توسعه فرهنگی و اجتماعی،زیربنای توسعه پایدارشهری/اسماعیلی ارمی
تاریخ انتشار خبر : ۹۵/۱۱/۲۸
رشد شتابان جمعیت شهرنشین در ایران در ۵۰ سال اخیر، و به تعبیری «انقلاب شهرنشینی»، هم فضاهای شهری و هم شیوه ی گذران زندگی را دستخوش دگرگونی کرده است. در این خلال، وقت و بودجه مدیران شهری چنان صرف توسعه ی کالبدی و حل مشکلات اسکان، آمد و شد و رفع نیازهای خدمات شهری شد که اندک مجالی برای پرداختن به وجوه فرهنگی و اجتماعی شهر وجود داشته است، تلاش هایی هم اگر در دوره هایی قبلی دیده می شود، تلاش هایی گسیخته، مقطعی و ناسازگار با پیشینه ای فرهنگی ایرانی و اسلامی است.
توسعه را در ساده ترین تعریف می توان تلاشی برای برآورده ساختن نیازهای انسان ها و جوامع و افزایش رفاه آن ها دانست. اما پرسش مهم این است که با توجه به تنوع و تعدد نیازها، کدام دسته از آن ها باید در اولویت قرار گیرد؟ در تحقیقات و نظریه های غالب، بیشتر به عوامل اقتصادی و سیاسی توجه شده و عوامل اجتماعی به ویژه عوامل فرهنگی کمترین توجه را به خود معطوف می کند. در جهان امروز الگوهای توسعه بدون درنظرگرفتن مولفه های فرهنگی تقریباً مطرود است و در تمام الگوهای توسعه شهری که مطرح می شود شاهد یک چرخش فرهنگی هستیم که توجه به مولفه های فرهنگی در حوزه های مختلف و تاثیر اینها برهم مورد تاکید قرار می گیرد.
در واقع حوزه فرهنگ معطوف است بر مسائل انسانی و اخلاقی. هرگونه جهش توسعه ای ریشه در منش ها، بینش ها و کنش های فرهنگی یک مرز و بوم دارد و این بینش ها، کنش ها و ارزش ها هستند که نوع رفتار انسان ها را شکل می دهند و رفتار انسان هاست که می تواند منجر به توسعه شود.
امروزه توسعه پایدار منحصر به مسائل زیست محیطی نیست، بلکه جنبه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن نیز اهمیت زیادی دارد.
از جمله این مسائل میتوان به فراهم ساختن امکان مشارکت همه شهروندان در فرایند توسعه شهری، ایجاد عدالت شهری، اولویت دادن به توانایی های انسانی و ایجاد فرصتهای شغلی و زندگی برای همه شهروندان اشاره کرد.
برای ایجاد شهری مطلوب و سالم و دارای توسعهی پایدار، باید ابعاد اجتماعی و اقتصادی توسعه را درنظر گرفت و با تامین عدالت اجتماعی از بحرانها، تنشها و چالشهای مختلف جلوگیری کرد.
توسعه فرهنگی به مثابه یک هدف مهم برای برنامه ریزی و سیاست گذاری در شهر و محلات شهری، پلی ارتباطی میان دنیای هنر، جامعه و اجتماع های محلی ایجاد میکند.
می توان فرهنگ در شهر و محلات آنرا براساس سه رویکرد عمده تعریف نمود: اولین تعریف، فرهنگ به معنای «شیوه زندگی» است که دربردارنده مجموعه ای از ارزشها و هنجارهایی است که شیوهی زندگی را در شهر امکان پذیر می سازد.
برطبق این تعریف، زندگی در شهر الزامات و مقتضیات رفتاری معینی را بر ساکنان خود تحمیل میکند، در این معنا، شهرنشینی مجموعه ای خاص از ارزشها و هنجارهایی است که سبک و الگوی خاصی از زیستن را برای تنظیم رفتار شهروندان به همراه دارد.
در دومین تعریف، به معنای نمادین فرهنگ توجه میشود،در این معنا، نمادها و نشانه های حاصل از کالبد و مجموعه کنش ها، ارتباطات و عملکردها در شهر امکان تفسیر را فراهم می آورند و براساس این تفسیرها امکان ارتباط میان کنش گران در شهر و یا محله شکل می گیرد.
در این رویکرد، شهر به لوحی تقلیل مییابد که از سوی ساکنان آن خوانده میشود، مجموعه عناصر در شهر نشانه ها و علائمی هستند که ساختاری نمادین را به وجود می آورند که از طرف شهروندان رمزگشایی می شود.
در معنای سوم از فرهنگ، به منابع فرهنگی در شهر و یا محلات شهری توجه میشود. این منابع شامل بناهای تاریخی، صنایع دستی، آداب و رسوم، خرده فرهنگ ها است.
هرگونه سیاست گذاری و برنام هریزی برای توسعه فرهنگی محله ای، نیازمند شناخت دقیق این ابعاد فرهنگی در محیط است که برنامه ریزی درنهایت معطوف به آن است.
بنابراین می توان ضرورت و اهمیت توجه به بعد فرهنگی در فرایندهای توسعه را در سه اصل زیر به طور چکیده مطرح کرد:
۱. فرهنگ اساس و بنیاد پیشرفت و تعالی انسان ها است؛
۲. توسعه ی فرهنگی از توسعه ی اقتصادی،سیاسی و احتماعی، جدایی ناپذیر است؛
۳. فرهنگ سهم بسزایی در رشد اقتصادی دارد، هرچند میزان آن را نمی توان تعیین کرد.
به اعتقاد هانری لوفور در کتاب «حق بر شهر»(۱۹۶۸) شهرنشینی در معنای امروزین آن دیگر ساختن بزرگراهها، آسمان خراش ها، تونل ها، پارک ها و بناهای مختلف یا تمرکز بیشتر جمعیت در شهرها نیست، بلکه شهر باید از ظرفیتهای لازم برای تقویت و رشد فرهنگ جامعه بشری برخوردار باشد. شهرنشینی در معنای امروز آن به معنای تحقق مجموعه ای از حقوق است، حقوقی که لوفور آنها را «حق شهرنشینی» می نامد، حقوقی مانند حق برخورداری از فضاهای زیبا در ابعاد مختلف زندگی شهرنشینی، احساس راحتی و رفاه محیطی و مهمتر از همه، حق برخورداری از مشارکت و دموکراسی برای تصمیم گیری های محلی، حق آزادی، حق مالکیت، حق کار، حق برخورداری از سلامت، حق تحصیل، حق برخورداری از مکان مناسب برای زندگی و حق تفریح و…
لوفور نشان میدهد شهرسازی نوعی «ایدئولوژی» است، نوعی ایدئولوژی که براساس آن در برنامه ریزی و سیاست گذاری های شهری باید فرهنگ، روابط و سبک های زندگی انسانهای مختلف و چگونگی تطبیق آنها در قالب زندگی در کالبد شهرها مبنای بازسازی و توسعه شهری قرار گیرد.
درواقع توسعه واقعی بدون توجه به بعد فرهنگی و در نتیجه بدون احترام به هویت فرهنگی ملتها تحقق نخواهد یافت. همانطور که ریموند شاسله می گوید: «تاکید بر هویت فرهنگی، شرط لازم حاکمیت و استقلال و شکوفایی توانایی های فردی و توسعه هماهنگ جوامع است، اقدامی است رهایی بخش، اسلحه ای است برای مبارزه در جهت نیل به استقلال واقعی، تاکید بر حفظ هویت فرهنگی با رد هرگونه تقلید(برون گرایی) و کنارگذاردن شیوه های فکری و عملی بیگانه امکان پذیر است. هویت فرهنگی به معنای دفاع از سنتها، تاریخ و ارزش های اخلاقی و حفظ میراث نیاکان بدون سنت گرایی، گذشته گرایی، بی تحرکی و انزوا است و هویت فرهنگی در ارتباط با سنتها و ارزشهای ملل دیگر نو و غنی می شود و امکان تعالی و شکوفایی انسان را افزایش می دهد.
در نتیجه شهر را میتوان نوعی سازمان یافتگی اجتماعی در فضا که باید آن را تولیدکننده دائم فرهنگ و بهترین بستر برای فرهنگ سازی به حساب آورد و نیز شهر مکانی است که پیچیدگی فرهنگ در آن نمایان میشود، شهر ظرف است یا مخزن یا امکان بخصوصی است که پیامها را دریافت و ذخیره و کنترل میکند.
امید است اعضای شورای محترم حال و آینده در آستانه تصویب بودجه شهرداری نکا برای سال ۱۳۹۶ سهم هر چند ناچیز با توجه به ظرفیت و پتانسیل مالی شهرستان برای توسعه فرهنگی و اجتماعی شهرمان بردارند.
انشاالله
(ابوالقاسم اسماعیلی ارمی)