داستان مهندس محمود ؛ از ورزش صبحگاهی درجنگل کوهسارکنده

یک دفعه تصمیم گرفتم.برنامه ریزی نشده بود.رفته بودم مغازه کفاشی آقای ابوالحسنی که در مورد امکان تعمیر کفش بچه ها بپرسم.آقای ابوالحسنی پدر دوستم سید رضا است که مدتی برای ورزش داخل سالن به نزدش میرفنم.پدر و پسر بسیار خوشرو و مودب و شخصیت آرام و قابل احترامی دارند و متواضع و مهربان هستند.نمیدانم چه شد که صحبت به خرید کفش ورزشی و رفتن به ورزش صبحگاهی شد.
از دوسه سال قبل ورزش را بخاطر درد زانو رها کردم.مدتی برای پیاده روی میرفتم و کم کم آنرا هم کنار گذاشتم.البته میل به ورزش تک نفره هیچگاه نداشتم و همواره فوتسال و شنا و پیاده روی را با دوستان و بیشتر بقصد تفریح انجام میدادم .وقتی جنبه تفریحی کم شد توصیه استاد ابوالحسنی به انجام ورزش های سبک نر و نرمش های تک نفره عاملی شد برای ترک آن.
مدتی بود که به دنبال بهانه ایی برای شروع مجدد بودم.
آقای ابوالحسنی گفت چرا صبح های شنبه دوشنبه و چهارشنبه با ما نمی آیی پیاده روی کنیم.کمی هم نرمش و حرکات کَششی انجام میدهیم.
صبح ساعت پنج باید در جاده کوهسار کنده حاضر میشدم.آقای ابوالحسنی گفت من چهار و نیم زنگ میزنم.گفتم خوابم سنگین نیست و خودم بیدار میشوم.علیرغم اینکه دیر خوابیده بودم و برای نماز صبح هم بیدار شده بودم ،خوشبختانه دو دقیقه قبل از زنگ خودم بیدار شدم. با ماشین یکی از اعضا گروه رفتیم.
صبح زود و خلوتی خیابان حس خوبی دارد.بجز حضور چند رفتگر و عبور گه گدار ماشینها، میشود گفت واقعا پرنده ایی هم پر نمیزد.
مسیر حدود ۳ کیلومتری کوهسار کنده جاده ایی جنگلی است و بخصوص در سالهای اخیر مناسب برای پیاده روی و دوچرخه سواری است.از سالها قبل در دو طرف جاده ، ۵۰ متر داخل درختان، بخصوص در روزهای تعطیل ،محل تفریح و بازیهای والیبال و فوتبال و گل کوچکاست. خانواده ها فرش پهم میکنند و غذایی می پزند و اوقات میگذرانند . این امکانات خداداد بدون سیستم دستشویی است و صندوق برای جمع آوری زباله هم وجود ندارد.
در گذشته نه چندان دور جنگل آن متراکم تر و در بسیاری از قسمتها پر درخت بود.متاسفانه برداشتهای غیر مجاز و بی رویه باعت تنک شدن و کچل شدن جنگل شده است .در ابتدای مسیر ،قسمت سامان دره بخشهایی از زمین بایر توسط منابع طبیعی برای کشاورزی و دامداری به دامدارانی که قبلا در دل جنگل ها مرتع داشتند داده شد و آنها را از دامداری در جنگل به اینجا کوچ دادند . قسمتهایی از زمین را هم برای گلخانه به بخش خصوصی اجاره دادند .علیرغم تغییر شکل جنگل، این منطقه هنوز با صفاست.حدود بیست سال قبل ، روزهای جمعه ،صبح زود ،برای گل کوچک و گاهی هم برای عکس گرفتن و قدم زدن به این منطقه می آمدیم.
از محل گلخانه و عبوری که به روستای قلعه سر میرود دویدن و راه رفتن را بسمت کوهسار کنده آغاز کردیم.
جمع تعداد ۸ تا ۱۰ نفر بودند.اکثر مسن و بازنشسته و چند نفری هم میان سال تر.چند نفر کفش و لباس ورزشی داشتند و برخی هم لباس هایی مثل تی شرت و شلوار اسپرت پوشیده بودند.کفشها البته هیچکدام استاندارد نبود .افراد بصورت خطی حرکت کردیم . دوندگان دو بدو با هم حرف میزدند.بعضا بی ارتباط به ورزش.من سعی کردم بخاطر زانو اهسته تر بروم و به توصیه برادرم، که در ورزش هوازی جدی و حرفه ایی است، بخاطر نوع کفش ورزشی از مسیر خاکی و یا سبزه حرکت کنم . پلاستیک و ظرفهای نوشابه و آشغال در کنار جاده نشان میدهد که نظافت اینجا متصدی ندارد. پس از حدود ۵۰۰ متر رفتن می ایستیم و چند حرکت کششی انجام میدهیم.امروز مربی حضور نداشت و حرکات ورزشی توسط یکی از اعضاء هدایت شد.حرکات سبک و متناسب با حال پیرمردهای گروه بود.دستها و کمر و پاها بصورت حرکات آرام کشیده میشدند و با شمارش به چپ و راست و بالا و پایین میرفتیم.کم کم عرق کردیم و سعی کردیم با دم و بازدم های متوالی اکسژن کافی به شش برسانیم.هوا گرچه ابری ولی بسیار مناسب بود.
یک سگ ماده و دو توله اش تا مسافتی با ما آمدند.دو سه نفر هم بصورت انفرادی و در مسیر کوتاه در حال پیاده روی بودند.چند دستگاه ماشین در کنار و گوشه حکایت از آن میکرد که شاید افرادی در دل جنگل در حال ورزش باشند.یک گروه دو نفره دوچرخه سوار از کنار ما عبور کردند که کلاه و لباس دوچرخه سواری داشتند و بنظر میرسید یک نفر دوچرخه حرفه ایی و دیگری معمولی تر دارد.اینها را از نکا دیده بودیم .مسیر از نکا تا اینجا یک سر بالایی تند دارد که دوچرخه سواری در آن نیاز به مهارت و قدرت بدنی خوب وارد.دوچرخه سوار ها لبخند به لب داشتند و بین ما سلام و علیک بلندی رد و بدل شد. عبور یک پراید از کنار ما ناخود آگاه ذهنم را به مقایسه بین ما و دوچرخه سوار ها و ماشین کشاند. آدم در داخل ماشین انگار در اختیار ماشین و تقدیرش بدست خوردو است و از خود اختیاری ندارد چون هیچگونه فعالیتی حاکی از احاطه به ماشین ندارد.در داخل ماشین محاط است.چهره راننده نه چندان گشاده و خیره به جلو بود.دوچرخه سوار بر دوچرخه و جاده س

وار است و تعیین کننده و کمتر تحت محدودیت دوچرخه می باشد.رضایت این تسلط را میتوان از چهره آنان خواند.شاد هستند و انگار میدانند دارند کار مهمی میکنند.ما هم که پیاده هستیم نه مقهور چیزی هستیم و نه قاهر بر چیزی. خودمان هستیم و خودمان. اینست حال آدمیزاد در موقعیت های مختلف.
نیم ساعت رفتیم و جایی ایستاده و چند حرکت ورزشی انجام دادیم. بیشتر مسیر در دو طرف جنگل است.درختان بلوط و ازدار و انجیلی و افرا قد کشیده و زیبایی خاصی دارند.تک و توک درخت انجیلی خشک هم دیده میشود.حتی همین هم زیباست.شاخه های انجیلی همه رو به بالاست.مثل مویرگی در دل آسمان .حال یا مسیر کاز کربنیک از هوا بسوی درخت یا مسیر اکسیژن از درخت به هوا. اینجا که ایستادیم در کنار ما زمینهای کشاورزی در سمت راست جاده وجود دارد و جنگل در سمت چپ.زمینها که عمدتا برای شالیزار استفاده میشوند بدلیل کم آبی و خشکی رودخانه کشت نشدند.فقط در یک تکه زمین لوبیا کشت شد و البته سرحال هم بودند. دو طرف جاده و تقریبا متصل به آسفالت علف و گیاهان وحشی میروید.بقول محلی ها بندِواش یا وندِواش ،موره، کاسنی ، بوته های خار دار با گلهای صورتی زیبا،بوته های تمشک که بصورت پیوسته در سر تا سر مسیر وجود دارد،پی لم یا پهلم،گزنه ،و بوته های خودروی دیگر.خوبی ورزش در دل جنگل چشم انداز زیبا و سرسبز بعلاوه آواز انواع پرنده است که واقعا مست و مسحور کننده است.صدای بلبل ،کوکو چپّی ،سینه سرخ، توکا و گنجشک و …که یک ریز میخوانند و سمفونی جنگل را براه انداختند.توکا و هد هد زیاد دیده میشوند.پرنده ها دائم از این سو بدانسو و از این درخت به آن درخت ،در پی غذا در پروازند.آدمی گاهی باید خود را از درون دود و سر و صدای داخل شهر بیرون بکشد و شش ها و گوش ها و چشمهایش را با اکسیژن طبیعت و صدای پرندگان و سبزی جنگل زیبا ورز دهد.
پس از چند حرکت کششی خوب برگشتیم و دوباره در یکی دو نقطه دیگر چند حرکت دیگر را تکرار کردیم.
درختی که احتمالا در اثر وزش باد افتاده بود نظر یکی از همراهان را جلب کرد.تکه های درخت در کنار جاده و در بین دوسه درخت دیگر پخش شده بودند.همراه ما پس از ورزش برگشت و تکه های مفیدی از درخت را برای سوخت زمستان در صندوق ماشین جای داد.میگفت کاش تبر همراه داشتم…
بر داشت ما از این جنگل در این صبح دل انگیز نوشیدن اکسیژن و ورزش بود.چشمها به سبزی برگهای درختان و مناظر دل انگیز روشن و سینه ما با اکسیژن خالص آکنده شد.
هر چه بود یکساعت ورزش فرح بخش مفید برای سلامتی مرا بر آن داشت که دو باره بصورت جدی ادامه بدهم و صبحهای زوج هفته ، سلامتی و شادابی را به خواب نوشین بامدادی ترجیح دهم .
محمودمحمدی

عکس :آرشیو

نظری بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *