درس‌های طلایی امر به معروف و نهی از منکر در دو داستان قرآنی/بقلم دکتر رحمتی

«از دورترین نقطه شهر؛ اما نزدیک‌ترین به حقیقت

چکیده

دو روایت قرآنی با تعبیری یکسان اما پیام‌هایی متفاوت و تکان‌دهنده، الگوهای جاودانه‌ای از امر به معروف و نهی از منکر را پیش روی انسان قرار می‌دهند: «جاء من أقصى المدینة»؛ مردی از دورترین نقطه وارد شهر شد. یک‌بار در سوره یس دربارهٔ «مؤمن آل یس» و بار دیگر در سوره قصص دربارهٔ مردی که برای نجات موسی علیه‌السلام شتابان آمد. این تکرار، رازدار یک پیام بزرگ است: قهرمانان اصلاح‌گری همیشه در دل قدرت‌ها نیستند؛ گاه در دورترین نقطهٔ شهر زندگی می‌کنند، اما نزدیک‌ترین انسان‌ها به حقیقت‌اند.

مقدمه

امر به معروف و نهی از منکر، تنها یک حکم فقهی یا توصیه اخلاقی نیست؛ روح بیدار جامعه است. جوامعی که این اصل در آن‌ها فراموش شود، آرام‌آرام به بی‌تفاوتی، عادی‌سازی گناه، و بی‌احساسی اجتماعی می‌رسند. قرآن کریم، برای آنکه این حقیقت از یاد نرود، دو داستان مهم را برجسته کرده است؛ دو قهرمان گمنام که در برابر موج باطل ایستادند و نامشان را خداوند جاودانه ساخت.

قهرمانان گمنام اما تاریخ‌ساز

در هر دو داستان، قهرمان اصلی نه پیامبر است و نه صاحب قدرت. نه منصب حکومتی دارند و نه پایگاهی اجتماعی. اما دل‌هایشان بیدار است و جرأت گفتنِ حقیقت دارند. قرآن به‌جای ذکر نام آن‌ها، مسیرشان را بزرگ می‌کند: «از دورترین نقطه شهر آمدند!»

این تعبیر، پیام‌های عمیقی دارد:

آن‌ها دور از مراکز تصمیم‌گیری بودند، اما به حقیقت نزدیک‌تر از همه.

نشان می‌دهد که اصلاح جامعه همیشه از مرکز قدرت آغاز نمی‌شود؛ گاهی از دل مردم عادی برخاسته و جامعه را زیر و رو می‌کند.

گاهی یک فرد معمولی، اگر برخیزد، از هزار عالم ساکت و کارگزار بی‌تعهد مؤثرتر است.

درس اول: امر به معروف یعنی بی‌تفاوت نبودن

در سوره یس، سه فرستادهٔ الهی سخن گفتند اما گوش‌ها شنوا نبود. در این فضای سنگین، مردی گمنام «یَسعى» ـ با شتاب ـ از دورترین نقطه شهر آمد و ندای حق‌طلبی سر داد:
«اتَّبِعُوا المُرسَلین»

او می‌توانست بگوید «به من چه»، اما وجدان او اجازه نداد.
در سوره قصص نیز، مردی با شنیدن تصمیم پنهانی فرعونیان، بی‌درنگ خود را به موسی رساند و هشدار داد تا جان پیامبر حفظ شود.

پیام مشترک این دو صحنه روشن است:
مؤمن واقعی تماشاگر نیست.
وقتی حق پایمال می‌شود، یا خطری جامعه را تهدید می‌کند، او نمی‌تواند بی‌تفاوت بماند.

درس دوم: امر به معروف فقط «گفتن» نیست؛ گاهی «دویدن» است

واژهٔ قرآنی «یَسعى» به‌معنای حرکت با شتاب، دلسوزی و انگیزهٔ عمیق است. این نشان می‌دهد:

امر به معروف با بی‌حالی، تعارف‌گویی یا محافظه‌کاری سازگار نیست.

یک قدم به‌موقع، می‌تواند جان پیامبری را نجات دهد.

یک هشدار دلسوزانه، می‌تواند آینده یک شهر را تغییر دهد.

خیرخواهی واقعی، در رفتار دیده می‌شود، نه فقط در گفتار.

درس سوم: امر به معروف یعنی دفاع از حقیقت، نه جنگ با مردم

شیوه‌ی هشدار و دعوت این دو مرد، درس بزرگی برای همهٔ زمان‌هاست:

سخنشان آمیخته با منطق بود.

هیچ توهینی به مردم نکردند.

خود را بالاتر از مردم ندیدند.

از موضع قدرت یا تهدید سخن نگفتند.

مؤمن آل یس گفت:
«از کسانی پیروی کنید که از شما مزدی نمی‌خواهند.»
و افزود:
«من چرا کسی را نپرستم که مرا آفریده؟»

این ادبیات، نشان می‌دهد که اصلاح اجتماعی، زمانی اثرگذار است که با احترام، منطق و دلسوزی همراه باشد؛ نه با تندی، تحقیر و تحمیل.

درس چهارم: یک نفر می‌تواند مسیر تاریخ را عوض کند

در ظاهر، هر دو قهرمان در اقلیت بودند:

در سوره یس، سه پیامبر تکذیب شده بودند.

در سوره قصص، فرعونیان قدرت مطلق داشتند.

اما حضور یک فرد مؤمن، جریان حوادث را تغییر داد.
قرآن می‌خواهد بگوید:
نباید به‌خاطر تنها بودن، میدان را رها کرد.
قانون خدا این است:
هرگاه انسانی برای دفاع از حق برخیزد، خداوند از دستان او کارهای بزرگ می‌آفریند.

درس پنجم: مرگ شیرینِ مؤمن آل یس؛ پاداش کسانی که برای حق می‌ایستند

سرانجام، مؤمن آل یس شهید شد؛ اما قرآن صحنه‌ای کم‌نظیر را نقل می‌کند:
«قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّة» — به او گفته شد وارد بهشت شو.
و او، با دلی آکنده از محبت به مردم، گفت:
«یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُون»
ای کاش قومم می‌دانستند که چه خیر و چه عزتی در دفاع از حق نهفته است.

این جمله، اوج انسانیت یک مصلح را نشان می‌دهد؛
حتی پس از شهادت هم آرزوی هدایت مردم را دارد.

جمع‌بندی پیام‌ها برای جامعه امروز

از این دو چهرهٔ گمنام اما الهی، پنج پیام روشن برای امروز ما به‌دست می‌آید:

نباید بی‌تفاوت بود؛ حتی اگر در «دورترین نقطه» از مسئله باشیم.

فرصت‌ها محدودند؛ باید برای کار خیر شتاب داشت.

لحن محترمانه، کلید اثرگذاری است.

یک نفر هم می‌تواند جامعه را متحول کند.

خداوند هیچ حرکت خالصانه‌ای را بی‌پاداش نمی‌گذارد.

کلام آخر

امر به معروف و نهی از منکر، یک مسئولیت خشک و اداری نیست؛
یک حرکت نجیبانه، عاشقانه و انسانی برای نجات جامعه است.

قرآن با تکرار تعبیر «جاء من أقصى المدینة» می‌خواهد بگوید:
قهرمان بودن سخت نیست؛
کافی است هنگامی که دیگران سکوت می‌کنند، تو قدمی برداری؛
حتی اگر این قدم را از دورترین نقطه شهر برداری، خدا تو را نزدیک‌ترین انسان به حقیقت خواهد کرد.

نظری بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *