جهت گیری کلان شهر مشخص نیست و شاه راهه های اصلی شهر نیز به همدیگر اتصال ندارند
تاریخ انتشار خبر : ۹۲/۱۰/۲۴
خلاصه خبر : جهت گیری کلان شهر مشخص نیست و شاه راهه های اصلی شهر نیز به همدیگر اتصال ندارند چه برسد به کوته راه ها. هر تکه استخوان ماهی شهرمان، به جای دیگر چسبیده و تمایلی به همراستایی با بدنه اصلی شهر را ندارند.
ضمن تشکر از دغدغه های ارزشمند جناب فضلی
عارضم خدمت شما که اعضای شورای شهر، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری و هرچه که به صورت انتخابات تعیین می شود، بواسطه داشتن قابلیتهای سیاسی تعیین می شوند. بعبارتی شایستگی های عمومی و خط مشی گذاری عمومی باعث می شود این افراد بعنوان سیاستگذار تعیین شوند.
در طرف مقابل این افراد باید کسانی را مامور اجرای سیاستها کنند که دارای قابلیتهای اجرایی و کارکردی داشته باشند. یعنی افراد قدرتمند در اجرا و تا حدی متخصص امور اجرایی.
اتفاق نکا همان خلط سیاسیون بعنوان دموکرات ها و اجراییون بعنوان بوروکرات ها می باشد که در دهه ۸۰ میلادی در غرب تجربه شده است.
جناب مهندس فضلی، شما سیاستگذار هستید و خط مشی ارائه می کنید اما در اجرای خط مشی ها، باید استقلال، حمایت، تعهد و اعتماد تخصصی به کسانی که اجرا می کنند داشته باشید و وظیفه بزرگتر شما این است که بهترین فرد اجرایی را انتخاب کنید. اما در نکا کاملا بهم ریخته است. سیاسیون خوشان مجریان سیاست ها هستد و در اجرای سیاستها دخالت می کنند. نگاه کوتاه مدت دارند و برنامه های بیشتر از ۴ سال را اصلا در نظر نمی گیرند. در حالیکه بسیاری از کارکردهای زیربنایی توسعه شهری، بلندمدت هستند مثل همین معضل شهرک های صنعتی و نیروهای انسانی و ….
اجراییون شهر همان افراد مجرب و با سابقه در همان سازمان یا نهادی هستند که هم اکنون در حال فعالیت هستند. شما بعنوان سیاستگذار تنها نظاره گر هستید.
تا زمانیکه این خلط تاسف بار در بین مسئولین شهر جا نیفتد، تمام این فرمایشات شما می شود سیاهه های تاریخی، کما اینکه قبل شما نیز بزرگواران عزیزمون بارها و بارها اشاره داشتند و از هر کسی از نکایی ها بپرسید، می داند که چه خبر است.
امیدوارم جهت سربلندی شهرمان کوشاتر باشید.
سر ماهی یک اسکلت قوی و مستحکم دارد. یک بدنه اصلی استخوانی از سر ماهی به دم ماهی متصل است. رگه های استخوانی به صورت تیغ های موازی، به درون گوشت ها و غضروف های ماهی نفوذ کرده است. با این ترکیب، میان باله ها، پوست ها، رگ ها، گوشت ها و .. با سر ماهی همراستایی ایجاد می شود و ماهی می تواند به هر طرفی که بخواهد حرکت کند، بدون مشکل این کار را انجام می دهد.
متاسفانه این وضعیت از زمان شکل گیری شهرستان نکا اتفاق نیفتاده است. جهت گیری کلان شهر مشخص نیست و شاه راهه های اصلی شهر نیز به همدیگر اتصال ندارند چه برسد به کوته راه ها. هر تکه استخوان ماهی شهرمان، به جای دیگر چسبیده و تمایلی به همراستایی با بدنه اصلی شهر را ندارند.
باید استخوان بندی محکمی بسازیم و اجرا کنیم تا از فعالیتهای جزیره ای سازمانها، نهادها، ارگانها، نهادهای مردمی، اصناف و … جلوگیری شود وگرنه این شهر با شعار و حرف زدن ها و سخنرانی ها جواب نخواهد گرفت.
من عاشق کشتی هستم اما نه کشتی که در المپیک میگذارند بلکه کشتی پهلوانی. نکای عزیزم یک تیم کشتی است که در اوزان مختلف باید با حریف دیگر رقابت کند. هر وزن می تواند حریف تمرینی وزن دیگر باشد.
همایش نخبگان، مدیران برجسته و موثرین نکایی، ظرفیتی است برای تدوین چشم اندازی روشن برای شهرمان نه اینکه یک هم نشینی صرف داشته باشیم که مطمئنم این اتفاق عمدتا منافع شخصی را منتج خواهد شد نه منافع عامه.
اگر می خواهد وزنه منفعتی به سمت عمومی باشد، لطفا هدفمند پیش بروید.
مطالب جناب بهادری بسیار ارزشمند است و ایشان باید این روند نگارشی را ادامه دهد البته کما فی السابق به صورت علمی و بی غرضانه.
حمزه جمشیدی
داداش لالایی همه بلدن کیه خوابش ببره………
با سلام
مثل همیشه بجا فرمودید
ولی
مهندس فضلی!!!!!!!!!!!!!
نقدی بر نخبه پرستی
نخبه، با استعداد، باهوش، با قابلیت، برجسته، برتر، بهترین و دیگر واژه های مشابه، کلماتی هستند که طعم شیرین و مطبوعی به نشخوار فکری ما در مورد انسانهای متفاوت می دهد. همچنین وقتی مردم حرف از یک فرد نخبه می زنند، به نوعی پرستش افسار گسیخته به این قشر دارند که البته تا حدی وجاهت اخلاقی و عرفی داشته و قابل پذیرش است اما سوال اصلی این است که نخبه کیست؟
در بین افکار عموم اینگونه حکاکی شده است که نخبه فردی برتر از انسانهای عادی و معمولی است، و یا بهتر و فوی تر و حتی عمیق تر می نگرد، و یا متفاوت از سایرین است و یا والاست و یا هرکسی نمی تواند اینگونه باشید و یا های دیگر. وقتی یک نفر در آزمونهای کشوری رتبه می آورد و یا فعالیتی خارق العاده انجام می دهد و یا اختراع می کند، کسانی هستند که برچسب شیرین نخبه را بر شخصیت وی می چسبانیم.
فرض کنید که یک فرد باهوش، اختراعی کرده و در جوامع علمی و بین المللی ثبت نموده است و مقاله های بیشماری را در کشورهای مختلف عرضه نموده است اما چالش اصلی این است که این فرد به تولید دانش و رشد صنعت و خدمت عمومی چه کمکی کرده است. اگر جواب منفی است که نمی توانیم به این فرد برچسب نخبه وارد کنیم و تنها می توانیم بگوییم باهوش و مستعد. البته همه می دانند که عموما افراد باهوش به دانشگاه نمی روند و هوش خود را در کارهای دیگر بکار می برند و بماند!
این نخبگانی که ما فکر می کنیم، تنها افراد با استعدادی هستند که عموماً ذاتی است و از برکات الهی است که به ایشان عطا شده است و مناسب نمی بینم چیزی که کسب نشده است، جای ستایش داشته باشد.
سوال اصلی را دوباره مینگریم. نخبه کیست؟
به فرد برجسته و کارآمدی اطلاق می شود که اثرگذاری وی در تولید علم، هنر و فناوری کشور محسوس باشد و هوش، خلاقیت، کارآفرینی و نبوغ فکری وی در راستای تولید دانش و نوآوری موجب سرعت بخشیدن به رشد و توسعه علمی و متوازن کشور گردد.
آری نخبه کسی است که آن استداد ذاتی و خدادادی را در عرصه عمل و خدمت گذاری بکار گیرد و تولید دانش نماید نه اینکه ابتر نگه داشته و تحت مالکیت شخصی خود در آورد. بر اساس آمار بنیاد ملی نخبگان، تنها ۸۰ نخبه در کشور شناسایی شده اند و تمام ۱۱ هزار نفری که عضو بنیاد هستند، منظور شان هما افراد با استعداد هستند.
با این وصف، تعداد نخبگان نکایی چند نفر است؟