شهید گمنام میهمان ویژه مراسم فاطمیه و یادواره شهدای روستای گلبستان
|نامشان زمزمه نیمه شب ملکوتیان است ودرآسمان مشهور تر از زمین اند. روستای گلبستان در ایام فاطمیه بار دیگر میزبان گرامیداشت یاد آنان بود که روضه فاطمیه میان قلبشان انقلاب میکرد ومیشد برای تلافی سیلی کوچه روی غیرتشان حساب باز کرد.زهرایی هائیکه شهید شدند ،آنانکه درلبخند مانده در عکس هایشان هم هنوز میتوان عطر یاس را استشمام کرد. دلیر مردانی که قبل از سیم خاردارهای دشمن از سیم خاردارهای نفس خود عبور کردند. رفتند ورسالتی از جنس آگاهی وحرکت را بردوشمان باقی گذاشتند. آنها آیه های گذشت و معرفت را برما نازل کردند. مردم شریف گلبستان در فاطمیه گرد هم آمدند تا از کرامات وسجایای آنان سخن برانند ، شهدایی که پهلوانانی بی ادعا وعارفانی حق آشنا بودند. گلبستان میهمان ویژه ای هم داشت آنهم شهید گمنام.
روستای گلبستان پایگاه پرواز شانزده کبوتر به پرواز در آمده ازآسمان گیلانغرب گرفته تا برفراز رودخانه دشت موسیان ، ام الرصاص ،مهران ،اندیمشک ،دشت طلایه ،بانه ،فاو،سردشت و خاش تا فتح آسمان خان طومان است.
اززخم شناسنامه دارند هنوز در مسجد خون اقامه دارند هنوز
آنان همه از تبار باران بودند رفتند ولی ادامه دارند هنوز
اندکی تا مل ” ( بحث شهدا از همه جداست )
ما ، در قیل وقال این روزها از خود قافلیم ودر خود گرفتار.کاش پشت سنگرهای دیروز، بودند پشت میزیهای امروز، کاش میزها سنگر شود.مینویسم تا یادم نرود تمام امنیت واقتدار وطنم را از پرواز شهدا برآسمان ایران دارم. مینویسم برای نسلی که یا فراموش کردند یا به یاد ندارند قصه دختران معصوم سوسنگرد را ، میدانید هویزه کجاست ؟ کسی میداند آن شهدا کجا دفن شده اند ؟ کسی از شما درک میکند نبرد تن و تانک را !؟ آه از دل مادری که سرب های بدن فرزندش به شماره نمی آمد ، بمیرم برای مادری که از جوان رشیدش بعداز سالها انتظاریک استخوان ویک پلاک شد نصیبش . کسی شنیده شرحی که گذشته برهر غواص . از بدن های بی سر بین دشت یا در دل اروند رفته ها وبرنگشته ها . چه کرد انتظار با پدری که استخوان های دلبندش سالهاست تنها ی تنها دور از اوزیر خاک است بی نام وبی نشانه . کسی از متن نامه شهدایی که بعداز شهادتشان به دست خانواده ها رسید باخبر است ؟ کسی داستان حماسه حنظله غسیل الملائکه های ایران راشنیده ؟ تکه تکه ، قطعه قطعه ، چاک چاک برای شما یاد آور چیست ؟ بد نیست بخوانید سرگذشت مربی تخریب چی جبهه جنوب ایران را . کمی وقت بگذاریم برای دیدن تصاویر به جا مانده از مدافعینی که تاب و تحمل دیدن مصیبتی دیگر بر اهل بیت پیامبر اکرم (ص) را نداشتند یا آنانکه جان را سپردند و رفتند عقیده شان این بود ” از سر مباد کم شودش تار موی وطن …
یکی شد مدافع وطن ، یکی شد مدافع امنیت ، یکی شد مدافع حرم ، یکی شد مدافع سلامت ویکی … شما چطور!!!؟
ودر پایان نیاید روزی که چیزی نداشته باشیم به کف جز شرمندگی و فرصتی که دیگر برای جبران نیست .
رضا کهنسال آستانی