حجت الاسلام طاهری : درباره ولی عصرو ولایت او و وظیفه شیعیان
تاریخ انتشار خبر : ۹۲/۰۱/۱
عصر(عج) و ولايت او و وظايف شيعيان بحث هاي زيادي وجود دارد اما اين که مهمترين وظيفه شيعيان در قبال حضرت(عج) چيست گفتگوي کوتاهي با حجت الاسلام والمسلمين حبيب الله طاهري انجام داده ايم که از نظر مي گذرانيد.
شيعيان در مقابل حضرت وظايف زيادي دارند از جمله دعا براي ظهور آقا در سر نماز و جاهاي ديگر. حضرت فرمودند : براي فرج ما دعا کنيد که فرج خود شما نيز در آن است، مساله بعد احترام به نام آن حضرت است. هر کجا که نام قائم مي آيد بايد ايستاد دست را بر روي سر گذاشت و به ايشان ابراز ارادت کنيم ،قطعا خود حضرت هم در آنجا حضور خواهند داشت و به انسان توجه خواهند داشت. مساله بعد اين است که بعد از درود بر پيامبر و خاندان او کلمه “وعجل فرجهم “جزء لزومات است. در واقع حدود ۲۷ وظيفه است که بر عهده منتظر است تا انجام دهد تا مورد توجه حضرت قرار بگيرد اهل تسنن هم وجود حضرت را قبول دارند و قبول دارند که مهدي از فرزندان حضرت زهرا (س) است اما به اين صورت که ما مي گوييم حضرت حدود ۱۲۰۰ سال قبل از نظرها غايب شده اند را قبول ندارند بلکه مي گويند سيد مهدي است فرزند سيد حسن در يک زماني ظهور مي کند و قيام مي کند و در واقع در شکل قضيه با ما اختلاف نظر دارند . ما نسبت به آقا وظايفي داريم که بايد انجام دهيم .
براي شيعيان رؤيت چهره دلگشاي حضرت بقية الله چگونه امکان پذير است؟
مساله بعد که در بين ما شيعيان وجود دارد رويت حضرت(عج) است که همه دوست دارند ايشان را ببينند حال در خواب يا بيداري اما بايد بدانيم که ديدار حضرت به اين راحتي نيست بلکه صفاي قلب و نفس مي خواهد و اگر به اين درجه برسيم شايد خود آقا به ديدار ما بيايد و نياز به رفتن ما نباشد . يک داستاني است که مي گويند شخصي بود صابوني نام که پيشه وي نيز صابون سازي بود اهل بصره بود آدم خوب و شيعه و از منتظران مهدي بود صاحب مغازه اي بود روزي دو جوان نزد او آمدند و تجهيزات ميت از قبيل کافور و صدر و… از وي طلب کردند صابوني حدس زد که اين دو نفر اهل بصره نيستند و افراد خاصي هستند از آنها خواست خود را معرفي کنند، آنها امتناع کردند، آنها قسم داد، آنها گفتند ما از ياران ولي عصر(عج) هستيم، يکي از ياران حضرت از دنيا رفته است ايشان به مادستور داده اند تا بيائيم و تجهيزات ميت را بگيريم چون نام حضرت را شنيد دست به دامن آنها شد تا او را نزد حضرت ببرند؛ آن دو قبول نکردند عجز و لابه بسيار کرد و گفت مرا ببريد اگر آقا نپذيرفت باز ميگردم راه افتادند از بصره خارج شدند وبه کنار دريا رسيدند در آنجا کشتي و قايقي وجود نداشت ديد آن دو بر روي آب به راه افتادند ايستاد و نتوانست جلو برود آن دو آمدند به او گفتند خدا را به نام مهدي قسم بده و راه بيافت راه افتاد و با آن ها رفت در وسط دريا هوا طوفاني شد و باران گرفت شخص ياد صابونهايي که در پشت بام پهن کرده بود افتاد و نگران شد ناگاه در آب فرو رفت آن دو بازگشتند و گفتند از فکر صابون بيرون بيا و دوباره خدا را به نام مهدي قسم بده و راه بيافت و دوباره راه افتادند تا به جزيره اي رسيدند از دور خيمه اي نوراني ديد به او گفتند اينجا باش تا ما برويم و از آقا اجازه بگيريم و رفتند شخص پشت چادر ايستاد و مي شنيد که آقا گفتند ايشان فکر صابون شان است به او بگوييد تا بازگردد . پس نتيجه مي گيريم صرف صلوات فرستادن و ذکر گفتن و مقدس مآب بودن کافي نيست و براي اين کار بايد صفاي روح و جان داشت و از دنيا و ظواهرش بريد و شيعه و منتظر واقعي بود انشاءالله .


























