آغوز»؛ واژهها و اصطلاحات محلی گردو در شرق مازندران



«آغوز»؛ واژهها و اصطلاحات محلی گردو در شرق مازندران
به گزارش خبرنگار ما از شرق مازندران، گردو در فرهنگ بومی این دیار تنها یک محصول کشاورزی نیست، بلکه واژهها و اصطلاحات فراوانی در زبان محلی درباره آن وجود دارد که بیانگر غنای زبانی و پیوند عمیق مردم با این درخت پرثمر است.
در ادامه بخشی از این اصطلاحات و معانی آنها آورده میشود:
گردو: آغوز
نهال گردو: آغوز شل
درخت گردو: آغوز دار
یک عدد گردو: آغوز کال
دو عدد گردو: کِشت
سه عدد گردو: یک کِشت و کال
صد عدد گردو: ماره
هزار عدد گردو: گَت ماره
همچنین برای بخشهای مختلف گردو واژههای خاصی وجود دارد:
پوست سبز گردو: تِلپوسی (پوسته تلخ)
پوست چوبی گردو: آغوز پوچی یا پوچلی
مغز گردو: آغوز دله
یک چهارم مغز جدا: چِککله
نصف مغز گردو متصل: دومپاش
مغز کامل و یکپارچه: کاککلی
ابزار و شیوههای برداشت گردو هم اصطلاحات جالبی دارند:
وسیله چیدن گردو: آغوز رُوشا
کسی که گردو میچیند: آغوز رُوش
دستمزد چیدن گردو: دار رُشنه
جستجو پس از جمعآوری گردو: کوللورو
چیدن گردوی باقیمانده: پَه چین
گردوها نیز بر اساس ویژگیها دستهبندی میشوند:
گردوی دیررس: سرد آغوز
گردوی زودرس: گرم آغوز
گردوی نشکن یا سختشکن: چِککال آغوز
گردوی زودشکن (پوستنازک): بادوم آغوز
گردوی جنگلی غیرقابل مصرف: خرس آغوز
گردوی بسیار کوچک: سلطون آغوز
گردوی مخصوص بازی: شُغله
سایر اصطلاحات نیز شامل:
برگ گردو: آغوز وِلگ (کاربرد در رنگرزی سنتی)
گل گردو: ریسی
گردوی بیمغز: پیک کال آغوز
گردوی خراب: شِت آغوز
مغز نارس: فنیسک
مغز خشک و کمگوشت: جیجاق دله
در فرهنگ عامیانه شرق مازندران هم گردو جایگاه ویژهای دارد:
👀 ضربالمثل: به فردی که سن و سال دارد اما عقل درست و حسابی ندارد، میگویند: «گَت آغوز بیدله».
👁 کنایه: درباره کسی که شانسی به او رو کند، میگویند: «لرگدار بِن آغوز پیدا هاکارده».
🍂 همچنین قدما معتقد بودند خوابیدن زیر سایه درخت گردو مضر است، زیرا کمبود اکسیژن را به «نشستن غول بر سینه» تعبیر میکردند.
✍ تهیه و تنظیم: محمدمهدی قلیان شیرکلایی


بسیار زیبا و جالب بود