هفتم مهرماه، سالروز شهادت سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد

عبدالکریم هاشمی‌نژاد در سال ۱۳۱۱ در بهشهر مازندران متولد شد. دورهٔ مقدماتی حوزه را نزد آیت‌الله کوهستانی گذراند و سپس برای ادامهٔ تحصیل به قم رفت. مدتی نزد آیت‌الله علی فرید الاسلام کاشانی تلمذ کرد که به روایتی در تأثیرگذاری معنوی و روحی وی عامل مهمی به شمار می‌رود. کاشانی در سن جوانی مجتهد بود و کتابی به عربی در مورد یکی از موضوعات اصول نوشته که هاشمی‌نژاد نیز مقدمه‌ای به عربی اول کتاب اضافه نمود که در آن هاشمی‌نژاد می‌گوید کاشانی از طرف حضرت ملقب به شیخ‌الشهدا شده بود. همچنین وی مدتی نزد حاج ملا آقا جان زنجانی تلمذ نمود.
وی با خواهر سید حسن ابطحی ازدواج نمود و در کانون بحث و انتقاد دینی که توسط آقای سید حسن ابطحی دایر شده بود سخنرانی می‌کرد. همسر وی پس از سالها سختی و ناراحتی در ۱۹ بهمن سال ۱۳۸۶ شمسی از دنیا رفت.[۱]
تحصیلات
هاشمی‌نژاد دوران عالیهٔ دروس حوزه را شاگرد آیت‌الله بروجردی و آیت‌الله خمینی بود ودر سن ۲۷ سالگی به درجهٔ اجتهاد رسید. او مدت نه چندان زیادی را هم در نجف به تحصیل پرداخت. پس از آن به مشهد مهاجرت نموده و مشغول تدریس و تبلیغ شد. هاشمی‌نژاد مطالعات زیادی هم در علوم مختلف روز داشت و اکثر بحث‌ها و کلاس‌هایش غیر از حوزهٔ علمیه با قشر جوان بخصوص دانشجویان بود و بعضی از کتاب‌های او محصول همین کلاس‌هاست. او هم سخنرانی بنام و شورانگیز بود هم نویسنده‌ای خوش‌قلم و آگاه به مسائل روز و هم یکی از مدرسین برجستهٔ حوزه علمیه.
فعالیت سیاسی

در نهضت ۱۵ خرداد او جزو اولین دستگیر شدگان بود. او از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷، پنج بار بازداشت شد. بازداشت دوم وی به جریان مسجد فیل مربوط می‌شد. روز ۲۲ مهر سال ۱۳۴۲ سخنرانی وی در مسجد فیل علیه آنچه که وی آن را بی‌بند و باری زنان می‌پنداشت بود. مسأله از سوی رژیم پهلوی دنبال شد و به درگیری میان مردم و نیروهای امنیتی انجامید و دو نفر کشته شدند و ساواک هاشمی‌نژاد را دستگیر نمود. پس از پایان یافتن دومین دورهٔ دستیگری‌اش فعالیت سیاسی را از سر گرفت و جلسات بحث و انتقاد دینی را ادامه داد. هاشمی‌نژاد که در مشهد در هیچ مکانی حق منبر رفتن و سخن گفتن را نداشت، در این مدت توانست در شهرستان‌های مختلف ایران سخنرانیهایی ترتیب دهد و هیچگاه دست از فعالیت برنداشت تا این که بار دیگر در سال ۱۳۵۰ پس از ده شب سخنرانی مستمر پیرامون علت عقب‌ماندگی مسلمین در یکی از مساجد شیراز دستگیر و زندانی شد و از آن به بعد برای همیشه در سرتاسر کشور ممنوع‌المنبر شد. هاشمی‌نژاد روز ۱۸ تیر ماه ۱۳۵۴ به اتهام اقدام علیه امنیت کشور، همراه عباس واعظ طبسی و تنی چند از مبارزین دستیگر و روز ۲ دی ماه ۱۳۵۴ به دوسال زندان محکوم شد.
1

2

3

آخرین بازداشت وی مربوط بود به روز ۲۲ خرداد ۱۳۵۷ و اوج‌گیری انقلاب اسلامی که پس از یک روز با تحصن مردم در بیت آیت‌الله سید عبدالله شیرازی آزاد شد.

هاشمی‌نژاد از محرکان اصلی جنبش انقلاب اسلامی در مشهد شناخته شده‌است.
پس از انقلاب

پس از انقلاب در جریان تدوین قانون اساسی نمایندهٔ اول استان مازندران بود و نقش مؤثری در تصویب اصول مهم آن داشت. وی پس از انقلاب هیچ سمت رسمی قبول نکرد.

وی دبیر حزب جمهوری اسلامی در مشهد بود و سرانجام در روز ۷ مهر ۱۳۶۰ با انفجار انتحاری نارنجک یکی از اعضاء نفوذی سازمان مجاهدین خلق در محل دفتر این حزب در خیابان عشرت آباد مشهد که بعداً به نام او تغییر نام داد ترور شد و در محل دارالسلام حرم علی بن موسی رضا (امام هشتم شیعیان)، به خاک سپرده شد.

به مناسبت هفتم مهرماه، سالروز شهادت «شهید سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد مازندرانی» مطالبی را مرور کرده‌ایم که خواندن آن خالی از لطف نیست.

در تابستان ۱۳۶۰، نام شهید هاشمی‌نژاد در جلسات سازمان مجاهدین (منافقین) خلق برای ترور مطرح شد. آن‌ها دو بار اقدام به ترور هاشمی‌نژاد می‌کنند و هر دو بار عملیات منافقین نافرجام می‌ماند.

بار اول، نارنجک تروریست‌ها به پنجره خانه اصابت کرد و به کوچه پرت شد.

بار دوم در محل سخنرانی هاشمی‌نژاد زیر تریبون ایشان بمب‌گذاری می‌کنند اما فقط برنامه سخنرانی ایشان به هم می‌خورد.

امیر یغمایی معاون اطلاعات سازمان مجاهدین خلق که در عملیاتی امنیتی در مشهد دستگیر شد در بازجویی خود درباره طرح ترور شهید هاشمی‌نژاد می‌گوید: طرح ترور به دست جلال و شهاب دو تن از اعضای سازمان ریخته شده بود در طرح بنا بر این بود همه کلاسی را که هاشمی‌نژاد در آن تدریس می‌کردند را بزنند اما چون بعداً متوجه شدند هادی علویان لو رفته است، گفتند: «چون طبسی در حال حاضر در مکه است و هاشمی‌نژاد فرد اول مشهد است اگر او را ترور کنیم، کمر سیستم و رژیم در مشهد می‌شکند.» به همین دلیل نارنجکی به هادی علویان که در دکه کتاب فروشی صحن حرم کار می‌کرد، دادند و قرار شد او به بهانه خرید کتاب و پوستر به حزب برود و در توالت حزب، ضامن نارنجک را باز کند و موقع خروج هاشمی‌نژاد از کلاس او را هدف قرار دهد.

اول قرار بود طرح روز یکشنبه (۵ مهر ماه ۱۳۶۰) انجام شود اما به علت نیامدن هاشمی‌نژاد، طرح اجرا نشد و قرار شد روز سه‌شنبه هفتم مهرماه انجام شود.

در پنجم مهرماه ۱۳۶۰، زنگ تلفن به صدا در آمد و شهید هاشمی‌نژاد را از مرگی سرخ ترساندند اما سید آن را پیام شهادت تلقی کرد.

رویایی عجیب

… خواب عجیبی بود … با نزدیک شدن شعله‌های آتش به امام خمینی (ره)، تلاش من برای خاموش کردن آتش فایده نبخشید. تمام لباس‌های امام سوخت اما خود امام سالم ماند … تعبیر من این است که یاران امام که چون لباس اویند، شهید می‌شوند که با خواست خدا من هم از شهدا خواهم بود اما خورشید وجود امام عزیز همچنان می‌تابد.

خوابی که واعظ طبسی دید

شهید مظلوم آیت‌الله دکتر بهشتی وارد مشهد شد و در صحن امام رضا (ع) نشست و با آقای هاشمی‌نژاد، خیلی گرم و خصوصی مشغول صحبت شد. وقتی وارد شدم تا با این دو به عنوان میهمان صحبت کنم، ناگاه شهید مظلوم بهشتی به همان حالت تواضع و فروتنی و چهره بشاش جلو آمد و گفت: «شما فعلاً تشریف داشته باشید با شما کار نداریم بلکه با آقای هاشمی‌نژاد کمی کار خصوصی داریم.»

ششم مهرماه ۱۳۶۰

آن موقع حمیدرضا ترقی دبیر تشکیلات و عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی شاخه خراسان بود. ششم مهرماه ۱۳۶۰ حمیدرضا ترقی برای سفر به تربت حیدریه و برای انجام کارهای تشکیلاتی حزب و سخنرانی با شهید هاشمی‌نژاد خداحافظی کرد. ترقی به هاشمی‌نژاد سفارش و تاکید می‌کند جلسه سه‌شنبه صبح با کارکنان خود حزب است و تعداد شرکت‌کنندگان هم کم است، مسایل امنیتی ایجاب می‌کند از خانه بیرون نیاید و صلاح این است جلسه هفتم مهر (روز سه‌شنبه ۷/۷/۶۰) را لغو کنید. دفتر هاشمی‌نژاد هم قبول می‌کند.

شب هفتم مهرماه، شب شهادت امام جواد (ع)

شهید هاشمی‌نژاد به زیارت حرم مطهر علی بن موسی الرضا (ع) می‌رود و به همراه عزاداران و سوگواران در مراسمی که از سوی دارالتولیه آستان قدس رضوی برگزار می‌شود، شرکت می‌کند. شب شهادت پسر نازنین امام رضا (ع) است. جوادالائمه (ع) امامی که هاشمی‌نژاد شیفته مرام او است.

آیا سید می‌دانست که این آخرین اشکی است که برای جواد رضا از دیده می‌بارد؟

روز عروج خونین

ساعت هفت صبح به دفتر حزب جمهوری اسلامی مشهد در خیابان عشرت‌آباد (شهید هاشمی‌نژاد فعلی) می‌رود. هفته‌ای دو سه روز در ساختمان حزب جمهوری اسلامی مشهد کلاس داشتند.

سه‌شنبه هفتم مهرماه سال ۱۳۶۰ ساعت هفت صبح شهید هاشمی‌نژاد وارد ساختمان حزب جمهوری اسلامی مشهد شد. اعضای جلسه در سالن اجتماعات حزب و نمازخانه حاضر شدند.

هادی علویان پس از شهید هاشمی‌نژاد به ورودی ساختمان حزب می‌رسد و نارنجک را زیر لباس خود پنهان می‌کند.

به گفته حمیدرضا ترقی دبیر تشکیلات حزب جمهوری اسلامی دفتر مشهد، علویان که اسم خود را در فهرست ممنوع الورودها می‌بیند با اصرار زیاد از نگهبان‌ها‌ می‌خواهد اجازه بدهند برای دادخواهی و رفع شبهات، استاد هاشمی‌نژاد را ببیند.

نگهبان معتقد است که هادی علویان به بهانه بردن پوستر انتخابات ریاست جمهوری آقای خامنه‌ای برای کتاب فروشی صحن حرم، وارد ساختمان حزب شد اما خروج او از ساختمان به تایید نگهبان و محافظان شخصی شهید هاشمی‌نژاد نرسیده است.

بعضی معتقدند علویان قبل از ساعت هفت صبح وارد ساختمان حزب شد و در کلاس حاضر شد اما نگهبانِ آن روز به صراحت می‌گوید او بدون آن که بازرسی بدنی شود به دفتر وارد شد. دلیل این مسئله بر ما پوشیده است. عده‌ای می‌گویند وی با بچه‌های سپاه و کمیته مستقر در ساختمان حزب آشنایی داشت اما عده‌ای دیگر غفلت آنی بازرس‌ها را علت این اهمال جبران نشدنی می‌دانند.

هادی علویان در شهرستان قوچان استان خراسان شمالی به دنیا آمد و از کرمانجی‌های (کردهای مهاجر) این منطقه بود و خانواده‌ای متوسط داشته است. وی سطح تحصیلات خوبی نداشت. در سال ۱۳۵۹ به دلیل علاقه مفرط به فعالیت سیاسی وارد حزب جمهوری اسلامی دفتر قوچان شد. بعد تصمیم می‌گیرد به مشهد سفر کند. به دلیل مناسب نبودن وضع مالی در مشهد اتاقی محقر اجاره کرد و عضو شاخه دانش‌آموزی دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی خراسان می‌شود.

فعالیت گسترده تبلیغاتی او در شاخه دانش‌آموزی و واحد تبلیغات، اعتماد مقامات حزب را جلب کرد. او به دلیل ضعف مفرط واحد تشکیلات، به راحتی به دفتر مرکزی رفت و آمد می‌کرد و از موضوعات محرمانه آگاه می‌شد.

بر اساس اسناد بازجویی از سرتیم عملیاتی این سازمان، احتمالاً در اوایل سال ۱۳۶۰، این عضو حزب جمهوری اسلامی به سازمان مجاهدین می‌پیوندد اما مرکز فعالیت‌های تبلیغاتی وی در مهرماه ۱۳۶۰ کتاب فروشی حزب در حوالی حرم مطهر امام رضا (ع) بود. چون دفتر مرکزی حزب با محل فعالیت روزانه هادی علویان فاصله چندانی نداشت او روزی یکی دو بار به حزب رفت و آمد می‌کرد. نخستین چالش‌های امنیتی حزب با برخی از افراد از جمله علویان، پس از حادثه هفتم تیر سال ۱۳۶۰ پیش آمد. حمیدرضا ترقی، دبیر وقت تشکیلات حزب جمهوری اسلامی در خراسان می‌گوید: «تصمیم گرفتیم که کلیه اعضای حزب پس از ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ را دوباره گزینش کنیم. از جمله این افراد هادی علویان، جوان قوچانی بود که اسمش را پشت شیشه دفتر مرکزی زده بودیم تا نگهبان از ورود وی جلوگیری کند. این مسئله باعث رنجش خاطر شدید او شده بود.»

جلسه سیاسی روز سه‌شنبه هفتم مهرماه حزب درباره مسائل سیاسی روز بود. محور بحث آن روز صبح، ولایت فقیه بود. آن روز شهید هاشمی‌نژاد برای صبحانه درنگ نمی‌کند. شب قبل از حادثه، وجود یک مینی‌بوس مشکوک باعث نگرانی شدید نگهبان حزب شد و کلانتری محل هم محله را بازرسی کامل کرده بود.

شهید هاشمی‌نژاد حوالی ۷:۳۰ تا ۷:۵۰ صبح کلاس را ترک می‌کند. هادی علویان دقایقی قبل وارد دستشویی حزب شد. نارنجک را در آورد و در جیب خود گذاشت و به پایین پله‌ها آمد. چند پله مانده به در خروجی حزب نشست و منتظر ماند.

سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد که ظاهراً قصد داشت به سمت پله‌های کمیته مسئولین حفاظت حزب برود از محافظان خود فاصله گرفت.

هادی علویان بلند شد و به طرف هاشمی‌نژاد رفت و از پشت او را بغل کرد و نارنجک را زیر شکم او جا داد و آقای هاشمی‌نژاد را با صورت روی زمین خواباند.

تلاش شهید هاشمی‌نژاد برای رهایی از دست علویان نتیجه‌ای نداد. ضامن نارنجک کشیده شد و صدای مهیب انفجار دفتر حزب را لرزاند. آقای هاشمی‌نژاد در همان لحظه به شهادت رسید و بعد از آن هیچ کلامی از ایشان شنیده نشد.

بدن ایشان تکه تکه و دست‌هایش چون دست‌های عموی عزیزش ابوالفضل العباس (ع) قطع شده بود.

پیکر غرق خون شهید هاشمی‌نژاد را به بیمارستان امام رضا (ع) منتقل می‌کنند.

رادیو خراسان برنامه صبحگاهی خود را قطع کرد و خبر هولناک حادثه را به اطلاع مردم رساند.

بدین ترتیب شهید هاشمی‌نژاد در روز شهادت حضرت جوادالائمه (ع) در مشهد مقدس در سن ۴۹ سالگی به لقاءالله پیوست.
فارس

دیدگاه های این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *