« دو پرسش مهم » دل نامه ۵ « نامه های یک پدر به فرزندان » خیرخواه

…..و درزندگی فردی هم سهم نشناختن اولویت ها و رعایت نکردن آن بسی ناکامی ها و حزن و اندوه ها و ملالت ها و ملامت ها را ببار می آورد ، می بینیم که چه عمرهایی که عاطل و باطل نشده و چه مزرعه هایی که خوشه نگرفت و چه باغ هایی که به ثمر ننشست! و چه پرنده های آرزویی که به آشیانه خود نرسیدند! چه باران هایی که به شوره زار نبارید ! و چه جویبارانی که به باتلاق ها سرازیر نگشت ! و چه غنچه هایی که جشن شکوفایی نگرفتند! و …
آیا ازخود پرسیده اید اولویت شما کدامست؟ آیا به اولویت خود پایبندید ؟
دو پرسشی است که بدواً تصور می شود پاسخ آن روشن است، اما وقتی به واقعیات زندگی توجه نماییم معلوم می شود که بسیاری ازمردم در شناختن اولویت خود ناتوان هستند، و بعلاوه کسانی که آن را شناخته و به آن پایبند هستند اندک و انگشت شمارند.
نخستین وظیفه ما شناخت اولویت است، و اهمیت آن وقتی روشن می شود که هزینه ها و خسارت های نشاختن آنرا درابعاد گوناگون زندگی مورد توجه قرار دهیم، اگرانسان اولویت خود را می شناخت و آنرا رعایت می کرد تصمیم های نادرست نمی گرفت و در تعامل با یکدیگر خصومت نمی ورزید، ونیز جنگ های ویرانگری مانند جنگ های جهانی که در اروپای قرن بیستم رخ داد اتفاق نمی افتاد و همچنین اختلافاتی که دامنه آن به وسعت همه جهان امتداد یافته و همه دارایی های مادی و معنوی بشر را در معرض نابودی قرار داده و آرامش انسان ها را در معرض تهدید و تزلزل قرار داده روی نمی داد ، البته بشر امروز بیشتر از هر زمان دیگری خلاء معنویت و هویت را احساس می کند ، ورنج او بیشترازهرزمان دیگری است و این نیست مگر بخاطر ندانستن یا از یاد بردن اولویت های خود وهمنوعانش.!
در زندگی فردی هم سهم نشناختن اولویت ها و رعایت نکردن آن بسی ناکامی ها و و حزن و اندوهها و ملامت ها و ملالت ها را ببار می آورد ، چه عمرهایی که عاطل و باطل نشده و چه مزرعه هایی که خوشه نگرفت و چه باغ هایی به ثمر ننشست! و چه پرنده های آرزویی که به آشیانه خود نرسیدند! چرا؟!
لازم به یاد آوریست که اولویت ها یا شخصی اند یا گروهی ، در اولویت شخصی منفعت یا مصلحت شخصی در میانست و در اولویت جمعی منفعت یا مصلحت جمعی و گاه ملی مطرح است و این اولویت ها در همه ابعاد زندگی قابل ملاحظه اند.
اینک نمونه هایی از گروههای اجتماعی را از جهت اولویت ها مورد پرسش قرار می دهیم:
مثلا: آیا هنرمندان اولویت خود را در دنیای امروز درست شناخته و به آن پایبندند ؟ ، آیا هنر سینما و تلویزیون و تئاتر و نیز هنرهای تجسمی و هنر نگارگری و…در راهی که اولویت اوست گام بر می دارد ، اگر چنین نیست وظیفه هنرمندان چیست؟
آیا سیاستمداران در دنیایی که به دهکده جهانی و یا حتی خانواده جهانی خوانده می شود در قبال ملت های خود و دیگر ملل ، به اولویت های خود واقف هستند ؟ اگر نیستند وظیفه چیست؟
آیا اصحاب فرهنگ مانند دانشگاهیان و حوزویان و فرهنگیان و اصحاب رسانه و مطبوعات و نویسندگان و سخنوران و شعرا و مداحان و …در حیطه فعالیت های خود با تابلوی اولویت های خود پیش می روند ؟
و نیز بسیاری دیگر از گروههای اجتماعی مهم یا مهمتر که شکل دهنده ساختار جامعه و مدنیت هستند، آیا بر اساس برنامه های مدون و اولویت بندی شده عمل می کنند یا خیر؟
و سوال مهمتر اینکه آیا اولویت ها درهمه گروههای جامعه، همسو وهماهنگ هستند یا نه؟
مطلب دیگر آنکه ، اولویت ها یا مشترکند یا اختصاصی:
مهمترین اولویت مشترک همه انسان ها، شناخت پروردگار و پرستش اوست ، چنانکه حضرت پروردگار فرمود: « من گنجی نهان بودم، دوست داشتم تا آشکار گردم به این خاطر مخلوقات را آفریدم، تا شناخته شوم »، و نیز فرمود: « جن و انس را نیافریدم جز برای پرستشِ من ».
معرفت پروردگار، معرفتی است که انسان را به سوی ایمان و پرستش سوق می دهد و درنتیجه رستگار می گرداند ، انسان وقتی طعم شیرین معرفت پروردگار را بچشد، به اطاعت او روی می آورد و ازاو فرمان می پذیرد ، هر کس دلش به خورشید معرفت روشن شود، به گمراهی و ناهنجاری تاریک نمی گردد.
درحدیثی آمده که هیچ انسان با ایمانی مرتکب گناه کبیره زنا نمی شود، مگرآنکه در وقت گناه ایمان از او سلب می شود، مفهوم این سخن اینست که ایمان با نا فرمانی خدا سازگار نیست ، اگر ایمان حقیقی و قوی و موثر باشد، هیچگاه مومنان تن به نافرمانی خدا نمی دهند ، و کاری انجام نمی دهند که او را ناخشنود سازد ، بنا براین ایمان مانع نافرمانی خداست.
خوبی، میوه شیرین درخت ایمانست ، اما در شوره زار بی ایمانی، بذر خوبی کاشتن و در انتظار لاله زار خوش بویی نشستن کاری عبث و بیهوده است.
ازآموزه های قرآن کریم اینست که از مردمی که شاخه درخت زندگیشان بار ایمان ندارد انتظار خوبی نیست ،از این رو هرگاه انسان بی ایمان کار نیکی انجام دهد شگفت انگیز است، پس نباید سراب توهم آمیز را با آب حیات اشتباه گرفت، بسا آب هایی که جاری می نمایند، اما جدا و بریده از سرچشمه آن هستند، باید از آب زلال سرچشمه لایزال نوشید، آبی که منشاء حیات و ماندگاریست.
مبدأ تمام خوبی ها خداست، و ابزار و انگیزه خوبی ها ایمانست ، ولی غیرمومنان انگیزه ای برای خوبی ندارند و اگر کارنیکی را انجام دهند بیهوده است و آنها کارنیکشان پویایی و پایندگی ندارد .
اینکه چرا باید خوبی کرد ؟ سوالی ساده اما مهم است که فقط مومنان می توانند به آن پاسخ درست دهند اما مردم بی بهره از احساس ایمان، پاسخی شایسته و خردمندانه ای برای آن ندارند .
هر کس ایمان به خدا داشته باشد کار او رنگ خدایی می گیرد ونیز هر کس رنگ خدایی داشته باشد جاودانه است ، قرآن کریم رنگ خدا را تحسین نموده و به رنگ خدایی توصیه نموده است ، مومنان سزاوارتر از همه به رنگ خدایی اند.
حضرت علی (ع) در نهج البلاغة فرمود «الایمانُ معرفةٌ بالقلب»، ایمان معرفتی قلبی است، ( نه صرفا معلومات ذهنی) بایستی این شناخت در قلب استوار و پایدار شود. و «اقرار باللسان» ( ایمان بایستی بر زبان نیز جاری شود ) و شخص مومن با صراحت ایمانش را بیان دارد، زیرا ایمان مومنان هویت آنهاست و زبان انسان آیینه هویت اوست، «عمل بالارکان» و ایمان مشروط به عمل و پایبندی به احکام و قوانینی است که در شریعت اسلام قرار داده شده است.
اگر مومنان در عمل پایبند به ایمان نباشند نشانه نقص ایمان داری آنانست، یعنی آنها به همه شرایط ایمان خود واقف و پایبند نیستند و در حقیقت اشکال در اصل ایمان نیست بلکه اشکال در شخص مومنانست، که بایستی تلاش کنند آسیب های خود را در این خصوص بشناسند و آن را بر طرف کنند، البته باید دانست هرچیزی در معرض آسیب است، از جمله ایمان داری ، « لکل شئ آفة» ( هرچیزی آفتی دارد)، پس باید تلاش کنیم تا ایمان خود را مصونیت بخشی نماییم .
وقتی به زندگی اولیای الهی نظر می کنیم می بینیم واقعا اولویت نخستین آنان خدامحوری بوده است ، مثلا امام علی (ع) که قرآن ناطق و مجسم بوده وروح حضرت قرآن در وجود او جای داشت، نمونه برجسته انسان خدا محوربود او مظهر همه اوصاف جلال و جمال خداوندگار در حد اعلای امکان بود.
آن آزاد مرد جهان هستی و صاحب حکمت ، عدالت ، شجاعت و عفت ، تا اندازه ای توحید محور است که وقتی می خواهد به مسواک زدن ، توصیه کند، می گوید: « مسواک دهان را خوشبو می کند و پروردگار را خوشنود! » ( مطیبةٌ للفمِ و مرضاة للربِ ) اینگونه است که علی (ع) پرنده بلند پروازِ آسمان توحیدست.
امیرالمومنین به ما ِمی آموزد : تابلوی دین را صرفا با چشم زمینی تماشا و تفسیر نکنیم، بلکه دین یک حقیقت آسمانیست، و رشته ایست تا آنرا در دست گرفته و به سرمنزل مقصود هدایت شویم « واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا». امام علی (ع) که خود گفته: «من به راه آسمان ها آشنا ترم» برای ما تعریف می کند که : بارانِ رحمت از آسمان می بارد نه از زمین!
بی شک اراده الهی اینست که انسان ها در حد توان خود از توحید و خدا محوری انسان های بزرگی مانند مولای موحدین زیباترین و مناسبترین درس را بیاموزند .
تمام پیامبران و اولیای الهی وهمه کتب آسمانی، توحید را تبیین نمودند و به آن تاکید کردند و البته شعار توحید شعارهمه رسولان الهی بوده و اهمیت آن نزد انبیا و اولیاء تا حدی بود که بسیاری ازآنان جانشان را درراه آن فدا کردند.
شعار توحید شعاری بوده که پیامبران رسالت خود را با آن آغاز کردند و هیچگاه از آن دست بر نداشتند ، چنانکه پیامبر گرامی اسلام خطاب به انسان ها فرمود : «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» ( رستگاری شما در اینست که بگویید معبود برحقی جز خدا نیست)، می بینید پیامبر(ص) با صراحت می فرماید : رستگاری در توحیدست .
توحید بزرگترین طاعت و شرک بدترین گناه هست.
ضمنا غیر از اولویت مشترک گفته شده ، ممکنست هرانسانی در زندگی اولویت خاص خود را داشته باشد و نیز بسا اولویت ها نسبت به برخی از ابعاد زندگی و همچنین به لحاظ برخی شرایط از قبیل زمان ومکان دگرگونه باشند، آنچه ضروریست، درک درست هرشخص یا هر جامعه نسبت به اولویت خود می باشد.
یاد آور میشود که ادبا در باره اولویت، به یک نکته لطیفی نیز توجه دادند که : اولویت گاهی از قبیل تعیین است و گاهی از قبیل تخییر ، در صورت نخست، انسان اختیار دیگری جز آن ندارد مانند اولویت در توحید و یکتاپرستی ، اما درصورت تخییری بودن اولویت راه گزینش و انتخاب دیگر گشوده است ، مانند اولویت در مورد ازدواج و انتخاب شغل و شهر و مسکن و اتومبیل و…
فرزندان خوبم، همه ما دوست داریم درشناخت اولویت های خود اشتباه نکنیم ، و نیز در روی آوردن و پایبندی به آنها موفق ورستگار باشیم. شما برای رسیدن به هدف های بزرگ راهی سخت در پیش دارید.
انشاء الله صالح و فالح و درستکار و رستگار باشید. بدرود

دیدگاه های این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *