آخرين ساعات عمر شريف پيامبر(ص) چگونه گذشت

نخستين کسى که بر پيامبر گرامى نماز گزارد، اميرالمؤمنين بود، سپس ياران پيامبر(ص) دسته‌دسته بر پيکر مطهر ايشان نماز گزاردند. پس از رحلت حضرت، فاطمه(س) در اجتماع زنان با بيان غم‌باري فرمود: «همه از خداييم و به سوي او بازمي‌گرديم. وحي و خبر آسماني از ما قطع شد».
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در روزهاي پاياني برخي اوقات به مسجدى مى‌‌رفت و با مردم نماز مى‌‌گزارد و برخى از موضوعات را تذکر مى‌‌داد.

ماجراي قصاص از پيامبر اکرم (ص)

در يکى از روزهاى بيمارى، در حالى که سرش را با پارچه‌‌اى بسته بود و امام على عليه‌السّلام و فضل بن عباس زير بغلش را گرفته بودند وارد مسجد شد و روى منبر قرار گرفت و شروع به سخن فرمود و گفت: مردم! وقت آن رسيده است که من از ميان شما غايب شوم. اگر به کسى وعده‌‌اى داده‌‌ام آماده‌‌ام انجام دهم و هر کس طلبى از من دارد بگويد تا بپردازم.

در اين موقع مردى برخاست و عرض کرد: چندى قبل به من وعده داديد که اگر ازدواج کنم، مبلغى به من کمک کنيد.

پيامبر فوراً به فضل دستور داد که مبلغ مورد نظر او را بپردازد و از منبر پايين آمد و به خانه رفت.

سپس روز جمعه سه روز پيش از وفات خود، بار ديگر به مسجد آمد و شروع به سخن کرد و در طى سخنان خود فرمود: هر کسى حقى بر گردن من دارد برخيزد و اظهار کند، زيرا قصاص در اين جهان آسان‌‌تر از قصاص در روز رستاخيز است.

در اين موقع، «سوادة بن قيس» برخاست و گفت: موقع بازگشت از نبرد «طائف» در حالى که بر شترى سوار بوديد، تازيانه خود را بلند کرديد که بر مرکب خود بزنيد، اتفاقا تازيانه بر شکم من اصابت کرد. من اکنون آماده گرفتن قصاصم.

پيامبر دستور داد، بروند همان تازيانه را از خانه بياورند. سپس پيراهن خود را بالا زد تا «سواده» قصاص کند.

ياران رسول خدا با دلى پرغم و ديدگانى اشک بار و گردن‌‌هايى کشيده و ناله‌‌هايى جان‌‌گداز منتظرند که جريان به کجا خاتمه مى‌‌پذيرد. آيا «سواده» واقعا از در قصاص وارد مى‌‌شود؟ ناگهان ديدند سواده بى‌‌اختيار سينه پيامبر را مى‌‌بوسد. در اين لحظه، پيامبر او را دعا کرده، گفت: خدايا! از «سواده» بگذر، همان طور که او از پيامبر اسلام درگذشت. (مناقب آل ابى طالب، ج ?۱?، ص ?۱۶۴?)

البته ذکر اين نکته لازم است چون اصابت تازيانه بر شکم سواده، عمدى نبوده است؛ از اين نظر حق قصاص نداشته است، بلکه با پرداخت ديه‌‌اى جبران مى‌شد. با اين حال پيامبر، خواست، نظر وى را تأمين کند.

وخامت حال پيامبر اکرم (ص)/ فاطمه زهرا (س) در کنار پيامبر (ص)

گزارش‌‌‌هايى که از داخل خانه به بيرون مى‌‌رسيد، از وخامت وضع مزاجى آن حضرت حکايت مى‌‌کرد و هر نوع اميد به بهبودى را از بين مى‌‌برد و مطمئن مى‌‌ساخت که جز ساعاتى چند، رحمت جهانيان در دنيا نيست.

گروهى از ياران آن حضرت علاقه‌‌مند بودند که از نزديک رهبر عالى قدر خود را زيارت کنند، ولى وخامت وضع پيامبر اجازه نمى‌‌داد در اطاقى که وى در آن بسترى گرديده بود، جز اهل بيت وى، کسى رفت و آمد کند.

دختر گرامى و يگانه يادگار پيامبر فاطمه عليها‌السّلام، در کنار بستر پدر نشسته بود و بر چهره نورانى او نظاره مى‌کرد. او که مى‌ديد که عرق مرگ، بسان دانه‌هاى مرواريد، از پيشانى و صورت پدرش سرازير مى‌شود.

فاطمه زهرا عليها‌السلام با قلبى فشرده و ديدگانى پر از اشک و گلوى گرفته، شعر زير را که از سروده‌‌هاى ابو طالب درباره پيامبر عالى قدر بود زمزمه مى‌‌کرد:

و ابيضّ يستسقي الغمام بوجهه ثمال اليتامى عصمة للأرامل

چهره روشنى که به احترام آن، باران از ابر درخواست مى‌‌شود، شخصيتى که پناهگاه يتيمان و نگهبان بيوه‌‌زنان است.

در اين هنگام، پيامبر ديدگان خود را گشود و با صداى آهسته به دختر خود فرمود:

اين شعرى است که ابو طالب درباره من سروده است، ولى شايسته است به جاى آن، آيه زير را تلاوت کنند: «وَ م?ا مُحَمَّدٌ إِلاّ? رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ اَلرُّسُلُ أَ فَإِنْ م?اتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلى? أَعْق?ابِکُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى? عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اَللّ?هَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اَللّ?هُ اَلشّ?اکِرِينَ»

محمد پيامبر خدا است و پيش از او پيامبرانى آمده و رفته‌‌اند. آيا هرگاه او از دنيا برود و يا کشته شود، به آيين گذشتگان خود بازمى‌‌گرديد؟ هر کس به آيين گذشتگان خود بازگردد، خدا را ضرر نمى‌‌رساند و خداوند سپاس‌‌گزاران را پاداش مى‌‌دهد.

سخن در گوشي پيامبر اکرم (ص) به دخترش فاطمه (س)

در تمام روزهايى که پيامبر بسترى بود، حضرت فاطمه عليها‌السلام در کنار بستر پيامبر نشسته و لحظه‌‌اى از ايشان دور نمى‌‌شد. در يکي از ساعات، پيامبر به دختر خود اشاره کرد که با او سخن بگويد.

دختر پيامبر قدرى خم شد و سر را نزديک پيامبر آورد. آن‌‌گاه پيامبر با او به طور آهسته سخن گفت. کسانى که در کنار بستر پيامبر بودند، از حقيقت گفت و گوى آن‌‌ها آگاه نشدند.

وقتى سخن پيامبر به پايان رسيد، فاطمه زهرا سخت گريست، ولى مقارن همين وضع، پيامبر بار ديگر به او اشاره نمود و آهسته با او سخن گفت. اين بار زهرا با چهره‌‌اى باز و قيافه‌‌اى خندان و لبان پرتبسم سر برداشت.

وجود اين دو حالت متضاد در دو وقت مقارن، حاضران را به تعجب واداشت. آنان از دختر پيامبر خواستند که از حقيقت گفتار پيامبر آگاهشان سازد و علت بروز اين دو حالت مختلف را، براى آنان روشن سازد. زهرا فرمود: من راز رسول خدا را فاش نمى‌‌کنم.

پس از درگذشت پيامبر، زهرا عليهاالسّلام روى اصرار «عايشه» آنان را از حقيقت ماجرا آگاه ساخت و فرمود: پدرم در نخستين بار مرا از مرگ خود مطلع کرد و اظهار نمود که من از اين بيمارى بهبودى نمى‌‌يابم. براى همين جهت، گريه و ناله به من دست داد، ولى بار ديگر به من گفت که تو نخستين کسى هستى از اهل بيت من، به من ملحق مى‌‌شوى. اين خبر به من نشاط و سرور بخشيد و فهميدم که پس از اندکى به پدر ملحق مى‌‌شوم. (الطبقات الکبرى، ج ?۲?، ص ?۲۴۷? و الکامل في التاريخ، ج ?۲?، ص ?۲۱۹?)

وصيت‌‌هاى پيامبر اکرم (ص)

پيامبر در دوران بيمارى خود، به تذکر امور لازم بيشتر اهميت مى‌‌داد و در آخرين روزهاى بيمارى خود، نماز و رعايت حال بردگان را زياد سفارش مى‌‌کرد و مى‌‌فرمود:

با بردگان (خادمان و زير دستان) به نيکى رفتار کنيد و در خوراک و پوشاک آن‌‌ها دقت کنيد و با آنان به نرمى سخن بگوييد و حسن معاشرت را پيشه خود سازيد.

روزى «کعب احبار» از خليفه دوم پرسيد، پيامبر در موقع احتضار چه گفت. خليفه به امير مؤمنان عليه‌السّلام که در آن مجلس حاضر بود، اشاره کرد و گفت: از او بپرسيد. امام علي عليه‌السلام فرمود: پيامبر در حالى که سر او روى شانه من بود، مى‌‌فرمود: «الصلاة الصلاة» (نماز، نماز) در اين موقع، کعب افزود که پيامبران گذشته نيز بر همين روش بودند. (الطبقات الکبرى، ج ?۲?، ص ?۲۵۴?)

پيامبر در آغوش چه کسي از دنيا رفت؟

بزرگترين رسول خدا صلي الله عليه و آله در آخرين لحظه‌‌‌‌هاى زندگى، چشمان خود را باز کرد و گفت: برادرم را صدا بزنيد تا بيايد در کنار بسترم بنشيند.

همه فهميدند مقصودش على (ع) است. امام على عليه‌السلام در کنار بسترش نشست، ولى احساس کرد که پيامبر مى‌‌خواهد از بستر برخيزد. على، پيامبر را از بستر بلند نمود و به سينه خود تکيه داد. (همان، ص ۲۶۳)

چيزى نگذشت که علايم احتضار، در وجود شريف او پديد آمد. شخصى از ابن عباس پرسيد، پيامبر در آغوش چه کسى جان سپرد. ابن عباس گفت: پيامبر گرامى در حالى که سر او در آغوش على بود، جان سپرد. همان شخص افزود که يکي از زنان پيامبر مدعى است که سر پيامبر بر سينه او بود که جان سپرد. ابن عباس گفته او را تکذيب کرد و گفت: پيامبر (ص) در آغوش على (ع) جان داد، و على و برادر من، «فضل» او را غسل دادند. (همان، ص ۲۶۳)

امير مؤمنان، در يکى از خطبه‌‌هاى خود به اين مطلب تصريح کرده مى‌‌فرمايد: «و لقد قبض رسول اللّه و إنّ رأسه لعلى صدري. . . و لقد ولّيت غسله و الملائکة أعواني»

پيامبر در حالى که سر او بر سينه من بود، قبض روح شد. من او را در حالى که فرشتگان يارى‌‌ام مى‌‌کردند، غسل دادم.

آخرين جمله پيامبر اکرم (ص) در دنيا چه بود؟

گروهى از محدثان نقل مى‌‌‌کنند که آخرين جمله‌‌‌اى که پيامبر در آخرين لحظات زندگى خود فرمود، جمله «لا، مع الرفيق الأعلى» بوده است.

گويا فرشته وحى ايشان را در موقع قبض روح، مخير ساخته است که بهبودى يابد و بار ديگر به اين جهان بازگردد و يا پيک الهى، روح شريفش را قبض بکند و به سراى ديگر بشتابد. پيامبر با گفتن جمله مزبور، به پيک الهى رسانيده است که مى‌‌خواهد به سراى ديگر بشتابد و با کسانى که در آيه زير به آن‌‌ها اشاره شده، به سر ببرد. «فَأُول?ئِکَ مَعَ اَلَّذِينَ أَنْعَمَ اَللّ?هُ عَلَيْهِمْ مِنَ اَلنَّبِيِّينَ وَ اَلصِّدِّيقِينَ وَ اَلشُّهَد?اءِ وَ اَلصّ?الِحِينَ وَ حَسُنَ أُول?ئِکَ رَفِيقاً»

آنان با کسانى‌‌اند که خداوند به آن‌‌ها نعمت بخشيده است: از پيامبران، صديقان، شهيدان و صالحان و اين‌‌ها چه نيکو دوستان و رفيقانى هستند.

پيامبر اين جمله را فرمود و ديدگان و لب‌‌هاى وى روى هم افتاد. (اعلام الورى، ص ?۸۳?)

وفات پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله، بزرگترين مصيبت تاريخ دنياست. بهترين مخلوق عالم امکان، از دنيا رفت تا ديگر موجودي، با چشم دنيوي، پيامبر و فرستاده‌اي از طرف خدا نتواند ببيند!

روز رحلت پيامبر اعظم (ص)/ اولين کسي که بر پيامبر اکرم (ص) نماز خواند

روح مقدس و بزرگ آن سفير الهى، نيم‌‌روز دوشنبه، ?۲۸? ماه صفر، از بدن شريفش پر کشيد.

نخستين کسى که بر پيامبر گرامى نماز گزارد، امير مؤمنان بود. سپس ياران پيامبر، دسته دسته بر پيکر پاک و مطهر ايشان، نماز گزاردند و اين مراسم تا ظهر روز سه شنبه ادامه داشت.

سپس تصميم بر اين شد که جسد مطهر پيامبر را در همان حجره‌‌اى که درگذشته بود، به خاک بسپارند.

قبر آن حضرت را «ابو عبيده جراح» و «زيد بن سهل» آماده کردند و امير مؤمنان مراسم دفن را به کمک فضل و عباس انجام داد.

سرانجام، آفتاب زندگى شخصيتى که با فداکاري‌هاى خستگى‌‌ناپذير خود، سرنوشت بشر را دگرگون ساخت و صفحات نو و درخشانى از تمدن به روى انسان‌‌ها گشود، از دنياي ظاهري غروب کرد. (فروغ ابديت، آيت الله جعفر سبحاني، ص ۹۴۰)

چگونه فاطمه زهرا (س) خبر وفات پيامبر را اعلام کرد؟

پس از وفات پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله، فاطمه عليهاالسلام در اجتماع زنان با بيان غم آلودي فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ انْقَطَعَ عَنَّا خَبَرُ السَّمَاءِ؛ همه از خداييم و به سوي او باز مي‌گرديم. وحي و خبر آسماني از ما قطع شد.»

از معاذ بن جبل نقل شده است که فاطمه عليهاالسلام پس از وفات رسول خدا صلي الله عليه و آله فراوان مي‌گريست و مي‌فرمود: «يَا أَبَتَاهْ إِلَي جَبْرَئِيلَ نَنْعَاهُ اِنْقَطَعَتْ عَنَّا اَخْبَارُ السَّمَاءِ يَا اَبَتَاهْ لَا يَنْزِلُ الْوَحْيُ اِلَيْنَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ اَبَدا؛

اي پدر! پس از تو بايد شکوه‌‌هاي دل را به جبرئيل گفت. [با وفات تو] خبرهاي آسماني قطع شد. اي پدر! ديگر براي هميشه از طرف خدا وحي فرو فرستاده نمي‌شود.»

و گاهي اين اشعار را مي‌خواند:

«اِذَا مَاتَ يَوْماً مَيِّتٌ قَلَّ ذِکْرُهُوَ ذِکْرُ أَبِي مُذْ مَاتَ وَ اللَّهِ أَزْيَد

تَاَمَّلْ اِذَا الْاَحْزَانُ فِيکَ تَکَاثَرَتْ اَعَاشَ رَسُولُ اللَّهِ اَمْ ضَمَّهُ الْقَبْرُ؛

هر کس بميرد، يادش کم مي‌شود، به جز پدرم که هر روز ياد او فزوني مي‌گيرد.

بينديش هنگامي که غم و اندوه در جانت فراوان مي‌شود، آيا رسول خدا زنده است يا از دنيا رفته و در عالم قبر (برزخ ) است.»
فارس

دیدگاه های این مطلب

1 نفر دیدگاه خود را در مورد این خبر بیان کردند. شما نفر بعدی باشید

  1. رضی ترابی آبلویی در گفت:

    السلام علیک یامحمدبن عبدالله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *