ششم فروردین، روز جهانی امید است/مطهری فرد
|بسم الله الرحمن الرحیم
امید، نام دیگر توست.
هزار سال پیش، ششم #فروردین که میشد، پدران کهن ما، آیینی داشتند. برای همدیگر، آرزوها و دعاهای خوب میفرستادند! از آفریدگار برای هم خیر میخواستند و این خیر را به تن کلمات مینشاندند و به همدیگر هدیه میدادند. پس دستها پر میشد از الواح و اوراقی که سرشار از آرزو و دعا بود.
من نمیدانم این آیین #نوروزبزرگ و #شادباشنویسی چقدر ریشه در مستندات امروز ما دارد. کاش پایههایش محکم باشد! میان همهٔ چیزهایی که از آن خواندهام اما نقطهٔ عطفی وجود دارد. دل اجداد ما در این روز، پیش #سوشیانت بود، آن #منجی که در آیین آنها، ناجی جهان است. پدران یکتاپرست ما ششم فروردین که میشد، برای آمدن سوشیانت دعا میکردند.
گوشهایم اگر تیز بود، باید از هزارتوی تاریخ، هزارسال نام تو را میشنید. اسم تو از گلوهای بسیار باید در من طنین میانداخت. مثلاً؟ صدای کهنپدرم که برای فرزندانش دعا مینوشت و نام تو نامهاش را خیس میکرد، صدای بزرگعمویم که گوسفندان را به چرا میبرد و برای تو آواز میخواند، صدای همهٔ مادرانم که گهوارهها را در تاریکی سیاهچادرها تکان میدادند و دلتنگیهایشان را لالایی میکردند و نام تو را میانش مینشاندند، صدای آن حکیمی که وقت ضمادمالیدن نام تو را واسطهٔ شفا میکرد، صدای آن عالمی که سحرهایش به دعا برای تو، همواره بیدار میگذشت، صدای آن ملّایی که میان ابجد و هوّز نام تو را هم تعلیم میداد، صدای کودکانی که با اسم تو به دنیا امیدوار میماندند، صدای دخترانی با دامنهای دستدوز نقش ترنج و بتهجقه که امید آمدنت قلبشان را زنده نگه میداشت، صدای پسرانی که با یاد آمدنت، برای جد تو به سینه میکوفتند و سیاه میپوشیدند، صدای آخرین فریاد شهدایی که به #رجعت ایمان داشتند، صدای مؤمنانی که نیمهشبها به اسم دعایشان میکردی و آنها از دلتنگی عطر عبایت گریه میکردند… چقدر تو صدا شدهای! چقدر نفسها تو را خواندهاند!
چقدر دنیا تو را به ما بدهکار است…
و دنیا دارد بیرحمانه به ما که جددرجد به تو مؤمن بودهایم، سخت میگیرد. دنیا میخواهد صدای ما را خاموش کند. دنیا میخواهد کلمات ما را، نفسهای ما را که هزارسال تو را صدا کرده است، بمیراند و نمیداند نام تو نمیمیرد! تو #کلمهالله هستی که «هی العلیا»و #بقیهالله که تمام شیعیانش را به نام کوچکشان میشناسد.
ششم فروردین، روز جهانی امید است. امید، نام دیگر توست.