سرطان « من » ! به قلم احمد خیرخواه
تاریخ انتشار خبر : ۹۷/۰۶/۱۶
آفریدگارِ« من »، خداوندِ دانا و تواناست، او در قرآن مجید ، « من » را اقتباسی نیکو از روحِ حضرت پروردگارخواند به همین خاطر
جام وجود « من » از سبوی پاکیزه او لبریز است.
پروردگار بی همتا در آفرینش « من »، نشانه های دانایی ، توانایی و تدبیرش را آشکارساخت، او با آفرینش « من » مسرور و
شادمان شد، و بخاطر این شاهکارهورا کشید و دست افشانی کرد !
او « من » را به عنوان فرمانروای لایق کشور تن برگزید.
خدایِ من بر« من » حرمت نهاد و در کتاب وحیانی خود از « من » گاهی به نام « روح » و بیشتر به اسم « نفس » وهم به کلمات دیگر نام برد، البته همواره و درهمه جا با تمام آیات الهی در وجه « من » نگریست و با من و یا درباره من سخن گفت، و حضرتِ باری با فرستادن پیامبران پاک سرشت و نزول صحیفه های آسمانی و گماردن عقل سبحانی « من » را به بهشتِ توحید دعوت کرد همان بهشتی که خاستگاه من است، او به « من » ارادت ورزید تا صورت من را به نور خود روشنایی بخشید او در گلستان هستی برای من جشن تولد گرفت و برایم آهنگ ساخت و دو جهان زیبا را برای من کادو نمود !
او شراب شیرین عشق را در جام محبتم ریخت تا آنکه شاکله من توحیدی شد .
در جهان بینی توحیدی پدیده بدیعِ « من »، دارای دو نمود است، از یک سو نمودی اهورایی و فرشتگی دارد و از سویی دیگر دارای نمودی اهریمنی و دیوگونه می باشد. به همین خاطر در قرآن کریم گاهی « من » ستوده و ممدوح است و گاهی نکوهیده و مذموم !
« من » در اصل هستی خود ستوده است، و هرگاه برممشای فضائل توحیدی استوار بماند ، نزد خدا گرامی و با شکوه است تا جایی که بر سر او سوگند یاد می کند.
منِ ستوده منشاء حیات طیبه است مانند درختی پاکیزه که ریشه آن ثابت و شاخه آن بلند و پربارمی باشد.
اما روی دیگرِ « من »، چهره شیطانی وطاغوتی است و آن مانند درختی خبیث و بی بار و بی برکت است که ریشه محکمی در زمین ندارد، و مایه خوش دلی و خرسندی نیست.
همانگونه که حضرت علی بن ابی طالب ( ع ) در نهج البلاغه شریف، قاعده « تعرف الاشیاء باضدادها » را بیان فرمود، پروردگار متعال نیز گاهی برای شناساندنِ منِ توحیدی و الهی درباره ضد آن یعنی منِ شیطانی و مذموم سخن گفت، تا با شناختن هریک از آندو آن دیگری نیز شناخته شود .
در کتاب نفیس «تحف العقول» این سخن معصومانه و راهبردی را می خوانیم که :« لکلِ شَیئ آفةٌ » ( هرچیزی آفتی دارد )، بنابراین هرموجودی در عالم امکان در معرض آسیب است، مگر آنکه در مصونیت شایسته ای قرار گیرد، مصونیتی که آن را از آسیب ها ایمنی بخشد.
این اصل کلی در باره انسان و گفتار و رفتار و صفات و ساخته هایش نیز صادق و مطابق است.
انسان و دست آوردهایش هیچگاه مصون از آسیب های مختلف اعم ازمادی و معنوی و ذهنی و روانی نیست .
برای رسیدن به همه مراتب کمالات و دست یافتن به تمام منازل فضیلت ها لازم است همه مواجب حاصل شود و هم همه موانع مرتفع گردد اما برای نرسیدن و دست نیافتن آنها فقط عدم حصول یک شرط و یا رفع نشدن یک مانع کافیست.
غفلت ریشه اصلی مهم نشمردن موجبات و موانع کمالات است .
اما آنچه موجب غفلت انسان می شود خودخواهی و خودپسندی و خودستایی و خودپرستی اوست.
کم نیستند انسان هایی که خودشیفته اند وهمه هستی خویش را در اسارت خود درآوردند، و بینشی جز خودبینی ندارند !
بیگمان بدترین اسارت انسان ، اسارت در زنجیر « من » است .
سخن حکیمانه حضرت محمد ( ع )، در باره « من اهریمنی » روشنایی بخش جان و خرد است ، آنجا که فرمود: « اَعدی عدوکَ نفسکَ التی بینَ جنبیک » ، ( خطرناک ترین دشمن شما ، منِ شماست) !
این سخن آنحضرت تداعی بخش کلام حضرت محمد ( ص ) است که فرموده : مرحبا بقومٍ قَضوا الجهادَ الاصغرَ و بقیَ علیهم الجهادُ الاکبرَ و هو جهادُ النفسِ ( جهاد و نبرد با من شیطانی جهادی بزرگتر است) .
می بینیم که شکستن و کشتن « من شیطانی » جهادی بزرگتر شمرده شده است، چرا ؟ چون این دشوار تر از مغلوب ساختن دشمنان آشکار و پیروزی برآنانست و بعلاوه این شرط لازم و مقدمه آن پیروزیست .
جلال الدین رومی این سخن پیامبر( ص ) را به نظم کشیده است:
ای شهان کشتیم ما خصم برون
مانده خصمی زان بتراندردرون
کشتن آن کارعقل و هوش نیست
شیر باطن سخره خرگوش نیست
با توجه به نقش وجودی و کارکرد « من اهریمنی » باید گفت اهمیت شناختن آن کمتر از شناخت من « توحیدی و ربانی » نیست .
همواره خرج و برج ها و سازو برگ ها و هزینه های من اهریمنی بیشتر از « من الهی » است، و از این نظر پیوسته خسارتی بزرگ در ذائقه حیات انسان هاست، والعصر ان الانسان لفی خسر…
انسانها غالبا سیلی خورده « منِ » اهریمنی هستند، و این اهریمن نه دلسوز خود است و نه دیگران و البته تنها به دلسوز نبودن بسنده نمی کند بلکه در اواقتضا و انگیزه ای جز تباهی و سیاهی نیست.
انسانی را در نظر بگیرید که در کمند من اهریمنی گرفتار است، اولا آن انسان ممکن است من باشم یا شما ، جوان باشد یا میانسال یا کهنسال، مرد باشد یا زن، دانشمند باشد یا بی سواد، هنرمند باشد یا بی هنر، سیاستمدار باشد یا شهروند عادی، چهره ای مشهور باشد یا شخصی گمنام، مسلمان باشد یا آنکه نام مسلمانی ندارد، و هرانسانی با هرنوع تعلق و تشخصی از طبیعت و فرهنگ و ملیت و تمایزات حقیقی یا حقوقی و اعتباری.
ثانیا ملاحظه نمایید ، آن انسانی که دچارمنِ شیطانی شده است، آن من با او چه می کند ، و سپس آن من، با جامعه چه می کند؟
منِ اهریمنی مانندِ سرطان است، هرکس گرفتار من شد او در چنگال سرطان است، سرطان یک واقعیت است ، تنها با دانایی و شکیبایی می توان با آن مبارزه کرد و آن را به کنترل در آورد، آنانی که سرطان را جدی نمی گیرند و در باره آن تغافل می ورزند و یا صرفا با نذر و صلوات از آن می گریزند، راه درستی را نمی روند.
حضرت یوسف ( ع ) که پیامبر برگزیده پروردگاراست و داستان او در یک سوره از قرآن کریم آمده است، درباره سرطان من اهریمنی می گوید: ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی، یعنی نفس اماره و من اهریمنی انسان را در آتش بدی می افکند و هلاک میکند.
« سرطان من » خطرناکتر از سرطان تن است، زیرا سرطان من سرطان جان و خرد است اما سرطان تن صرفا نابود کننده جسم است، بعلاوه کنترل سرطان « من » دشوارتر از سرطان تن است!
وقتی سرطان « من » را با سرطان تن مقایسه می کنیم می بینیم دوره کمون و استتارسرطان « من » طولانی تر است، در نتیجه درمان سرطان « من » با چالش بیشتری همراه است.
بطور کلی هزینه و تخریبِ سرطان « من » بیشتر ازهزینه سرطانِ تن است!
در سرطان من جان و خرد آدمی در معرض تباهی قرار می گیرند و در نتیجه آن توحید الهی و تعهد اخلاقی و تعبد ربانی تضعیف می گردد .
سرطان من انسان را در مردابی از جهالت به هلاکت می رساند.
اگرچه نمی توان گفت همه انسان های احمق خودخواه و خودپرستند، اما بی شک می توان گفت تمام انسان های خودخواه و خود محور اشخاصی احمق و نادان می باشند! بنابراین من شیطانی خودخواهی برآمده از حماقت است.
هرچند شفای بیماران منِ اهریمنی دشوار است اما ناممکن نیست، اینان هم ازجهت خرد و هم ازجهت روان آسیب دیده اند، دشواری درمانشان به این خاطر است که بسا نه خودشان و نه دیگران از بیماری مهلک خود باخبر نیستند، و بسا اینان درجهل مرکب زندگی می کنند ودر جهل مرکب می میرند و درجهل مرکب بر انگیخته میشوند!
می بینید که بسا هنرمندانی که مبتلا به سرطان من می شوند و بسا متکلمان و مفسران و فیلسوفانی که سرطان من آنان را از پای درآورده است، پرشمارند عبادت کنندگان و طواف کنندگانی که مبتلا به اهریمن من شدند ، گویا اینان نشنیدند که حضرت معبود یکتا فرمود: فاعبد الله مخلصین له الدین ( یعنی در عبادت اخلاص بورزید و از روی و ریا بر حذر باشید )، و در جایی دیگر از کتاب مبین خود با تعریض بر جاهلان خودخواه و هواپرست می فرماید: الهُهُ هَواهُه ( منِ آنها خدایشان هست).
سرنوشت کسی که در قفسِ نفس دچارسرطانِ من شده است، دوزخِ ندامت وعذابِ ملامت است، مگر آنکه به مدد الهی از جرعه توبه بنوشد و درصلاح و فلاح خود بکوشد.
از سخنان حکیمانه و طبیبانه معصومان، مستفاد است که انسان ها باید همواره در برابر من اهریمنی بایستند تا جایی که هرگز تسلیم آن نشوند، آنان برای ترغیب و تشویق امت دراستقامت ورزییدن مقابل نفس اماره سخن گفتند، چنانکه حضرت محمد ( ص ) فرمود: جهاد با نفس برترین جهاد است، و امام علی ( ع ) گفتند: آنکه برای اطاعت پروردگار و اجتناب از نافرمانی او جهاد می کند در مرتبه شهید است وهم فرمودند هرکس با سرطان نفس سرکش جهاد نکند، دشمن بر او مسلط می شود و در مقابل هرکس با هوای نفس بستیزد و پروردگارمتعال را اطاعت کند فائز و رستگار است ،
و آنحضرت فرمود که جهاد با نفس اماره شیوه مردان شریف است.
سخن را به کلام معصوم حضرت پروردگار پایان می دهیم که فرمود: یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی .
برترین درود و سلام بر حضرت محمد و خاندان معصومشان باد که برترین بندگان خدایند. یا علی مدد
احمد خیرخواه
به نام خدا
درود بر حضرت آقای خیرخواه
بسیار زیبا و دلنشین
برادر و دوست خوبم آقای مطهری فرد
با سلام به شما وهمه مخاطبان گرامی ، و هم سلام و تحیت به مدیریت محترم
این سایت وزین برادر ارجمند
جناب آقای یداللهی و همکاران گرامی.
سخن شما با نظر لطف و بزرگواری قابل تاویل است وگرنه هزارن و بلکه میلیون ها
تن بوده و هستند و هم بیشتر خواهند بود که به مراتب شیرین تر و دلنشین تر
نوشتند و خواهند نوشت ، ( فوقَ کلِ ذی برٍ برٌ ).
شما مستحضرید که قرآن کریم سند هویت مسلمانان است و به اراده پروردگار
متعال و به توصیه و تاکید پیامبر رحمت ( ص )، خاندان معصوم آنحضرت (که همگی
عدیل و بدیل قرآن مجید هستند)؛ امانت داران و حافظان حقیقی آن منشور هدایت و
سعادت می باشند .
پیامبر (ص) به ما آموخت که اگر با قرآن باشیم بی گمان به توحید می رسیم ، در هر
زمین و هر زمان و با هر زبان !
پیامبر( ص ) به ما فهماند که اگر با عترت معصوم او باشیم بی تردید در شاهراه توحید
هستیم ، آنگاه کار و بار ما همه توحیدی است.
پیامبر ( ص ) به ما تعلیم نمود که اهل بیت عصمت و طهارت حقیقت مجسم قرآن هستند.
برادرم بخوبی واقف هستید که قرآن و چهارده ستاره همیشه درخشان عصمت، حالات
و اوصاف مشابه و مشترک دارند.
هم می دانید که پروردگار سبحان در نخستین نزول رسمی آیات الهی ، در باره قلم سخن
گفت و نقش آنرا ستود .
قلم هدیه گرامی خداست .
مالک قلم خداست.
خداوند دانا و توانا تنها از نوشته ای خوشنود است که توحیدی باشد، چنانکه جمله نوشته هایش
توحیدی اند .
قلم ابزار قرآن و برهان است و چه زیباست آنکه یکی از نامهای قرآن برهانست، و هم نام
یکی از سور قرآن قلم می باشد.
قلم نماد هدایت و ایمان است.
قلم نشانه تفکر و خرد ورزیست.
قلم رمز آزادی و آزادگی و پیشرفت و مدنیت است .
بدون قلم هیچ شخص و هیچ ملتی آزاد و آزاده نیست.
قلم هدیه حضرت محمد ( ص ) به بشریت است.
مردمی که از قلم بهره مند نیستند ، تهیدست و فرودست هستند .
وقتی قلم دست هرکس باشد آنگونه می نگارد که می انگارد،
نه فرشته مثل دیو می نگارد و نه دیو مثل فرشته !
هرگاه ما می نویسیم یا با قلم فرشته می نویسیم و یا با قلم دیو !
هرگاه خوب و خوبی را می نویسیم به کمک خدا می نویسیم و البته این نشانه نیکوی توحید است.
قلم هدیه ای خوب است اما از آن خوبتر اثرِ خوب قلم ( کتاب ) است .
امام خمینی ( ره ) در سخنی الهی گفتند : « ما میخواهیم تمام مسلسل ها تبدیل به قلم شوند » !
ما اعتقاد داریم روز ظهور حضرت خورشید ، که روز موعود عدالت گیتی گستر است ، روز
پیروزی و سرافرازی قلم است.
باز هم از شما متشکرم
سپاسگزارم استاد?