من،باراک اوباما و انتخابات/به قلم اسحق عبادي خورشيدي

هفته پيش داشتم کتاب جسارت اميد اوباما را مي خواندم که در آستانه انتخابات رياست جمهوري نوشت و به اعتقاد خيلي ها مانيفيست اش بود.به نکات جالبي از فضاي سياسي آمريکا با رويکرد انتقادي اشاره مي کند که متاسفانه بعضاٌ با فضاي سياسي کشورمان هم بي شباهت نيست. جداازآن نکات، دو تجربه اش بيشتر به من و امثال من شباهت داشت.فقط دو شباهت نه بيشتر.(غير ازاين شباهت جزيي ،من هيچ سنخيتي با اوباما ندارم) من و اوباما ۱- اوباما نقل مي کند وقتي که براي انتخابات سنا شرکت کرد خودش برگه هاي تبليغي و کارت هاي تبليغاتي را پخش مي کرد و بعضا هم مجبور مي شد تبليغات چهره به چهره تو خيابان داشته باشد .
درست مثل من که مثل بعضي ها کادرعريض و طويل تبليغات نداشتم خودم پخش مي کردم مظلومانه و غريبانه.البته مزاحم مردم تو مغازه ها و خانه هاهم نشدم. بگذريم که برخي ها براي رسيدن به مسند شوراي شهر براي خدمت گذاري!!! چه کارها که نکرند. به نظر مي آيد که روي آمريکايي ها را هم سفيد کردند. ۲- اوباما نقل مي کند به هر جا که مي رفتم مردم با جمله هاي متفاوت دو سوال کليشه اي از من مي کردند: اين اسم مسخره رو از کجا پيدا کردي؟ و بعد مي گفتند: تو آدم خوبي به نظر مياي، چرا مي خواي وارد کار نجس و کثيفي مثل سياست بشي؟ … من در پاسخ به آن پرسش ها لبخندي مي زدم، به نشانه موافقت سري تکان مي دادم و مي گفتم که حق دارند شک کنند؛ اما در جهان سياست مردان نيک هم بوده اند، و سنت هاي نيک سياسي هم وجود داشته اند سنتي بر پايه‌ي اين تفکر ساده که ما منافعي مشترک داريم و آن‌چه به هم وصل‌مان مي‌کند نيرومندتر از آن‌چه جدايمان مي‌کند است و اگر کساني به حقيقتِ اين عبارت باور داشته باشند و بر اساس آن عمل کنند،… مي‌توانيم کاري بامعنا انجام دهيم.” جالب است درست همين سوال را هم از من،البته با کمي ادبيات متفاوت تري مي پرسيدند.با آدمهايي برخوردم که نگاه بدبينانه اي به سياست و انتخابات داشتند.نااميد بودند و گاهي ،همه را با يک چوب مي راندند. مي گفتندعرصه سياست،عرصه قدرت و ثروت اندوزي،عرصه دلالها و کارچاق کن هاي سياسي وجاه طلب ها شد تو ديگه چرا قاطي اين ماجراها شدي؟ شايد تو هم هوس جاه و مقام و ثروت کردي ،ما خبر نداريم.که البته مجبور مي شدم کلي با آنها کلنجار بروم که نه آقا اينجوري ها هم نيست، داريد سياه نمايي مي کنيد.
انسانهاي پاک،خدوم ومتدين در عرصه سياست کم نداريم و قس علي هذا. البته بعضا حق داشتند چون ديدند که برخي ازسياستمداران ما در عرصه سياست ،اخلاق را با اختلاف زياد به سياست باختند .به دينداري مردم آسيب زدند.بي مسئوليت اند، تعلق خاطر به سرزمين و نظام ندارند و اين چنين کردند اوضاع ما را،که نبايد مي شد. و ديديم برخي ها در همين انتخابات شوراي شهر خودمان چه هزينه ها ي سرسام آوري کردند تا به هر قيمتي که شده به صندلي شورا برسند که با يادش عقل از مدارش خارج مي شود. و ما مانديم و شرمندگي از جناب باراک اوباما. اسحق عبادي خورشيدي

دیدگاه های این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *