ما به دوران پر از حادثه عادت داریم/ قم؛ مطهری فرد
تاریخ انتشار خبر : ۰۱/۱۰/۱۸
خیلی از دست دادیم.
بسیار تن از ما رفت. مردان بزرگ ما جایی از تاریخ، ابدی شدند، بدون آنکه عکسی با محاسن سفید از آنها برایمان مانده باشد… و مگر این تاریخ که یکه و تنها به چهلسالگیاش رسیده، چقدر عمر کرده که اینهمه داغ دیده؟ و چقدر باید جانسخت و استوار باشد که کمر خم نکند…
متوسلیان، مطهری، شریعتی، صدر، چمران، همت، باکری، بروجردی، باقری، وزوایی، طهرانیمقدم، کاظمی، او… هرچه بیشتر بنویسم، بیشتر نگرانم نام بزرگی از قلم بیفتد بس که از ما کشتهاند! شما فکر میکنید اگر این نامها نه قابهای سرخ زینتبخش همایشها، که نفسهای حیّ حاضر(تر از اینی که هستند)، بودند، روزگار ما این بود؟ وقتی پیش خودمان چرتکه میاندازیم که ببینیم گوشت و مرغ و ماشین و خانه از بعد انقلاب چندهزار درصد گران شده، حواسمان به این نامهای حاضر غائب هست که جهانمان میتوانست با حضور آنها، شکل دیگری باشد؟ اگر آن پنج نازنین نخبهٔ دانشمند ما پرپر نشده بودند، امروز باز هم همینجا کنار بتونها ایستاده بودیم؟
شما را با ضربهٔ سهمگین این پرسش مواجه میکنم: اگر مرد میدان ما بود، این سه سال باز هم همینطور میگذشت؟
نکشتهاند. مردان بزرگ هیچ سرزمینی را چنین بسیار و چنین متناوب نکشتهاند که از ما. کمترسالی بیداغ بر ما گذشته.
نزدیکیم به روزهای آتش… نزدیکیم به خطکشی، به تفرقه، به یأس، به ارزشی یا برانداز؟ به وابسته یا مستقل؟ به بغداد یا اوکراین؟ به با مایی یا بر ما؟ بس که ابتلا زیاد است و عرصه، غبارآلود و سکاندار، مظلوم، مظلوم، مظلوم… نه به گواه من، که به گواه وصیتنامهٔ آن شهید صادق صبح.
در این یورشها، حواسمان باشد بزرگان ایل ما را کشتهاند و تقاص هم ندادهاند. حواسمان باشد رنجورتر از آنیم که به جان هم بیفتیم. یکی از دور هم تماشا کند، میفهمد که باید چندبرابر بدویم تا جانهای رفته را جبران کنیم. میفهمد وقت برای مرافعه نداریم و دشمن جز مرافعه و تفرقه از ما نمیخواهد.
خورشیدمان هنوز پشت ابرهاست…
تا آفتاب بیواسطه، هنوز راه مانده. در سایه نیک و بد به هم آغشتهاند و غبار، بسیار است. پابلندی کنیم نه بر شانهٔ هم، که همشانهٔ هم، که دستمان به تاراندن ابرها از خورشید صورتش برسد.
تاریخ ما به اسمهای بزرگ بیشتری محتاج است.
بسیار عالی و ارزشمند بود.