… و آن مرد رفت/ به قلم احمد خیرخواه
تاریخ انتشار خبر : ۹۵/۰۷/۹
آن مرد با چتری از لطافت توحید و شاخه ای از نسترن امید و قلبی با بصیرت و جانی با فضیلت و قامتی استوار و چشمانی بیدار روی در نقاب سپید غیب نهاد وهمانند پرنده ای عاشق دراشتیاق آشیانه حضرت دوست پرواز کرد.
استاد گرامی ، حاج علی اکبر حسینی طوسی،آن سرو بلند نظر شهر ما، در روستای طوسکلا و در خانه ای با طراوت چشم به گیتی گشود که گلهای شیپوری باغچه حیاطش با ترانه عندلیبان خوش آهنگ و ترنم قمریان خوشرنگ و رقص پروانه های رنگارنگ و ناز سنجاقک های دلنواز می رویید.
در کودکی اما نسیم دلاویز محبت مادر با ایمانش موی بلند و قشنگ وی را بر روی زیبا و تماشاییش می افشاند.
آن مرد آریایی، استوار قامت و ستبر سینه، در نوجوانی اش بر خوردار از فکری عمیق و اندیشه ای دقیق و روحی بسیط و رویی بسیم بود.
یادم نمی رود که در جوانی اش در میان اقران و همسالان به خاطر شاخصه های شوق انگیز اخلاق انسانی و پایبندی به نمادهای دینی و انجام تکالیف الهی، مخصوصا فریضه نماز در پیشگاه حضرت بی نیاز،جوانی ممتاز و نمونه بود.
در آن روزگارغریب که بسیاری از جوانان جان شیرین و عمر ثمین و اوقات بی بدیل و فرصت های بی مثیل خود را در خوش پوشی و خوش نوشی و حیرانی و سرگردانی، هرز و هدر می دادند اما او در تفکری توحیدی بسر می برد و در تحصیل ادب و معرفت و فضیلت گام برمی داشت .
هم بیاد می آورم در آن دوره جوانی در آن شب های مهرگان آخرهفته برای سوار شدن بر قطاری که از گرگان می آمد و از شهر ما به طرف ساری می گذشت ما چهار تن همراه هم، دوان دوان، با نشاط و ابتهاج و رخشنده و درخشنده و با پای پیاده خود را به ایستگاه قطار می رساندیم تا دربرخی مدارس ساری به تحصیل دانش بپردازیم سه تن از ما چهار تن، در دبیرستان شریف ساری درس می خواندند و من که چهارمی آن چهارتن بودم،
درمدرسه راهنمایی محمد بن جریر طبری درس می خواندم .
آن مرد در تحصیل دانش و فضیلت سخت کوش بود ،
او در زندگیش دوست قرآن کریم و رفیق نهج البلاغه بود،
او از مطالعه در معارف عمیق قرآن و پژوهش در دریای بیکران نهج البلاغه لذت می برد.
مطالعات قرآنی او را به معرفتی توحیدی و هم توحید در عبادت رهنمون شد.
و مطالعات نهج البلاغه او را شیفته مولایش امام علی نمود تا آنجا که بسیاری از سخنرانی های فصیح و بلیغ خود را به کلمات گهر بار امام بلیغان امیر مومنان حضرت علی بن ابی طالب می آراست و هم به آن حلاوت و ملاحت و روح و رائحه دلپذیر می بخشید.
او هیچگاه در مقابل هیچ ستمی هر چند اندک تسلیم نمی شد .
عدالتخواهی شاخصه ممتاز شخصیت اجتماعی او بود ،
سخنانش عموما دارای روح عدالت و عنصر حریت و آزادگی بود.
در روزهای انتهایی عمرش در قم بود هر چند بخاطر بیماری قلبی و هم دیابت حال خوبی نداشت اما یک وقت برایم می گفت : من بیش از دو هزار سخنرانی
کردم که در ازایش هیچ چشمداشتی نداشتم .
او قدر سخن خود را نیکو می دانست ، از این رو چشم طمع به ریال و دلار نمی گشود، و مانند برخی از ما سخنوران حوزوی و دانشگاهی و نیز برخی هنرمندان و شاعران سخن و هنرش را با پول و یا هرچیز خوشایند دیگر، معاوضه نمی کرد او از سخن بیهوده پرهیز می کرد، او می دانست که سخن نماد هویت انسانست .
او همواره یک مصلح نو اندیش مذهبی و هم یک روشنفکر دینی واقعی بود ، او دارای ایمانی راسخ و پایدار و هم آرمانها و آرزوهایی استوار و ماندگار بود .
او همواره بر عهد خود با خدا استوار و بر پیمان خود با مردم وفادار بود ، چراکه او یک مومن واقعی بود ،
و مومن واقعی کسی است که در قلب و زبان و رفتارش صادقست.
الگوهای او در جهان بینی توحیدی و هم در اندیشه های اجتماعی دو شخصیت کم نظیر قرن معاصر و دو دانشمند خراسانی یعنی فیلسوف و حکیم مرتضی مطهری و جامعه شناش بزرگ قرن بیستم دکترعلی شریعتی بودند.
در نگرش سیاسی اما رهرو امام خمینی بود، ساختار شخصیتی وی در حوزه سیاسی ساختاری نقادانه و مصلحانه بود .
از آنجا که باور اعتقادیش به ما ورای طبیعت قطعی و عمیق بود ، اصلاح طلبیش نیز ستودنی بود ،
از نظر قرآن کریم هر مومنی باید اصلاح طلب باشد ،
چنانکه هر اصلاح طلبی بایستی مومن باشد ،
هم از نظر قرآن اگر مرد یا زن با ایمان به اصلاح امور اقدام نکند در موهبت ایمان بی نصیب یا کم بهره است،
و از آن طرف اگر کسی از نعمت ایمان محروم باشد و با این حال ادعای اصلاح امور نماید راستگو نیست بلکه هوسباز بازی بیش نیست.
اصلاحی که در قرآن کریم از آن سخن گفته می شود شامل همه ابعاد زندگی انسان می شود و دارای صبغه ای توحیدیست، و بر این اساس انسان باید در برابر هر فساد و افسادی واکنش نشان بدهد وبا آن مخالفت ورزد و لازمه آن اینست که بدوا خود شخص مصلح از هر گونه کژی و نا راستی و نادرستی پیراسته باشد، خواه کژی در اعتقادیات و خواه کژی در اخلاق و عادات و خواه درفرهنگ و آداب و خواه در سیاست و …
ممکنست این پرسش به ذهن خوانندگان گرامی تبادر کند که با این نگرش می توان گفت که اصلاح طلبی همان اصول گراییست و اصلاح طلبان اصول گرایند،
در پاسخ باید گفت چنین برداشتی درست است و مبتنی بر اصول آموزه های قرآنیست، زیرا شما هیچ اصول گرایی را نشان ندارید جز آنکه باید اصلاح طلب باشد
و نیز هیچ اصلاح طلبی را نمی یابید مگر انکه باید اصول گرا باشد!
آنچه تذکر آن خالی از لطف نیست اینست که دو تعبیر اصلاح طلبی و اصولگرایی در کشور ما صرفا در حوزه رفتار های سیاسی مطرح هستند و جز بر و بار سیاسی دامنه ای ندارند و اگر جز این ادعایی شود بی اساست.
بنابراین اصلاح طلبی آنگونه که در جوامع غربی رائج است به طور کلی مردود است زیرا از آن میوه ای چیده نمی شود که طعم آن خوشایند جوامع شرقی و مخصوصا ایرانی ها و بطور خاص مومنان باشد.
اما این مرد بزرگ کسی نبود که برایمان و معنویت و ارزش ها و آرزوهای ارجمند خود چوب حراج بزند و آنی آنها را نادیده بگیرد و یا از آنها در گذرد.
او کسی بود که در بستر بیماری جانکاه خود که قلب گرامی اش را نشانه رفته بود ، از نماز و دعای توحیدی عرفه درعرفات و زیارت امام حسین، سخن می گفت.
او زاده این سرزمین بزرگ و فرزند صادق این ملت و حامی حقیقی این نظام برآمده از خون شهیدان بود .
جامعه و نظام اسلامی ما به وجود چنین عناصر ارجمند و لایق و توانمندی سخت نیازمندست ،و جبران فقدان اینگونه بزرگان واقعا دشوار است،و خسارت تهیدستی جامعه از برکات وجودی مردانی مصلح و نواندیش واقعیتی است که منوط به دانستن ما نیست.
حکیم سنایی غزنوی می گوید:
روزها باید که تا گردون گردان یک شبی
عاشقی را وصل بخشد یا غریبی را وطن
هفته ها باید که یک پنبه دانه زآب و گل
شاهدی را حله گردد یا شهیدی را کفن
ماهها باید که تا یک مشت پشم از پشت میش
زاهدی را خرقه گردد یا حماری را رسن
سالها باید که تا یک کودکی از روی طبع
عالمی دانا شود یا شاعری شیرین سخن
قرن ها باید که تا یک سنگ خاره زآفتاب
دربدخشان لعل گردد یا عقیق اندر یمن
عمرها باید که تا از لطف حق پیدا شود
بایزیدی در خراسان یا اویسی در قرن
… و ما اینک در اندوه تلخ فراق آن مرد راستگو اشکباریم.
و اینک ما هرچند ایمان و تقوایش را باورداریم اما مرگش را نه.
ما عطوفت و محبت او را باور داریم اما مرگش را نه .
ما صداقت و صمیمیت او را باور داریم اما مرگش را نه.
ما هنر و فضیلت او را باور داریم اما مرگش را نه.
ما عدالتخواهی او را باور داریم اما مرگش را نه.
ما فرهنگ سازی او را باور داریم اما مرگش را نه.
ما ایران دوستی اش را باور داریم اما مرگش را نه.
استاد گرانقدر مرحوم علی اکبر حسینی طوسی مصداق این سخن حضرت محمد (ص) بود که فرمود: آنگونه باشید که تا زنده اید مردم شما را دوست بدارند و هرگاه از دنیا رفتید برایتان اشکبار شوند. ما ضایعه تاسف بار رحلت این شخصیت گرامی را به خانواده ارجمند و فرزندان فرهیخته و بازماندگان وی و عموم مردان و زنان سرافراز این سرزمین تسلیت می گوییم.
امیدواریم بر اساس وعده قطعی پروردگار متعال پس از رفتن نشانه ای نشانه ای دیگر مانند آن یا بهتر را شاهد باشیم ،
بامید پیروزی و بهروزی و صلاح و رستگاری.
یا علی مدد احمد خیرخواه
نیکا خبر ، شایان ذکر است : استاد حاج علی اکبر حسینی طوسی در اول مهر سال ۹۵ دعوت حق را لبیک گفت و پیکر این مفسر بزرگ نهجالبلاغه در دوم مهرماه با حضور مسئولان, خانوادههای شهدا، جانبازان، اصحاب فرهنگ، هنر و قرآنپژوهان استان مازندران ازمقابل امامزاده یحیی (ع) ساری تا گلزار شهدای ملا مجدالدین تشییع و در قطعه هنرمندان این مزار بهخاک سپرده شد.
مرحوم حسینی طوسی مفسر نهجالبلاغه، جامعهشناس و معاون سابق ادارهکل آموزش و پرورش مازندران بود.
گرد جهان گردیده ام، خوبان عالم دیده ام
لطف همه سنجیده ام، اما تو چیز ِ دیگری
آفاق را گردیده ام، مهر ِ بتان ورزیده ام
بسیار خوبان دیده ام، اما تو چیز ِ دیگری
روحشان بزرگشان شاد
کلام استاد آهنگین و نغز و سرشار از احساسات لطیف و زلال
لذا آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
تنها به یک بیت از شعری که در وصف ایشان سروده ام٬ بسنده می کنم:
پا برفشرده بر نمد آبروی خویش
دست از زمانه شسته بع آب وضوی خویش
روحش شاد.پاک بود.پاک ماند و پاک رفت.زبانی داشت گزنده هرچه ظلم و تباهی و چاپلوسی و تملق و قدرت طلبی.مرامی داشت رونده راه انبیا.صدایی داشت طنین انداز مظلومیت مردم حال حاضر.خدایش بیامرزد .