دنیای بی مرز عشق

انــــــــار
لیلی زیر درخت انار نشست…
درخت انار عاشق شد،
گل داد، سرخ سرخ…
گلها انار شدند، داغ داغ..
هر اناری هزارتا دانه داشت،
دانه ها عاشق بودند،
دانه ها توی انار جا نمی شدند،
انار کوچک بود، دانه ها ترکیدند،
انار ترک برداشت…
خون انار روی دست لیلی چکید،
لیلی انار ترک خورده را چید،
مجنون به لیلی اش رسید…
خدا گفت راز رسیدن فقط همین بود:
کافی بود انار دلت ترک بخورد…

images-1

images

دیدگاه های این مطلب

1 نفر دیدگاه خود را در مورد این خبر بیان کردند. شما نفر بعدی باشید

  1. شهروند نکایی در گفت:

    خیلی جالب بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *