نقش امام باقر (ع) در احياي فقه اسلامي

امام باقر (ع)، به عنوان امام پنجم شيعيان، آوازه ي علوم و دانش هاي ايشان چنان، اقطار كشور اسلامي را پر كرده بود كه لقب «باقر العلوم» گشاينده ي دريچه هاي دانش و شكافنده ي مشكلات علوم به خود گرفته بود. آثار درخشان علمي پيشواي پنجم و شاگردان برجسته اي كه مكتب بزرگ وي تحويل جامعه ي اسلامي داد، پيشگويي پيامبر اسلام (ص) را عينيّت بخشيد. امام باقر (ع)، علي رغم اختناق حاكم و شرايط سياسي- اجتماعي عصر خود، با در پيش گرفتن موضع تقيّه، دست به انقلاب فرهنگي زد و با پايه گذاري نهضت بزرگ علمي، مقدّمات تأسيس يك دانشگاه بزرگ اسلامي را كه در دوران امامت امام صادق (ع) به اوج عظمت رسيد، فراهم نمود. بررسي تاريخ عصر صادقين (ع) نشان مي دهد، اوّلين كسي كه دروازه ي علم اصول (و اجتهاد در احكام) را گشود و به تبيين و ترفيع قواعد آن پرداخت، امام باقر (ع) و بعد از او، فرزند برومندش، امام صادق (ع) بوده است. اين دو بزرگوار با آموزش قواعد آن به بسياري از شاگردان خود و آنان نيز با جمع آوري و نگاشتن آن مسائل و قواعد گام بزرگي در فقه و اصول شيعه، برداشتند. در اين مقاله، كوشش شده است، ضمن بررسي اجمالي زندگي امام باقر (ع) و مشخّصات و ويژگي هاي جامعه ي اسلامي در عصر آن امام همام، گام هايي كه ايشان در زمينه ي تاسيس مكتب فقهي- حديثي شيعه و تحكيم بنيادهاي اجتهاد برداشتند مورد بحث و تحليل قرار گيرد.

كليد واژگان: امام باقر (ع)، امامت، كتابت، فقاهت.

۱- مقدّمه
همه ي پيشوايان معصوم (ع)، در عصر خود عهده دار ارشاد و رهبري جامعه ي اسلامي و پاسداري و نگهباني از آيين اسلام بوده اند، ولي شيوه ي آن ها براي تحقّق اين هدف مختلف بوده است و هر امامي، متناسب با شرايط زمان خود راهي را بر مي گزيده است. امام باقر (ع) – به رغم اختناق حاكم و شرايط عصر خود- موفّق شد از طريق تعليم و تربيّت، گونه اي جنبش علمي، فرهنگي و فكري دامنه دار در جامعه ي آن روز بنيان نهد. آن حضرت، تلاشي گسترده را براي اشاعه ي دعوت هدف دار و بنيادي تشيّع آغاز كرد. وسعت اين دعوت و فعاليّت فرهنگي به گونه اي بود كه افزون بر مناطق شيعه نشيني مانند مدينه و كوفه، مناطق جديد كشور بزرگ اسلامي را نيز در قلمرو نفوذ خود داشت. در موسم حجّ، از عراق و خراسان و ديگر شهرها هزاران مسلمان، مشكلات علمي و ديني خود را با ايشان در ميان مي گذاشتند و از آن سرچشمه ي معارف و علوم بهره ها مي بردند.
امام باقر (ع) در زمان و شرايطي كه نشر حديث پيامبر (ص) از سوي خلفاي جور بني اميّه ممنوع شده بود و به سنّت و راه و روش پيامبر(ص) عمل نمي شد و اسلام در خطر نابودي قرار داشت، دست به انقلاب فرهنگي زد و مسلمانان را با معارف بلند اسلامي، تفسير قرآن، احكام اسلام و اجتهاد آشنا ساخت و شخصيّت هايي را پرورش داد كه هر كدام، راويان بلند پايه ي حديث و فقيهاني بلند منزلت بودند. از پرورش يافتگان مكتب امام باقر (ع)، «ابان بن تغلب»، «زراره بن اعين»، «كميت اسدي» و «محمّد بن مسلم» و… مي باشند (المجلسي، بي تا، ج ۴۶، صص ۲۱۷- ۲۱۳)؛ و چون محور پژوهش حاضر شيوه ي احياي فرهنگ اسلامي به ويژه فقه و اجتهاد در عصر امام باقر (ع) است، لذا به تفصيل بيشتر در خصوص شاگردان و اساتيد آن حضرت پرداخته نمي شود و صرفاً به معرّفي آنان بسنده مي گردد.
۲- زندگاني امام باقر (ع)
حضرت محمّد بن علي (ع)، پنجمين امام معصوم، در روز جمعه اوّل ماه رجب، سال پنجاه و هفتم هجري در شهر مدينه چشم به جهان گشود (الكليني الرّازي، ۱۳۶۲ ش، ج۱، ص ۴۶۸/ المجلسي، بي تا، ج۴۶، ص ۲۱۲).
نامش محمّد، كنيه اش «ابوجعفر» و مشهورترين لقبش «باقر» است. امام باقر (ع) از دوسو- پدر و مادر- علوي بود؛ زيرا پدرش، زين العابدين (ع)، فرزند امام حسين (ع) و مادرش «امّ عبدالله»، دختر امام مجتبي (ع) بود. او در آغوش پر مهر پدري همچون امام سجّاد (ع) پرورش يافت و از مادري شايسته و با فضيلت شير خورد؛ مادري كه به نقل از امام صادق: «كانَت صِدّيقَهٌ لَمْ يَدْركْ في آلِ الحَسَنِ مِثْلها.»؛ در خانه ي حضرت مجتبي هيچ زني به پايه ي فضيلت او نمي رسيد (المجلسي، بي تا، ج۴۶، ص ۲۱۳). به روايت سَفينه از جابر بن عبدالله منقول است، رسول گرامي اسلام (ص) به جابر بن عبدالله انصاري فرمود: «اي جابر، تو زنده مي ماني و فرزندم «محمّد بن عليّ بن الحسين بن عليّ بن ابي طالب» را كه در تورات، نامش «باقر» است، ملاقات مي كني، سلام مرا به او برسان. بالاخره آن روز فرا رسيد و جابر به محضر امام باقر (ع) كه كودكي خردسال بود، شرفياب شد. راه رفتن او را تماشا مي كرد و مي گفت: به خداي كعبه سوگند، آيينه ي تمام نماي پيامبر (ص) است. جابر از جا برخاست و بر پاي امام باقر (ع) بوسه زد و گفت: فدايت شوم، اي فرزند پيامبر (ص) سلام و درود جدّت رسول خدا را به تو مي رسانم. ديدگان امام باقر (ع) پر از اشك شد و فرمود: سلام و درود بر جدّم، پيامبر خدا باد تا بدان هنگام كه آسمان ها و زمين بر پا هستند و بر تو اي جابر كه سلام او را به من رساندي (القمي (الشّيخ الصّدوق)، ۱۴۰۰ ق، ص ۳۵۳). از جابر جعفي يكي از شاگردان ممتاز امام عليه السّلام سوال شد، چرا آن حضرت را باقر ناميدند؟ پاسخ داد: «لِأنَّهُ بَقَرالعِلمَ بَقْراً أيْ شَقَّهُ شقّاً و اَظْهَرَهُ إظهاراً.»؛ زيرا كه او شكافت علم را شكافتني و آشكار و ظاهر ساخت آن را ظاهر ساختني كه از غير او ساخته نبود (المجلسي، بي تا، ج۴۶، ص ۲۲۱). جابر بن عبدالله انصاري به امام (ع) خطاب كرد كه: «يا باقرُ، يا باقرُ، يا باقِرُ! انتَ الباقرُ حقّاً انْتَ الَّذي تَبقِرُالعِلمَ بَقْراً.»؛ اي باقر، اي باقر، اي باقر، حقّاً كه تو باقري و تو هستي كه شكافنده ي علم مي باشي. آن گاه مدّتي از محضر امام (ع) استفاده كرد؛ و بعد گفت: «يا باقرُ أشهِدُ بِاللهِ انّكَ قَدْ اوتيتَ الحُكمَ صَبيّاً.»؛ اي باقر در پيشگاه پروردگار شهادت مي دهم كه تو در كودكي و خردسالي حكمت را فرا گرفتي (القمي (الشّيخ الصَّدوق)، بي تا، ج۱، ص ۲۳۳).
۳- اوضاع سياسي، اجتماعي و فرهنگي در دوره ي امام باقر (ع)
پس از استقرار امويان، سياست هاي ضدّ علوي و ضدّ اسلامي آنان شدّت بيشتري پيدا كرد. شيوه ي حاكمان اموي در اين دوران، بر پايه ي گسترش كشور گشايي، فتوح و توسعه طلبي بود، چنان كه دوران وليد بن عبدالملك به فتح، ثروت، ناز و نعمت شهرت يافت و دوران سليمان فتوح شرقي متوقّف شد و خراسان معركه ي نزاع اعراب و خراسانيان و گهواره ي دعوت عباسيّان شد و اواخر اين دوران توزان قدرت و نيروها به نفع روم در جبهه هاي غربي تغيير كرد و در دوران عمر بن عبد العزيز شعله هاي فتوحات به سردي گراييد. وي با اقدامي شجاعانه و بي سابقه ممنوعيّت نقل و كتابت حديث را كه حدود يك قرن از عمر آن مي گذشت، لغو كرد و در سندي رسمي و دولتي فدك را به صاحبان اصلي آن بازگرداند. امّا ديري نپاييد كه با روي كار آمدن خلفاي پس از او، دوباره سياست هاي امويّان به استبداد و استكبار بيشتري ادامه پيدا كرد به ويژه در زمان هشام بن عبدالملك. بررسي اوضاع فرهنگي اين دوران در خور اهميّت است. يكي از مسائل مهمّ فرهنگي، موضوع منع كتاب حديث است. اين موضوع از زمان خلفاي نخستين با انگيزه ي سياسي و در پوشش انگيزه ي ديني و دلسوزي درباره ي قرآن و حفظ آن از آميختگي با حديث آغاز و در اجراي آن با شدّت عمل رفتار شد و اين اقدام پيامدهايي به دنبال داشت، رفته رفته احاديث پيامبر (ص) به دست فراموشي سپرده شد. شهادت و مرگ و مير صحابياني كه ده ها و صدها حديث در سينه داشتند و اتّكا به حافظه كه از خطا مصون نبود و… بسته شدن راه دسترسي به احاديث نبوي، ميدان را براي افراد و دستگاه هاي حديث سازي باز كرد و آنان با انگيزه هاي عمدتاً سياسي، مذهبي، شخصي و مادّي و با دستور خلفا و به سفارش حاكمان، احاديث بسياري ساخته و پراكندند. در ميان مسلمانان، شيعه از همان آغاز به نقل و كتابت حديث و اخبار نبوي اهتمام ورزيد. در دوره ي امام باقر (ع)، با توجّه به تعداد شاگردان و فراواني موضوع ها و علوم تدريس شده و عنايت و توجّه امام به احاديث پيامبر (ص)، به ويژه در اين دوره كه رفع ممنوعيّت كتابت حديث شده بود، شاهد تعداد فراواني از كتاب ها و رساله ها از شاگردان حضرت هستيم كه تعدادي از آن مجموعه ي بزرگ، بخشي از «اصول اربعماه» است. در كتاب هاي رجالي شيعه نام هاي راويان امام باقر (ع) ثبت شده و از جمله شيخ طوسي آن ها را براساس حروف تهجّي ذكر كرده است كه بالغ بر ۴۶۶ تن مي شود. البتّه با تتبّع در استادان روايات، ممكن است بر شماري بيش از اين دست يافت (الطّوسي، ۱۳۸۰ ق، صص ۱۴۲- ۱۰۲). يكي از مسائل مهمّ فرهنگي، نام گذاري اين دوران به عصر فقاهت است. زمان امام باقر (ع) يعني دهه هاي آخر قرن اوّل و دهه هاي اوّل و دوّم قرن دوّم هجري، زمان ظهور فقهاي بزرگ، به ويژه در مدينه بود. در اين دوران، مسلمانان كه از فتوحات خارجي و جنگ هاي داخلي تا حدودي فراغت يافته بودند و فقط خوارج و برخي شورشيان، خراسان و مناطقي ديگر را در ناآرامي نگاه داشته بودند از اطراف و اكناف سرزمين هاي اسلامي براي فرا گرفتن احكام الهي و فقه اسلامي به مدينه، كه شهر حضرت رسول (ص) و اصحاب و تابعان ايشان بود، روي مي نهادند. فقها و محدّثان بزرگي از جمله سعيد بن مسيّب، عروه بن زبير، خارجه بن زيد بن ثابت، ربيعه الرأي، سفيان بن عيينه و محمّد بن شهاب زهري در اين شهر جمع بودند، به ويژه كه منع كتابت حديث در زمان عمر بن عبدالعزيز لغو شده بود، ماجراي سياسي و مذهبي اي كه سلسله جنبان آن حاكمان جور بودند معرّفي افرادي از بزرگان و محدّثان به عنوان فقيه در كنار امامان شيعه بود. آنان با اين كار سعي در حصارشكني و ساختن رقبايي در جامعه ي علمي و فرهنگي بودند تا امامان را از محوريّت و مرجعيّت عامّه ي مردم بياندازند. لذا سعي در ترويج و تبليغ نظريّات فقهاي دست ساز خويش كردند. آن ها از حضور در مكتب اهل بيت (ع) جلوگيري مي كردند و براي شركت در محافل درسي رقبايشان از زر و زور استفاده مي نمودند. مراقبت هاي پنهاني مأموران حكومت اموي از آل علي و امام باقر (ع) به عنوان فرد شاخص اين خاندان، تهديد جدّي براي تلاش هاي آن حضرت به شمار مي رفت (معارف، ۱۳۷۷ هـ .ش، اقتباس از صص ۲۵۲- ۲۱۶).
در اين دوران شكوفايي فقه و حديث بود كه دانش و معرفت امام باقر (ع) و نيز فرزند او امام صادق (ع) بر همگان آشكار شد و اصول و مباني كلام و فقه و ساير معارف ديني شيعه، كه اين دو امام بيش از همه مبيّن آن بودند، تدوين و توسّط راويان و شاگردان ايشان به عالم پراكنده شد. بسياري از مجتهدان و مؤسّسان مذاهب فقهي ديگر از اين دو امام فيض برده اند.
۴- مواضع و اقدام هاي سياسي
امام باقر (ع) كه بارزترين شخصيّت اهل بيت و از نظر شيعيان امام پنجم بود، طبعاً از نظر سياسي بسياري از مردم و مخالفان حكومت اموي به او روي آوردند و به همين جهت از سوي حكومت مراقبت مي شد. البتّه به سبب وضع خاصّي كه بعد از شهادت امام حسين (ع) پديد آمد، امام باقر (ع) بيشتر روش تقيّه را پيش مي گرفت و بيشتر به تبيين مباني نظري خود در قالب درس مي پرداخت. تثبيت نظريّه ي مرجعيّت ديني و سياسي اهل بيت (ع) و بازگرداندن به جايگاهي كه خداوند و رسولش براي ايشان تعيين و تعريف كرده بودند، معطوف كردن توجهّات عامّه ي مردم و خواصّ از دانشمندان به خاندان عصمت و سرچشمه ي جوشان علم و حكمت از مهمّ ترين اقدام هاي امام باقر (ع) بود. در منابع تاريخي، نمي توان اقدام هاي سياسي چنداني از ايشان سراغ گرفت، با اين حال چند خبر موجود نشان مي دهد كه امام باقر (ع) در مسايل سياسي براساس ملاك ها و مباني خود موضع گيري داشته و در برخورد با مسايل اجتماعي و سياسي، به ارشاد پيروان و گاهي سران حكومت مي پرداخته است (الكليني الرّازي، ۱۳۶۲ ش، ج ۸ ، ص ۱۲۰).
فعاليّت فرهنگي امام (ع)، نهضت علمي مقدّسي بود كه با طلايه داري امامي معصوم، آگاه و باقر العلوم در صحنه ي فرهنگي، سنگرهاي جهل و ناداني را يكي پس از ديگري فتح كرد و زنگار از رخ آيينه ي اسلام زدود، برخي از ره آورد هاي اين نهضت علمي عبارت است از:
– استوار كردن پايه هاي عقيدتي و باورهاي ديني مردم و امّت اسلامي.
– بسط و گسترش فرهنگ ديني و فقهي و تبيين احكام شرعي.
– تربيّت شاگرداني كارآمد و نقش آفرين در صحنه هاي فقهي، كلامي، اخلاقي، اجتماعي و سياسي.
– حفظ تشكيلات شيعي از خطر نابودي كامل به دست امويّان.
– نقد و بطلان انديشه هاي انحرافي و شبهه هاي وارد شده در قلمرو عقايد مسلمانان.
– مبارزه با روش هاي غلط در فهم دين، تفسير به رأي، قياس و اجتهادهاي بي اساس.
– الگوهايي به مسلمانان در زمينه ي عبادت، زهد، علم، اخلاق و…
– نفي روحيّه ي عافيّت طلبي و توجيه گري.
– استفاده از پند و موعظه در مسير اصلاح.
– رويارويي با بدعت و بدعت گزاران و… .
۵- اهتمام امام باقر (ع) به حديث و كتابت آن
امام محمّد بن عليّ باقر (ع)، در پايان دوران بني اميّه، يعني همزمان با حكومت عمر بن عبدالعزيز، يزيد بن مالك و هشام بن عبدالملك و آغاز قرن دوّم (الشّيخ المفيد، بي تا، ص ۲۶۱/ پيشوايي، ۱۳۷۴ ش، ص ۳۰۶) مي زيست كه پايان دوران ستم و آغاز مرحله ي افول بني اميّه بود و هنوز سلطه ي بني عبّاس نيز شكل نگرفته بود؛ از اين رو، دوران امام باقر (ع)، در مقايسه با دوران ائمّه ي پيشين، آزادي هاي بيشتري فراهم آمد و ايشان توانست، مركز علمي بزرگي در مدينه ايجاد كند و شاگرداني براي گسترش دانش دين تربيّت نمايد (برازش، ۱۳۷۲ ش، ج ۱، ص ۳۷). اين شكوفايي در دوران امام صادق (ع) به اوج خود رسيد. مقام علمي و اخلاقي، تدريس تفسير، فقه و ديگر علوم براي همگان، جايگاه بلند امام باقر (ع) را نشان مي دهد، تا آن جا كه به حضرت، لقب «باقر العلوم» دادند (الهيتمي، ۱۳۸۵ ق، ص ۲۰۱) در دوران امام باقر (ع) كه جمعاً نُه خليفه (معارف، ۱۳۷۷ ش، ص ۲۲۷) از بني اميّه و بني عبّاس حكومت كردند، شيعيان در آسايش بيشتري بودند؛ خصوصاً در دوره ي عمر بن عبدالعزيز كه در آغاز قرن دوّم مي زيست، شرايط سياسي بهتر بود و او ضمن نهي از سبّ علي (ع) منع كتابت حديث را كه از دوره ي خليفه ي دوّم پايه گذاري شده بود و در مواردي اجرا مي شد (الزمزلي، ۱۴۰۷ ق، ج ۱، ص ۱۲۶)، بر طرف كرد و در نامه به ابي بكر محمّد بن حزم نوشت: انظر ما كان من حديث رسول الله (ص) او سنته فاكتبه فانّي خفت دروس العلم و ذهاب العلماء (همان). با صدور اين فرمان، منع نگارش كه در برخي از محافل برقرار بود، شكسته شد.
نخستين كسي كه به امر عمر بن عبدالعزيز، حديث را تدوين كرد، ابن شهاب زهري است (العسقلاني، ۱۴۱۰ ق، ج ۱، ص ۲۵۹) كه تفصيل بحث آن، مقال ديگري با عنوان تاريخ حديث اهل سنّت را مي طلبد. صدور چنين فرماني از طرف عمر بن عبدالعزيز به حاكم مدينه در پايان قرن اوّل و آغاز قرن دوّم كه محدّثان آن را ثبت كرده اند (البخاري، ۱۴۰۱ ق، ج ۱، ص ۳۶/ الزمزلي، ۱۴۰۷ ق، ج ۱، ص ۱۲۶)، شرايط بهتري را براي امام باقر (ع) و اصحاب و شيعيان او فراهم آورد تا نوشتن حديث رونق بيشتري گيرد؛ گرچه پس از درگذشت عمر بن عبدالعزيز، شرايط كمي سخت تر شد و با آمدن يزيد بن عبدالملك در سال ۱۰۱ تا ۱۰۵ و حكومت هشام از سال ۱۰۵ تا پايان امامت امام باقر (ع) شرايط سختي وجود داشت (معارف، ۱۳۷۷ ش، ص ۲۲۹).
بدين ترتيب آن امام همام، در دوران امامت خود كه هيجده سال به طول انجاميد، با زمامداراني ستم گر و خود كامه، معاصر بود كه دست كمي از نياكان خود نداشتند و پيوسته بر امام باقر (ع) سخت مي گرفتند (آيينه وند، بي تا، ج ۱، ص ۳۷۸).
روايات امام باقر (ع) درباره ي نوشتن
امام باقر (ع) هم بر علم آموزي و اهميّت نوشتن تأكيد مي كرد و هم بر معرفت و درايت آن ها؛ از اين رو، آثار مهمّي در دوران او شكل گرفت. برخي از احاديث ايشان درباره ي اهميّت درك و نوشتن چنين است:
عن الباقر (ع): اعرف منازل الشّيعه علي قدر رواياتهم و معرفتهم فانّ المعرفه هي الدّرايه و بالدّرايه للرّوايه يعلوالمومن إلي اقصي درجات الايمان (الشّريف القريشي، ۱۴۰۹ ق، ج ۱، ص ۱۴۰)؛ عن الجابر الجعفي قال: قلت لابي جعفر (ع) أقيّد الحديث اذا سمعت؟ قال (ع): اذا سمعت حديثاً من فقه خير ممّا في الارض من ذهب و فضّه (السّمعاني، ۱۴۰۱ ق، ص ۵۵)؛ عن الباقر (ع): سارعوا في طلب العلم فوالّذي نفسي بيده، لحديث واحد في حلال و حرام تأخذه عن صادق، خير من الدّنيا و ما حملت من ذهب و فضّه (الطّباطبايي، ۱۴۱۳ ق، ج ۱، ص ۵۱). در هر سه روايت مذكور، امام باقر (ع) با عبارات «فانَّ المعرفه هي الدّرايه» و «اذا سمعت حديثاً من فقه خير…» و «سارعوا في طلب العلم»، ضرورت تدوين و نوشتن كامل حديث را يادآوري مي كند.
آثار مكتوب امام باقر (ع)
از اصحاب حضرت و فرزندش امام صادق (ع) آثار و كتبي روايت شده كه فراوان است و شاگردان حضرت كه حدود پانصد نفر بوده اند (الطّوسي، ۱۳۴۸ ش، ص ۱۰۲ به بعد) آن ها را نقل كرده اند؛ از جمله:
۱. تفسير القرآن، به روايت زياد بن منذر، ابوالجارود عبدي (ابن نديم، ۱۳۶۶ ش، ص ۳۶)؛ ۲. نسخه اي در احاديث، به روايت خالد بن ابي كريم، خالد بن طهمان (النَّجاشي، ۱۴۰۷ ق، ص ۱۵۱)؛ ۳. كتاب، به روايت عبدالمؤمن بن القاسم، زراره بن اعين (الصَّدر، بي تا، صص ۲۸۶- ۲۸۵)؛ ۴. رساله اي به سعد الاسكاف و سعد الخير (النَّجاشي، ۱۴۰۷ ق، ص ۱۷۸).
امام باقر (ع) روايان صاحب نامي داشته كه آنان نيز داراي اصل و كتاب بوده اند؛ مانند سلام بن ابي عمره، مسعده بن صدقه، مسمع بن عبدالملك، نصر بن مزاحم، عمر بن ابي المقدام، ظريف بن ناصح، ابو جعفر محمّد بن الحسن، معاذ بن مسلم، وهب بن عبد و… كه در رجال آنان را جزو اصحاب امام باقر (ع) شمرده اند و آثاري مكتوب از ايشان گزارش كرده اند (همان، صص ۴۲۸ و ۴۱۵، ۲۰۹، ۱۸۹).
۶- اجتهاد و تحكيم بنيادهاي آن در عصر امام باقر (ع)
ترديدي نيست كه بزرگ ترين رسالت مرجعيّت ديني در عصر غيبت ولي عصر (ع)، استخراج احكام از ادلّه و منابع ديني و قرار دادن آن در اختيار مسلمانان مي باشد؛ امّا در اين جا اين پرسش به ذهن خطور مي كند كه نخستين بار، اين تلاش علمي- به معناي مصطلح و امروزي آن- توسّط چه كسي انجام شد؟ و در واقع چه كسي باب اجتهاد را گشود و با تمسّك به اصول، آن را تبيين نمود و آيا در زمان باز بودن باب علم و حضور معصوم نيز اجتهاد صورت مي گرفته است يا خير؟ اين نوشتار كوشيده است تا اين پرسش را در چند بخش پاسخ دهد.
الف. پايه گذاري علم اصول
آن گونه كه از تاريخچه ي تاسيس علم اصول بر مي آيد، تاسيس اين علم و گردآوري قواعد آن در زمان امام باقر (ع) صورت گرفته است. اگرچه اميرالمومنين (ع) برخي از قواعد اجتهاد را بيان كرده بودند، امّا دوران امامت امام باقر (ع) نقطه ي عطفي براي استفاده ي دانشمندان راستين اسلامي از محضر معادن علم الهي و چشمه هاي جوشان دانش و بينش وحياني بود تا در اين عرصه به كسب دانش و معرفت بپردازند. پيش از دوران امامت امام باقر (ع) اوضاع خفقان بار جامعه هرگز به پيشوايان معصوم (ع) اجازه نمي داد كه با آسودگي خاطر به پرورش استعدادهاي نهفته در جامعه ي اسلامي بپردازند. تزلزل در حكومت اموي در دوران امام باقر (ع) و ناتواني حاكمان در پياده كردن سياست هاي تجربه شده ي بني اميّه مبني بر اعمال فشار بر شيعيان، موجب ايجاد بستر مناسب فرهنگي در اين عصر گرديد.
اتّخاذ سياست هاي دوگانه و كشمكش هاي تمام نشدني بر سر قدرت، توسّط حاكمان از يك سو، و ژرف نگري امام باقر (ع) از سوي ديگر، زمينه ي رشد و تعالي و بارور سازي ارزش ها را در بين مسلمانان پايه ريزي كرد و تلاش هاي بي پايان امام در اين راستا، تشنگان زلال معرفت و انديشه را بر آن داشت كه با جاري كوثر امام باقر (ع)، همراه شوند و هر چه بيشتر در معرض تعاليم انسان ساز آن امام همام قرار گيرند. اين روند رشد، آن گونه در دانشمندان مختلف علوم ديني در زمينه هاي تفسير، حديث، كلام، فقه، اصول و… نهادينه شد كه امروز كمتر كتابي از متون ديني اسلامي، خالي از كلمات تابناك آن حضرت مي باشد. از جمله تلاش هاي گسترده ي امام در اين عرصه، تبيين شيوه هاي صحيح استنباط حكم شرعي از منابع ديني بود كه بيش از پيش به اعتلا و توانمندي فقه شيعه غنا بخشيد. امام باقر (ع) شخصاً بر اين امر مبادرت ورزيد و با تدوين قواعد علم اصول و آموزش آن به شاگردان مكتب خويش، گام مهمّ و كارسازي در پيشبرد اهداف بلند اجتهاد برداشت؛ به گونه اي كه امروز شيعه مي تواند با سربلندي اذعان دارد كه ميراث دار دانش پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و جانشينان او (ع) در بهره گيري از منابع ديني در قالب اجتهاد و استنباط حكم شرعي مي باشد.
به واقع، اوّلين كسي كه دروازه ي علم اصول [و اجتهاد در احكام] را گشود و به تبيين و ترفيع قواعد آن پرداخت، امام ابو جعفر محمّد بن عليّ الباقر (ع) و پس از او، فرزند برومندش، ابو عبدالله الصّادق (ع) است. اين دو بزرگوار با آموزش قواعد آن به بسياري از شاگردان خود، و آنان نيز با جمع آوري و نگاشتن آن مسايل و قواعد، گام بزرگي در فقه و اصول شيعه برداشتند. علّامه سيّد محسن امين مي نويسد: «مسلّماً بيشترين قواعد اصولي كه از امامان معصوم (ع) روايت شده، از امام باقر (ع) تا امام حسن عسكري (ع) مي باشد. سيوطي در [كتاب خود] «اوائل» بر اين باور است كه نخستين كسي كه علم اصول را تصنيف كرد، امام شافعي بوده است. در پاسخ او مي گوييم: نخستين كسي كه پيش از شافعي علم اصول را گشود و مسائل آن را بيان كرد، امام محمّد بن عليّ الباقر (ع) و فرزند [بزرگوار] ايشان جعفر الصّادق (ع) است كه براي اصحاب خويش مسائل مهمّ آن را تبيين نمودند… اوّلين كسي كه در علم اصول سخن رانده و هشت قاعده در زمينه ي علوم قرآني را بازگو كرده، حضرت اميرالمومنين علي (ع) است؛ همو بود كه بيان كرد در قرآن، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، و عامّ و خاصّ وجود دارد. به گونه اي كه اين قاعده ها بيشتر مباحث اصولي فقه را در بر دارد؛ امّا امام باقر (ع) و امام صادق (ع) پس از اميرالمومنين (ع) نخستين كساني هستند كه پيش از امام شافعي، مباني گسترده ي علم اصول را تبيين نمودند و مسايل آن را براي [شاگردان او] ياران خود بيان فرمودند» (الامين، بي تا، ج ۱، ص ۱۳۷).
ب. تبيين شيوه هاي صحيح اجتهاد
امام باقر (ع) به عنوان مبتكر و تدوين كننده ي علم اصول، در جايگاه برترين مرجع ديني شيعه در روزگار خويش، بر خود لازم مي دانست با تبيين شيوه هاي صحيح اجتهاد، به نهادينه ساختن فرهنگ اجتهاد بين دانشمندان علوم اسلامي مبادرت ورزد. از اين رو، به آموزش اصحاب و شاگردان خود در راستاي اجتهاد با بهره گيري از شيوه هاي صحيح اقدام نمود كه در كتاب هاي اصولي، نمونه هاي فراواني از آن به چشم مي خورد؛ به مواردي در اين زمينه توجّه كنيد:
۱. زراره مي گويد: از امام باقر (ع) پرسيدم: شما در مسح پا و سر، مسح تمام سر و پا را لازم نمي دانيد، بلكه مسح مقداري از آن را كافي مي دانيد؛ آيا ممكن است بيان كنيد كه اين حكم را چگونه و از كجا بيان مي فرماييد؟ امام با تبسّمي پاسخ دادند: اين همان مطلبي است كه پيامبر (ص) نيز بدان تصريح دارد و در قرآن نيز آمده است؛ به درستي كه خداوند مي فرمايد: «فاغْسلوا وُجوهَكُم» (المائده/۶)؛ «پس صورت هاي تان را بشوييد». از اين جمله، فهميده مي شود كه شستن صورت واجب است. پس خداوند شستن دست ها را عطف بر صورت نمود و فرمود: «و ايديكُم الي المَرافِقِ»؛ «و دستانتان تا را آرنج بشوييد». بنابراين، خداوند شستن دو دست تا آرنج را به صورت متّصل [و معطوف] بيان نمود. پس دانستيم كه شستن تمام دست تا آرنج لازم است. پس خداوند اين دو كلام [مورد نظر و جمله ي بعد] را جدا مي كند و جمله ي [بعد]، از ما قبل [خود] جدا مي شود و با فعل جديدي آغاز مي گردد كه: «و امسَحوا بِرؤوسكُم»؛ «و سرهايتان را مسح كنيد». پس مي فهميم هنگامي كه فرمود: برؤوسكم، مقداري از مسح سر كافي است و [اين مطلب] از مكان باء فهميده مي شود [كه مراد مسح برخي از سر است؛ چرا كه نفرموده و امسحوا رؤسكم و آن را مانند فاغسلوا وجوهُكم و ايديكم بدون باء نياورده است و در واقع، امام باء را باء تبعيضيّه گرفته اند]. پس خداوند، رجلين را به رأس وصل [و عطف] نموده است؛ همان گونه كه يدين را به وجه وصل [و عطف] نموده. و هنگامي كه فرمود: «و أرجُلكم الي الكَعبين»؛ از اين كه رجلين را به رأس وصل كرده، مي فهميم كه مسح بر برخي از قسمت هاي پا نيز كافي است. [اين همان چيزي است كه] رسول خدا (ص) آن را براي مردم تفسير كرده بودند، امّا مردم سخن او را تباه ساختند (الحرّالعاملي، ۱۴۰۳ ق، ج ۱، ص ۲۹۰).
به خوبي آشكار است كه امام با تأسّي به دو نكته ي ادبي در تفسير آيه ي شريفه (اوّل: عدم انشاء امر جديد براي شستن دست ها و عطف ايديكم به وجوهكم با يك صيغه ي امر فاغسلوا و دوّم: تبعيضيّه گرفتن باء جارّه در برؤسكم و عطف ارجلكم به آن) سعي در بازگو كردن چگونگي برداشت اين حكم از آيه دارند. البتّه امام مي توانستند بدون اين كار، حكم شرعي را براي مخاطب روشن سازند، امّا آشكار است كه ايشان در آموزش شيوه هاي اجتهاد به فرد پرسش كننده تلاش كرده اند.
۲. در روايتي ديگر، زراره و محمّد بن مسلم مي گويند: از امام باقر (ع) پرسيديم: نظر شما در مورد نماز مسافر چيست؟ امام فرمود: خداوند بلند مرتبه مي فرمايد: «و اذا ضربتُم في الارض فَليسَ عليكُم جناحٌ ان تقصُروا من الصَّلوه» (النّساء/۱۰۱)؛ «هنگامي كه سفر مي كنيد، گناهي بر شما نيست كه نماز خود را كوتاه كنيد.» پس تقصير در سفر واجب شده است، همانند وجوب تمام خواندن آن در «حَضر». به امام عرض كرديم: خداوند فقط فرموده بر شما «جناحي» نيست و نفرموده «افعلوا» [كه ظهور در وجوب داشته باشد]، پس چگونه [ از اين آيه فهميده مي شود كه] واجب گردانيده است؟ امام فرموده: آيا خداوند بلند مرتبه در [مورد] صفا و مروه نفرموده است: «فَمَن حجَّ البيت اَو اعتمَرَ فَلا جُناحَ عليهِ ان يطَّوفَ بهما» (البقره/ ۱۵۸)؛ «كساني كه حجّ خانه ي خدا و يا عمره انجام مي دهند، مانعي نيست كه بر آن دو طواف كنند». آيا نمي بينيد طواف آن دو واجب شده است؟ چون خداوند در كتاب خود آورده و پيامبر او (ص) نيز بدان عمل كرده است. تقصير در سفر نيز همين گونه است كه پيامبر (ص) بدان عمل كرده و پروردگار تعالي نيز آن را در كتابش آورده است (المجلسي، ۱۳۶۲ ش، ج۲، ص ۲۷۶).
