در جواب مي دهيد وانمود کنيد که مردي در خانه است .
۴- نام کوچک خود را روي درب و دفترچه تلفن ننويسيد
۵- اگر در يک آپارتمان زندگي مي کنيد، تنها وارد زيرزمين متروک، پارکينگ، يا اتاق رختشوئي نشويد يا تنها در آنجا نمانيد .
وي در ادامه ۱۳ مورد از نکات ايمني براي در امان بودن از تجاوز جنسي را ذکر کرده است.
آنچه در صدر اين نکات ايمني مورد غفلت واقع شده و به يقين مراعات آن مي تواند ريشه بسياري از اين مفاسد و ناهنجاريهاي اجتماعي را بسوزاند و محيط امني در اجتماع براي زنان فراهم کند رعايت حجاب است، که نه تنها به آن توجه نمي شود بلکه حاکمان و سياستمداران موجود با سياستهاي شيطاني خود به مبارزه با آن و حذف آن از جامعه برخواسته اند !
ما گمان مي کنيم که آزموده را آزمودن خطا است؛ با مطالعه راه رفته اين جوامع و مشکلاتي که هم اکنون با آن دست به گريبان اند و بسيار بيش از اين نکات محدودي است که ما در اينجا به آن اشاره کرديم(۹)، اين فکر را در ما ايجاد مي کند که لا اقل بعنوان الگوي جديد رفتار اجتماعي به مسئله حجاب اهميت دهيم و آنرا در همه ابعاد آن به مرحله اجرا در آوريم تا ميوه هاي اين درخت به بار بنشيند و محيط امني در سايه آن براي جامعه ما ايجاد شود.
حاکميت هنجار برتر
گروه کمي از افراد هستند که از اراده قوي و ايمان قلبي محکمي برخوردارند و تحت هر شرايطي ملتزم به قانون و شرع مي مانند و جو جوامع پيرامون تاثيري در آنان نمي گذارد؛ و در طرف مقابل نيز گروه کمي هستند که بناي لا ابالي گري دارند و خوي سرکشي و تمرد از هنجارهاي قانون و شرع در نهادشان نهفته است. بين اين دو طيف، اکثريت مردم تابع وضع موجودند ! ( همه اينجورين ديگه، ما هم … . اين مد شده ديگه، ما هم … خب تو فروشگاه ها اينا رو ميفروشن ديگه، ما هم … جو گير مي شويم ما هم ! )
بي ترديد در هر جامعه اي متوليان تربيت اجتماعي و مسئولين اجراي قانون، بايد اين بستر را ايجاد کنند که جو عمومي جامعه يا همان وضع موجود، مشوق و محرک افراد به سمت همرنگي با گروه اول و تبعيت از قانون و هنجارهاي صحيح اجتماعي باشد، و گروه دوم خود را در انزوا و مطرود حس کند .
سوال اينجاست که چرا بايد وضع موجود را کساني شکل بدهند که از گروه دوم اند در حاليکه ابزار قانون و شرع مدافع گروه اول است؟ چرا بايد فرزند زن مسلمان در محيط مدرسه کم کم از اينکه مادرش چادر به سر مي کند خجالت بکشد.؟! چرا اکثريت معمولي جامعه به رنگ اقليت آلوده در بيايند، و کم کم آلودگي گروههاي کجرو بعنوان هنجار شناخته شود ؟! چرا اقليت متخلف از قانون و شرع هنجار سازي کنند ؟!
آنچه مسلم است همه هنجارهاي اجتماعي با ضمانتهاي اجرائي – خواه رسمي يا غير رسمي(۱۰) – همراه هستند که از آن هنجارها در مقابل کجروي برخي افراد يا گروهها حمايت مي کنند؛ اکنون که بر اساس مباني قوانين حکومت اسلامي، حجاب قانون حکومت اسلامي است، و بعنوان هنجاري برتر شناخته مي شود – گذشته از اينکه امروز به عنوان سمبل زن مسلمان در تمام دنيا شناخته شده است – بر متفکران و انديشمندان علوم اجتماعي (جامعه شناسي، روانشناسي، و … ) لازم است که بنشينند و راهکارهاي ارائه ضمانتهاي اجرائي مثبت (پاداش افراد همنوا) و منفي (تنبيه افراد کجرو) کارآمد در اين زمينه را بصورت عالمانه بررسي و تدوين کنند، و متوليان فرهنگي و قضائي جامعه خود را ملزم به پيگيري آن بدانند. ترويج ضمانتهاي اجرائي غير رسمي به عهده مراکز فرهنگي جامعه اعم از تئاتر، سينما، فرهنگسراها، مدارس، دانشگاهها، و رسانه هاي ديداري و شنيداري مختلف است؛ و ترويج ضمانتهاي اجرائي رسمي را پليس امنيت اخلاقي مي تواند به عهده بگيرد.
نتيجه اينکه اگر حجاب را بعنوان يک امر عقلاني و يا ايماني در نظر بگيريم اجبار پذير نيست؛ و اگر بعنوان قانون وضع شود، الزام و اجبار آن از قانوني بودن آن است و ضرورت آن جاي ترديد ندارد.
نقل از وبلاگ نسیم مطهر۸۹