امام خميني رحمه الله درباره ي دلايل وجود اجتهاد در عصر معصومان (ع) مي نويسند: «از جمله آن دلايل، رواياتي است كه به چگونگي حكم شرعي از كتاب خدا اشاره مي كند و به عنوان نمونه، مي توان به روايت زراره اشاره نمود كه چگونگي آموزش به زراره در راستاي استنباط حكم شرعي از قرآن را بيان مي كند» (الخميني، ۱۳۸۵ ق، ج ۲، ص ۱۲۸).
ج. دستور به فتوا دادن
گام مهمّ ديگري كه امام باقر (ع) در راستاي تحكيم بنيادهاي اجتهاد برداشتند، اين بود كه به شاگردان برجسته ي خود كه از آشنايي كامل به اصول و مبادي فقه و اجتهاد در آن برخوردار بودند، دستور به فتوا دادن فرمودند تا بدين وسيله، راه اجتهاد در فقه، هر چه بيشتر براي شيعه هموار گردد و از سويي، بستري مناسب براي مرجعيّت ياران فقيه خود و نيز رجوع مردم كه گاه دست رسي به امام ندارند، فراهم شود. از جمله افرادي كه مستقيماً از سوي امام باقر (ع) بر فتوا دادن براي مردم مأموريّت يافت، «ابان بن تغلب» مي باشد. امام باقر (ع) آشكارا به او فرمود: «در مسجد مدينه بنشين و براي مردم فتوا صادر كن. همانا كه من دوست دارم بين شيعيانم مانند تو ببينم» (التّستري، ۱۴۱۰ ق، ج ۱، ص ۹۷). از آن جا كه ابان بن تغلب از شاگردان خاصّ و برجسته ي امام در زمينه ي مسايل فقهي بوده است و نيز دستور مستقيم از سوي امام مبني بر فتوا دادن داشته، مي توان نتيجه گرفت كه اجتهاد در آن دوره (حضور امام) نيز جريان داشته است.

د. مبارزه با شيوه هاي نادرست اجتهاد
در دوران امام باقر (ع) برخي از عناصر فرصت طلب زمينه را براي آشفته سازي فرهنگ ديني مهيّا ديدند و با اغراض و انگيزه هاي گوناگون، سعي در سودجويي به قيمت خدشه دار نمودن تعاليم اسلامي داشتند. تلاش مهمّ امام باقر (ع) در اين زمينه، در دو جنبه شكل گرفت: ابتدا به اصحاب و ياران نزديك خود، خطر آسيب پذيري اجتهاد به واسطه ي شيوه هاي نادرست را گوشزد نمودند و آنان را از خطر افتادن در دام آن دور داشتند و در گام ديگر، خود به مبارزه با اين شيوه هاي نادرست پرداختند. برخي از اين شيوه ها كه از سوي عناصر فرصت طلب سامان دهي و گاه از سوي حاكميّت جامعه نيز حمايت و تقويت مي شد در قالب عناويني چون «قياس»، «استحسان»، «اجتهاد در مقابل نصّ» و برخي گونه هاي «اجماع» جلوه گر شد.
امام باقر (ع) در صفّ اوّل مبارزه، همواره اطرافيان خود را از افتادن در دام اين گونه شيوه ها، بر حذر مي داشتند و آنان را حتّي از مراوده با افرادي كه در اين عرصه گام مي زنند و آن را دست مايه ي رسيدن به احكام شرعي مي دانند، دور مي داشتند. امام در گفتاري به زراره چنين ياد آور شدند «اي زراره! بر تو باد از كساني كه در دين قياس مي كنند دوري گزيني؛ زيرا آنان از قلمرو تكليف خود، پا فراتر نهاده و آن چه را بايد مي آموختند، واپس نهاده اند. و به آن چه از آنان خواسته نشده، روي آورده و خود را به سختي انداخته اند. روايات و احاديث را بنابر ذوق خود معني كرده (استحسان) و بر خدا نيز دروغ بسته اند (اجتهاد در برابر نصّ) و در نظر من به سان كساني هستند كه در مقابل شان، آنان را صدا مي زني، امّا نمي شنوند و سرگردان در دين هستند»‌ (الحرّالعاملي، ۱۴۰۳ ق، ج ۱۸، ص ۳۹)؛ و نيز مي فرمود: «سنّت [و احكام شرعي ] قياس بردار نيست. چگونه مي توان در سنّت قياس كرد، در حالي كه زن حائض [پس از دوران حيض] مي بايست روزه ي خود را قضا كند، ولي قضاي نماز بر او واجب نيست!] (المجلسي، ۱۳۶۲ ش، ج ۲، ص ۳۰۸).
آن حضرت فتوا دادن براي مردم را كه برخاسته از عدم آگاهي و هدايت الهي باشد، به شدّت مردود شمرده، مي فرمودند: «هر كس براي مردم، بدون علم و هدايت الهي فتوا بدهد، فرشتگان رحمت و عذاب او را نفرين مي كنند و گناه آنان كه نظر خطاي او را به كار بندند، بر عهده ي اوست.» (همان، ص ۱۱۸). امام در راستاي اين موضوع و جهت جلوگيري از خطر ابتلاي بدان، راهكارهاي مثبت و كارسازي را ارايه فرمودند كه يكي از اين راهكارها «توقّف در شبهات» بود. از آن جايي كه افراد گاه به طور ناخواسته گرفتار اين دام مي شدند، آن حضرت بهترين راه را احتياط در مسايل پيچيده، و واگذاري آن به اهلش اعلام نمودند (همان، ص ۳۰۷).
در همين راستا، «ابوحمزه ثمالي» روايت مي كن، روزي در مسجد الرّسول (ص) نشسته بودم كه مردي داخل شد و سلام كرد و به من گفت: كيستي اي بنده ي خدا؟ گفتم: مردي از اهل كوفه، چه مي خواهي؟ گفت: آيا ابا جعفر محمّد بن علي (ع) را مي شناسي؟ گفتم: آري، با او چه كاري داري؟ گفت: چهل پرسش و شبهه آماده كرده ام و مي خواهم از او پاسخش را دريافت كنم تا آن چه را حقّ است، بدان حكم كنم و آن چه را باطل است، فرو گذارم. به او گفتم: آيا حقّ و باطل را به روشني مي شناسي؟ گفت: بله! گفتم: تو كه حقّ و باطل را مي شناسي، ديگر چه حاجتي به او [امام باقر (ع)] داري؟ گفت: شما كوفيان بي صبر و كم طاقت هستيد.
هنوز صحبتم تمام نشده بود كه ابوجعفر (ع) وارد مسجد شد، در حالي كه جماعتي از اهل خراسان و ديگر بلاد او را همراهي مي كردند و از او پرسش هايي راجع به حجّ مي پرسيدند. رفت تا در جايگاه خود بنشينيد. مرد دانشمند نيز نزديك او نشست. من نيز در محلّي نشستم كه صدايشان را بشنوم. چند تن از دانشمندان نيز حضور داشتند. وقتي امام پرسش هاي آنان را پاسخ داد، متوجّه مرد شد و پرسيد: كيستي؟ گفت: من قتاده بن دعامه بصري هستم. امام پرسيد: آيا همان فقيه اهل بصره نيستي؟ گفت: آري! ابوجعفر (ع) فرمود: واي بر تو اي قتاده! به درستي كه خداوند بلند مرتبه و بزرگ دسته اي از آفريدگان خود را آفريد و آنان را حجّت بر ديگر آفريدگان قرار داد. آنان «اوتاد» روي زمين هستند كه براي پروردگارشان ثابت قدم اند و برگزيدگان علم الهي مي باشند كه خدا آنان را پيش از آفريدن انسان ها برگزيد و در سايه سار عرش خود جاي داد. قتاده مدّتي طولاني سكوت كرد و سر فرو افكند. سپس گفت: پروردگار تو را آرامش بخشد! به خدا قسم كه من پيش روي بسياري از دانشمندان نشسته ام و حتّي ابن عبّاس را هم درك كرده ام، ولي هرگز اين گونه كه در محضر شما مضطرب و پريشانم، نزد هيچ كدام آن ها نبوده ام.
ابا جعفر (ع) فرمود: واي بر تو! خيال مي كني كجا هستي و پيش روي چه كسي نشسته اي؟ تو در مقابل كسي نشسته اي كه خداوند در مورد آنان فرموده: «في بيوتٍ أذِن اللهُ ان تُرفعَ و يُذكر فيها اسمُهُ يُسبِّحُ لَهُ فيها بالْغُدُوِّ و الأصالِ رجالٌ لاتُلهيهِم تِجارهٌ و لا بيعٌ عن ذكر الله و اقام الصَّلوه و ايتاءالزَّكوهِ (النّور/ ۳۷ و ۳۶)» قتاده گفت: به خدا سوگند! راست گفتي، فدايت شوم! آن خانه ها از سنگ و گل نيست [و همان است كه خود فرموديد]. اكنون بفرماييد حكم پنير چيست؟ امام باقر (ع) لبخندي زد و فرمود: سؤالت فقط همين بود؟ پاسخ داد: همه را اكنون فراموش كرده ام. امام فرمود: اشكالي ندارد (القميّ، ۱۴۱۸ ق، ص ۱۳۶/ المجلسي، ۱۳۶۲ ش، ج ۴۶، ص ۳۵۸).
جايگاه خردورزي ديني از نگاه امام باقر (ع)
امام باقر (ع) جايگاه ويژه اي براي فقه و تعميق در آن و به اصطلاح تفقّه در دين قايل بودند و فقيه در دين را شخصيّتي ممتاز و برجسته معرّفي مي كردند و مي فرمودند: «مُتَفَقّهٌ في الدّين اشدُّ علي الشَّيطان من عباده ألفَ عابدٍ.» (صفّار القمي، ۱۴۰۴ ق، ص ۷)؛ وجود يك فقيه در دين براي شيطان از عبادت هزار عابد سخت تر است. ايشان ضمن تشويق و ترغيب ديگران به تفقّه در دين مي فرمودند: «تفقّهوا في الحَلال و الحَرام و الّا فانتُم اعرابٌ.» (المجلسي، ۱۳۶۲ ش، ج ۱، ص ۲۱۴)؛ در حلال و حرام تفقّه كنيد تا از «اعراب» [باديه نشين] نباشيد.
هم چنان كه خداوند متعال درباره ي ناداني و جهل اعراب باديه نشيني كه به سختي اسلام را مي پذيرفتند، فرمود: «الاعراب اشدُّ كُفرا نفاقا» (التّوبه/ ۹۸)؛ «اعراب [باديه نشين] كفر و دورويي شان بيشتر است. اگرچه روايت فوق به طور مستقيم دلالت بر اجتهاد ندارد، امّا مي توان گفت كه به گونه اي تلويحي به ترغيب و تشويق مردم نسبت به آن مي پردازد. از اين رو، امام باقر (ع) نسبتاً در اين زمينه به اصحاب و نزديكان خود سخت گير به نظر مي رسيدند و گاه با تهديد، زمينه هاي تحريك آنان را براي دنبال كردن اين سنّت فراهم مي آوردند و مي فرمودند: «اگر جواني از جوانان شيعه را نزد من آورند كه دنبال تفقّه در دين نباشد، او را تنبيه خواهم كرد.» (المجلسي، ۱۳۶۲ ش، ج۱، ص ۲۱۴)، كه از اين مطلب به خوبي حساسيّت و اهميّت موضوع فهميده مي شود.
۷- شهادت امام باقر (ع)
حضرت امام باقر (ع)، در هفتم ذي الحجّه سال ۱۱۴ هجري در سنّ پنجاه و هفت سالگي به دست «هشام بن عبدالملك»، مسموم و شهيد شد. امام صادق (ع)، پيكر پاكش را در قبرستان بقيع، كنار آرامگاه امام مجتبي (ع) و امام سجّاد (ع) به خاك سپرد (المجلسي، بي تا، ج ۴۶، صص ۲۱۷- ۲۱۳). در بصائر الدّرجات منقول است كه حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمود: در شب وفات پدر بزرگوار خود به نزد آن حضرت رفتم كه با او سخن بگويم، مرا اشاره كرد كه دور شو و با كسي رازي مي گفت كه من او را نمي ديدم، يا آن كه با پروردگار خود مناجات مي كرد. پس بعد از ساعتي به خدمت او رفتم. فرمود: «اي فرزند گرامي، من در اين شب، دار فاني را وداع مي كنم و به رياض قدس ارتحال مي نمايم و در اين شب، حضرت رسالت (ص) به عالم بقا رحلت نمود و در اين وقت، پدرم، حضرت عليّ بن الحسين (ع) براي من شربتي آورد كه من آشاميدم و مرا بشارت لقاي حقّ تعالي را داد.» (قمي، ۱۳۸۶ ش، ص ۴۹۴).
كليني به سند صحيح از آن حضرت روايت كرده است: «مردي چند ميل از مدينه دور بود، در خواب ديد كه برو بر امام محمّد باقر (ع) نماز بخوان كه ملائكه او را در بقيع غسل مي دهند (الكليني الرّازي، ۱۳۶۲ ش، ج ۸، ص ۱۸۳)؛ و نيز در روايتي ديگر از امام صادق (ع) آمده است: «پدرم گفت: اي جعفر، از مال من وقفي براي ندبه كنندگان بكن، كه ده سال در مني در موسم حجّ بر من ندبه و گريه كنند و رسم ماتم را تجديد نمايند و بر مظلوميّت من زاري كنند.» (همان، ج ۵، ص ۱۱۷).
۸- نتيجه
نتايجي از پژوهش حاضر حاصل مي شود، به شرح ذيل است:
۱. امام باقر (ع) از همان دوران جواني به علم، دانش، فضيلت و تقوا مشهور بود و همواره مرجع حلّ مسايل و مشكلات علمي و ديني مسلمانان به شمار مي رفت.
۲. امام محمّد باقر (ع) را بايد احياگر فقه و اصول اسلامي دانست و اذعان نمود در روزگاري كه مردم از فقاهت دور بودند و اصول اسلامي در زندگي آن ها رنگ و بويي نداشت، آن امام همام توانست اين علوم را احيا كند، تا مردم از منافع آن بهره مند شوند.
۳. آن امام همام در دوران امامت خود، علي رغم هم عصر بودن با زمام داران ستم گر، از فرصت درگيري بني عبّاس و بني اميّه استفاده كرد و احكام الهي و فقه اصيل اسلام را نشر نمود و بر همين اساس بسياري از احاديث و روايات ما از آن بزرگوار نقل شده است.
۴. امام محمّد باقر (ع)، با توجّه به مقتضيّات زمان و با استفاده از فرصت پيش آمده، دانشگاه علمي جهان اسلام و تشيّع را پايه گذاري كردند و با تربيّت شاگردان برجسته در رشته هاي مختلف، فرهنگ اسلامي و مكتب تشيّع را گسترش و نشر دادند.
۵. در دوران امام محمّد باقر (ع) برخي از عناصر فرصت طلب، تلاش مي كردند تا فرهنگ ديني را در جامعه ي آن روز آشفته كرده و به تعاليم اسلامي خدشه وارد كنند كه اين بزرگوار با هوشياري، اين توطئه ها را شناسايي و با آن ها مقابله كرد.
۶. با اين كه امام باقر (ع) به دليل مناسب نبودن شرايط لازم، بيشتر بر فعاليّت ها و مبارزه هاي فرهنگي و فكري تكيّه مي كرد، امّا از انديشه ي تشكيل حكومت اسلامي غافل نبود.
۷. خباثت و كينه ي بني اميّه حضرت (ع) را به حال خود نگذاشت، بلكه به دستور هشام بن عبدالملك به وسيله ي زهر توسّط ابراهيم بن وليد استاندار مدينه مسموم و به درجه ي شهادت نايل آمد و در قبرستان بقيع دفن گرديد.

كتاب شناسي
۱. قرآن كريم.
۲. الامين، السيّد محسن، اعيان الشّيعه، بيروت، دارالتّعارف للمطبوعات بي تا.
۳. آيينه وند، صادق، تاريخ سياسي اسلام، تهران، رجاء، بي تا.
۴. ابن نديم، محمّد ابن اسحاق، فهرست ابن نديم، تهران، امير كبير، ۱۳۶۶ هـ .ش.
۵. البخاري، محمّد بن اسماعيل، صحيح البخاري، بيروت، دارالفكر، ۱۴۰۱ هـ .ق.
۶. برازش، علي رضا، المعجم المفهرس لالفاظ احاديث بحارالانوار، تهران، مؤسّسه الطباعه و النَّشر وزاره الثّقافه و الارشاد الاسلامي، ۱۳۷۲ هـ .ش.
۷. التُّستري، محمّد، قاموس الرّجال، قم، مؤسّسه النَّشر الاسلامي، ۱۴۱۰ هـ .ق.
۸. الحرّالعاملي، محمّد بن الحسن، وسائل الشّيعه، بيروت، دار احياء التّراث العربي، ۱۴۰۳ هـ .ق.
۹. الخميني، سيّد روح الله، الرّسائل، قم، اسماعيليان، ۱۳۸۵ هـ .ق.
۱۰. دشتي، محمّد، اجتهاد و تقليد، قم، مؤسّسه ي تحقيقاتي اميرالمومنين عليه السّلام، ۱۳۷۴ هـ .ش.
۱۱. الزَّمزلي، فواز احمد، سنن دارمي، بيروت، دارالكتاب العربي، ۱۴۰۷ هـ .ق.
۱۲. السمعاني، محمّد بن منصور، ادب الاملاء و الاستملاء، بيروت، دارالكتب العلميّه، ۱۴۰۱ هـ .ق.
۱۳. الشريف القريشي، باقر، حياه الامام الباقر (ع)، بيروت، دارالاضواء، ۱۴۰۹ هـ .ق.
۱۴. الصّدر، السيّد حسن، تأسيس الشّيعه لعلوم الاسلام، بيروت، الاعلمي، بي تا.
۱۵. صفّار القمي، ابو جعفر بن الحسين، بصائر الدّرجات، قم، منشورات مكتبه آيه الله العظمي المرعشي النَّجفي، ۱۴۰۴ هـ .ق.
۱۶. الطّباطبايي، السيّد حسين، جامع احاديث الشّيعه، قم، المهر، ۱۴۱۳ هـ .ق.
۱۷. الطّوسي، محمّد بن الحسن، رجال الطّوسي، مشهد، بي نا، ۱۳۴۸ هـ .ش.
۱۸ـــــــــــــــــــــ، الرّجال، قم، رضي، ۱۳۸۰ هـ .ق.
۱۹. العسقلاني، ابن حجر، فتح الباري بشرح صحيح البخاري، بيروت، دارالكتب العلميّه، ۱۴۱۰ هـ .ق.
۲۰. القمي، ابن بابويه (الشّيخ الصدوق)، علل الشَّرايع، قم، داوري، بي تا.
۲۱. ـــــــــــــــــــــــــ، أمالي الصَّدوق، بيروت، الاعلمي، ۱۴۰۰ هـ .ق.
۲۲. القميّ، عبّاس، انوارالبهيّه، قم، النَّشر الاسلامي، ۱۴۱۸ هـ .ق.
۲۳. ـــــــــــ ، تاريخ زندگاني چهارده معصوم (ع) (برگزيده ي منتهي الآمال)، تهران، جهان آرا، ۱۳۸۶ هـ .ش.
۲۴. الكليني الرّازي، محمّد بن يعقوب، الكافي، تهران، اسلاميّه، ۱۳۶۲ هـ .ش.
۲۵. المجلسي، محمّد باقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار ائمّه الاطهار، تهران، اسلاميّه، بي تا.
۲۶. المجلسي، محمّد باقر، بحارالانوار، تهران، دارالكتب الاسلاميّه، ۱۳۶۲ هـ.ش.
۲۷. معارف، مجيد، تاريخ عمومي حديث، تهران، كوير، ۱۳۷۷ هـ .ش.
۲۸. النَّجاشي، رجال النَّجاشي، قم، مؤسّسه النَّشر الاسلامي، ۱۴۰۷ هـ .ق.
۲۹. الهيتمي، ابن حجر، الصّواعق المحرّقه في ردّ علي اهل البدع و الزّندقه، قاهره، مكتبه القاهره، ۱۳۸۵ هـ .ق.

سیّده رقیه سیّدی جربندی *دانشجوی دکترای علوم قرآن و حدیث

دیدگاه های این مطلب

1 نفر دیدگاه خود را در مورد این خبر بیان کردند. شما نفر بعدی باشید

  1. طوسی زارم رودی در گفت:

    ضمن عرض سلام وتقدیر وتشکر از سرکار خانم دکتر سیدی بزرگوار که با این مطالب عالمانه ،زیبا ووزین حق مطلب را ادا نموده وشاکله وجودی علوم دینی را با آوردن مصادیق روشن از کلام وحی وائمه معصومین صلوات الله علیه ارزشمند نموند.باشد که ره پویان علوم دینی ومعنوی از این توشه وذات الهی بهرمندگشته واز معانی پرفروغ هدایتش سیراب ورستگار گردند.
    ومن الله التّوفیق…!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *