۱۵دی ماه سالگرد شهادت شهید ستاری نابغه نیروی هوایی است
تاریخ انتشار خبر : ۹۴/۱۰/۱۵
زندگينامه شهيد ستاري،فرمانده نابغه و پدافندي نيروي هوايي
سرلشگر شهيد منصور ستاري، در تاريخ ۲۹ارديبهشت ماه سال۱۳۲۷ در روستاي ولي آباد ورامين در خانواده اي مذهبي متولد شد. پدرش، مرحوم حاج حسن، مردي فاضل، اديب و شاعر بود كه ديواني از او به نام «ماتمكده عشاق» به يادگار مانده است.اين شهيد وارسته دوران ابتدايي را در مدرسه ولي آباد ورامين و دوران متوسطه را در روستاي پوئينك باقرآباد ورامين به پايان رساند. در طول دوران تحصيل، همواره يكي از شاگردان ممتاز مدرسه به شمار مي رفت. وي پس از اخذ مدرك ديپلم متوسطه در سال۱۳۴۵ وارد دانشكده افسري شد و پس از پايان دوره سه ساله دانشكده افسري به درجه ستوان دومي نايل آمد.

در سال۱۳۵۰ جهت طي دوره كنترل شكاري به آمريكا اعزام و با سپري نمودن دوره اي يك ساله در سال۱۳۵۱ به عنوان افسر كنترل شكاري در تيپ دفاع هوايي نيروي هوايي مشغول به كار شد. ۳ سال بعد يعني در سال ۱۳۵۴ در كنكور سراسري شركت كرد و در رشته برق و الكترونيك پذيرفته شد، اما با شروع جنگ تحميلي در حالي كه بيش از چند واحد به پايان تحصيلات دانشگاهي اش باقي نمانده بود، دفاع از ميهن را ترجيح داد و تحصيل را رها كرد.[۱]

شهيد ستاري انساني مؤمن و متفكرداراي قدرت سخن وري ،علاقه مند به فراگيري دانشهاي نوين ، هنرمندي نقاشي ، فرزندي مطيع در برابر والدين ، پدري مهربان براي فرزندان خود وفرمانده اي دلسوز براي نيروي هوايي بود.شهيد ستاري به دليل فعاليت هاي خوبي كه در ارايه طرحهاي نوين و مبتكرانه از خود نشان داد، در سال۱۳۶۲ به سمت معاون عملياتي فرماندهي پدافند هوايي نهاجا منصوب شد.[۲] طرحها و پيشنهادات او بسيار منطقي، عملي، كاربردي و مؤثر بود ونقش مهمي در ارتقاء توان رزم پدافندهوايي و در نتيجه نيروي هوايي ارتش داشت. از اين رو در سال۱۳۶۴ به عنوان معاون طرح و برنامه نهاجا انتخاب شد و به دليل كارداني و شايستگي كه در شخصيت ايشان وجود داشت، در بهمن ماه سال۱۳۶۵ در درجه سرهنگي به فرماندهي نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران منصوب شد.[۳]. از نكات جالب انتصاب شهيد ستاري به فرماندهي نيروي هوايي اين بود كه او در زمان انتصاب داراي تخصص خلباني نبودوبعدها به فراگيري مهارت خلباني روي آورد.دليل انتصاب وي تخصص مثال زدني وي در امور مختلف نيروي هوايي (اعم از بخش آفندي وهمچنين بخش پدافندهوايي ) ،تعهد مثال زدني ،خلاقيت وابتكارات بي مانند بود.اين انسان مومن وفرمانده لايق وتوانمند وخلاق پس از گذراندن ۴۶ بهار پربار درپانزدهم دي ماه ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپيماي جت فالكن به شهادت رسيد.نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران در زمان فرماندهي سرلشكر منصور ستاري داراي اقتدار روز افزون گشته و تعاملات مناسبي با نيروهاي هوايي كشورهاي منطقه داشت .در آن دوران نيروي هوايي ارتش بيش از پيش به مرز خودكفايي رسيده كه هنوز هم اثرات آن باقي مانده است. بدون اغراق برخي از طرحها و پروژه هاي اين مرد ارزنده شايد در دنيا كم نظير باشد. از جمله طرحهاي مبتكرانه اش ايجاد شبكه نوين و يكپارچه پدافند هوايي كشور متشكل از رادار، سيستمهاي موشكي و توپخانه زمين به هوا ومديريت هواپيماهاي تجسس و رهگير است . طرحها وابتكارات شهيد ستاري منجر به افزايش آسيب پذيري نيروي هوايي دشمن بعثي وبالارفتن توان نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران جهت نفوذ بر آسمان عراق شد.از اساسي ترين اقدامات اين فرمانده دلسوز اقدام در خصوص افزايش ظرفيت فني و خصوصاً ايجاد بنيانهاي صنعتي و مدرن نيروي هوايي براي ساخت هواپيما و تعميرات اساسي وهمه جانبه بود. محصول چنين اقداماتي، ساخت هواپيماي آموزشي و پشتيباني سبك پرستو با ظرفيت ۴نفر است.

شهيد ستاري با ايجاد محيط مناسب براي تفكر و نوآوري امكان مشاركت حداكثري كاركنان تحت فرماندهي را در بالاترين رده تعميرات و نگهداري كليه تجهيزات و دستگاههاي بسيار مدرن و فني نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران فراهم آورد.ايجاد شبكه ديده باني ،راه اندازي خطوط هواپيمايي ساها ،

نوسازي وبهسازي شبكه تداركاتي و افزايش توان لجستيكي ، افزايش امكانات نوسازي و بهسازي مهندسي نهاجا[۴]، افزايش ظرفيت چندبرابري كارآيي بهداشتي و درماني نيروي هوايي خصوصاً پس از راه اندازي مجتمع آموزشي ـ پزشكي و درماني بعثت نمونه هايي چند از اين تغيير است. راه اندازي بيمارستان ۷۵۰تختخوابي و قابل توسعه به هزار تختخوابي مركزي همراه با مركز پاتولوژي و دانشكده پرستاري كه مجهز به مدرن ترين سامانه هاي بيمارستاني و تحقيقاتي و آموزشي هستند. همچنين ايجاد مؤسسات علمي و دانشگاهي نظير دانشگاه علوم وفنون هوايي كه بعدها به نام شهيد ستاري نامگذاري شد نشانه هايي از تفكر و فعاليت گسترده آن زنده ياد مي باشد. از جمله اقدامات وابتكارات به ياد ماندني شهيد ستاري ،طرحهاي عملياتي وي در عملياتهاي والفجر ۸ و كربلاي ۵ مي باشد.در عمليات والفجر ۸ ايجاد يك دفاع متحرك منجر به افزايش توان دفاع هوايي تسخير آسمان منطقه نبرد ودر نتيجه كسب موفقيت در روي زمين وفتح فاو بود.مقام معظم رهبري والفجر۸ و عملكرد پدافندهوايي را دفاع معجزه آسا ناميدند. از ديگر اقدامات قابل تقدير شهيد ستاري فرماندهي عمليات اسكورت هوايي نفتكشهاي ايران تا درياي عمان در طول جنگ نفتكشها مي باشد.مقام معظم رهبري پس از شهادت ايشان فرمودند:
«شهيد ستاري در ميدانهاي جنگ، بارها تا مرز شهادت پيش رفت و پيوسته در طلب شهادت بود. او شب و روز نمي شناخت و تمامي لحظات زندگي خود را وقف خدمت به اسلام و نظام اسلامي كرده بود.»
از آن شهيد بزرگوار ۴ فرزند به جاي مانده است كه همگي آنها داراي تحصيلات عاليه مي باشند.فرزند ذكور آن شهيد بزرگوار دكتر سورنا ستاري وفرزندان دختر شهيد ستاري دكتر شبنم ستاري، پزشك متخصص زنان، دكتر سحر ستاري، دندانپزشك و خانم مهندس ستاري، فوقليسانس مهندسي كامپيوتر از دانشگاه تهران مي باشند.[۵]
«كاركنان نيروي هوايي بيش از هر فرد و عاملي ديگر شهيد ستاري را باعث تحول فكري خود دانسته و به ياد مي آورند، تحول از ناباوري ها به خودباوري و خوداتكايي. كاركنان آزاده نيروي هوايي هرگز تأكيد او را بر اينكه ايراني علاوه بر آنكه نسبت به ملل غربي و دنياي پيشرفته، هيچ كم و كسري از نظر استعداد و نبوغ ندارد بلكه در بسياري از موارد باهوش تر و بااستعدادتر نيز مي باشد، فراموش نخواهند نمود. او در عمل و با همكاري، همدلي و بيش از آن با ايثار و فداكاري افراد نيروي هوايي اين مهم را به اثبات رساند كه با اتكال به خداوند قادر متعال و در سايه سعي و همت و با فراگيري دانش و بيش از همه با خودباوري و اعتماد به نفس مي توان بر مشكلات فايق آمد و صعب ترين وناهموارترين مسير را بر تعالي كشور، هموار نمود».[۶]
مرور گزيده اي از سخنراني سرلشكر شهيد منصور ستاري در خصوص از خود گذشتگي كاركنان نيروي هوايي در طول سالهاي دفاع مقدس جالب توجه مي باشد:
« … ما تا كنون نتوانسته ايم ذره اي از شجاعت و شهامت و جان دادن و حركتهايي را كه نيروي هوايي در طول جنگ داشت، نشان بدهيم. لذا احساس مي كنيم كه بايد خودمان پيشقدم بشويم و قدمي برداريم …
به ياد بياوريم آن روزهايي را كه خلبانان، دسته دسته با هواپيماهاي شكاري براي سركوبي دشمن متجاوز به مأموريت مي رفتند و مي دانستند كه عده اي از آنها برنمي گردند. امروز از آن لحظه كه از هم خداحافظي مي كردند، مي توان كتابها نوشت. آنها مي دانستند كه مي روند، ولي برنمي گردند. بايد رفت و جان و خون داد و حفظ كرد … »
درخصوص پدافند هوايي و اهميت آن مي گويد:
«ما از جنگ مسائلي را آموختيم و چيزهايي فهميديم كه بايد براي طرحهاي آينده از آنها استفاده كنيم.مثلا ما اين را فهميديم كه دفاع هوايي كار يك بعدي نيست ودامنه اش خيلي گسترده ودر عين حال عميق است.شما از همان نقطه اي كه يك ماهي ،از آب دريا به اندازه اي بيرون مي جهد كه بتوانيد آن را ببينيد تا اوج آسمان مسئوليت داريد،پس دفاع هوايي كردن يك بعدي ومنطقه اي نيست ،بلكه وسيع و همه جانبه است.»[۷]
جهت آشنايي بيشتر با افكار وزندگي آن شهيد بزرگوار پاي صحبتهاي فرزند ارشد اين شهيد دكتر شبنم ستاري مينشينيم.[۸]
«-با توجه به اين كه فرزند ارشد شهيد ستاري هستيد، ميخواهيم از خاطراتتان در مورد اين شهيد براي ما بگوييد.
-پدرم نسبت به من نظارت بيشتري داشتند چون فرزند اول ايشان بودم و دوران مدرسه من از پيش از انقلاب و جنگ شروع شد. اما بعد از شروع جنگ اين نظارت قطع شد. در اصل ما ايشان را از همان روزها از دست داديم. شايد اگر جنگ پيش نميآمد كمتر متوجه ميشديم كه فرزند يك نظامي هستيم و پدر ما مسووليتهاي سنگيني برعهده دارد. در آن دوران هميشه منتظر خبر بدي از ايشان بودم. البته خيلي ناگوار است كه يك كودك دبستاني هر زمان به اين فكر باشد كه پدرش را از دست خواهد داد.
از پدر كمتر خبر داشتيم، ايشان هيچ وقت اسرار نظامي را در خانه بازگو نميكرد و تنها خبر عملياتها را از طريق راديو و تلويزيون متوجه ميشديم. عمليات هم كه تمام ميشد منتظر بوديم كه يا ايشان به خانه بيايند يا خبري از ايشان بياورند.
آنچه از پدرم به ياد دارم آن است كه با جان و دل و اخلاص به ماموريت ميرفت و هيچ كار ديگري برايشان اولويت نداشت. حتي خاطرم هست كه مادر از حج مراجعت كرد و پدر ماموريت بود و نتوانست به استقبال ايشان برود. البته ما هم سعي ميكرديم در شرايطي كه قرار داشتيم در كنار پدر باشيم و مادر هم از ما ۴ فرزند كه در سنين و شرايط مختلف بوديم، از نظر درسي و احساسي در كنار مسووليتهاي خانه به خوبي از ما نگهداري كنند.
-مهمترين خصوصيت پدرتان چه بود؟
-پدر من انسان بسيار فعالي بودند و هميشه تصورم بر اين است كه چطور ميتوانم اين قدر فعال باشم. شايد ميدانستند كه طول عمرشان زياد نخواهد بود. براي ايشان ۲۴ ساعت، به اندازه ۴۸ ساعت ارزش داشت و استفاده ميكردند.
پدرم در كارهاي منزل بسيار دخيل بودند، به طوري كه تمام كارهاي تاسيساتي منزل را انجام ميدادند، لولهكشي، برقكشي و نقاشي ساختمان تا كارهاي جزييتر حتي كاغذ ديواري خانهمان را پدر انجام ميدادند.
موكت كردن منزل و نجاري همه را خودشان انجام ميدادند. ايشان تابلو نقاشي هم كشيدهاند كه آخرين تابلو نقاشي ايشان بعد از شروع جنگ تا زمان شهادت نيمهكاره باقيماند. شايد هر كدام از اين هنرهايي كه نام بردم نياز به كلاس و آموزش داشت ولي ايشان با اعتماد به نفس و بدون گذراندن دورههاي آموزشي اين كارها را انجام ميدادند، همه اينها از خودباوري بالاي ايشان نشات ميگرفت همين خصوصيت در زمان جنگ با شجاعت و رشادت در مديريت نشان دادند. تا جايي كه ميدانم و شنيدهام كه خيلي از ابتكارهاي ايشان در دانشگاههاي جنگ تدريس ميشود.
بايد بگويم، آن چيزي كه در قالب بسيار بزرگ به عنوان شجاعت ميشناسيم من در قالب كوچك به عنوان كودك در شخصيت پدرم به عنوان شجاعت ميديدم.
ايشان بيشتر آنچه كه ميدانستند خودآموز بود، در منزل هميشه مشغول كاري بودند يعني يا درحال نجاري يا نقاشي و به كارهاي ديگر ميرسيدند و در كنار اين مسائل جوابگوي تمام افراد آشنا و فاميل هم بودند. زماني كه فصل امتحان ميشد، منزل ما شلوغ بود در مقاطع مختلف اشكالات و مسائل خود را از طريق پدرم حل ميكردند. چون ايشان رشته برق و الكترونيك در دانشگاه تهران را گذرانده بودند ولي با شروع جنگ درس را رها كردند. حتي بعد از جنگ دوستانشان بدون اطلاع، ايشان را در دانشگاه ثبت نام كردند ولي پدرم نپذيرفتند چون مسووليت بزرگي را برعهده داشتند.
-در زمان تصدي سمت خود چطور بودند؟
-شهيد ستاري در تمام سمتهايي كه بودند امكان تحصيل را براي تمام همردهايهاي خود فراهم ميكردند. ايشان اعتقاد داشتند كه به دانش بسيار بالايي نياز دارد و بايد به دانش روز متكي باشد. خودشان هم در مراحل مختلف كاري دانش به روزي داشتند بخصوص آن زمان كه اينترنتي در كار نبود و از نظر اطلاعاتي و اقتصادي در تحريم بوديم ولي ايشان اطلاعات به روزي داشتند كه در مسافرت به كشورهاي ديگر همه فرماندهان آنها را به تعجب واميداشتند. اين دانستن مشروط بر اين است كه مطالعه بالايي داشته باشد. در دوران تحصيل هر وقت كه از خواب بلند ميشدم تا درس بخوانم ميديدم كه چراغ اتاق كار پدر روشن است و ايشان مشغول مطالعه هستند.
هميشه به دنبال راه حل ميگشتند و هيچ وقت احساس شكست نميكردند و باور داشتند كه خواستن توانستن است. خيلي از تحقيقاتي كه در زمان فرماندهي ايشان انجام شد برگرفته از دست نوشتههاي ايشان است.
ايشان درزمان حضورشان در نيروي هوايي ديد چند جانبه داشتند. به همه چيز توجه ميكردند. اولين هواپيمايي كه در ارتش ساخته شد، در زمان فرماندهي ايشان بود. آن موقع به اين باور رسيديم كه در كشور ميتوان هواپيما ساخت. تاريخچه نيروي هوايي در زمان ايشان نوشته شد و ۳ فيلم سينمايي در زمان ايشان ساخته شد و بارها و بارها فيلمنامه را روي ميز ايشان ميديدم با اين همه كار فيلمنامهها را ميخواندند. فيلم دايره سرخ آخرين فيلمي بود كه ساخته شد. با وجود همه اين فعاليتها هيچ جا اسم و نام ايشان را نميبينيم چون به دنبال شهرت نبود و تنها آرزويشان اين بود كه بتواند خدمت كند. مسائل رفاهي پرسنل شان بسيار براي ايشان مهم بود. فروشگاههاي رفاهي شمس كه مخفف نام ايشان است و بعد از شهادت اين نام بر فروشگاهها اطلاق شد. ايشان فكر ميكردند كه با رفاه ميتوانند پرسنل نيروي هوايي را به كار راغبتر كرده و تمركز آنها روي مسائل ديگر نباشد.
-خاطرهاي كه از زمان كودكي از پدرتان به ياد داريد، براي ما بگوييد؟
اولين ميز تحرير من را پدرم ساخت يا مثلا اولين آتاري را پدرم برايم ساخت اين براي من بسيار لذتبخش بود. آن زمان رايج نبود كه چنين چيزي در خانه داشته باشيم.
مدرسه تيزهوشان ميرفتم و جهشي درس خوانده بودم و خيلي پيگير من بودند. به همراه پدر به مدرسه ميرفتيم هر روز صبح او به دانشگاه ميرفت و من را به مدرسه ميرساند و در راه درس و جدول ضرب تمرين ميكرديم.
-در زمان جواني چطور؟
خاطرهاي كه از ايشان به ياد دارم اين بود كه در نزديك زمان شهادت پدرم نامزد كردم و يادم است كه با پدرم درباره مهريه سوال كردم، پدر خيلي جالب بود كه پدر سوال كردند كه ميدانيد مهريه مادرتان چقدر است گفتم: نه! نميدانم. گفتند: مهريه مادر شما فلان قدر است. در آن زمان مهريه مادر شما بسيار بالا بود ولي الان اين رقم ارزش دارد. تا حالا ديديد كه در اين مورد در خانه صحبتي كنيم. پس مهريه كم ارزشترين چيزي است كه وجود دارد. ما اصلا در مورد مهريه صحبتي نداريم و اصلا صحبتي در مورد اين مساله سوالي نشد.
-خبر شهادت شهيد ستاري را چطور به شما دادند؟
-خبر شهادت ايشان غيرمنتظره بود با اين كه سالها منتظر اين خبرها بوديم. ازدواج رسمي نكرده بوديم و ابتدا خبر شهادت را به همسرم داده بودند. از من پرسيدند كه از دفتر پدر آمدهاند تا من را به آنجا ببرند اشكالي ندارد؟ سوال كردم، شما فكر نميكنيد كه اتفاقي براي پدر افتاده باشد؟ همسرم گفتند كه فكر نميكنم اگر اين طور بود به ما ميگفتند.
از طرفي به مادر هم گفته بودند كه پدر در راه سفر تصادفي داشتند، ايشان الان در بيمارستان هستند، در همين گير و دار خبر شهادت ايشان را از راديو شنيديم. چون كسي نتوانست خبر شهادت را مستقيم به ما بدهد.
ايشان درباره نسل آينده صحبتهايي داشتهاند، شما فرازهايي از صحبتهاي ايشان را براي ما بگوييد.
پدر هيچ وقت از رفتن صحبت نميكرد چون به قدري با انرژي مثبت صحبت ميكردند كه اجازه نميدادند كه اين تفكر در ذهن ما ايجاد شود. اما بيشترين چيزي كه از ما انتظار داشتند اين بود كه انسانهاي صادق و مخلص و سعي كنيم تا جايي كه ميتوانيم در خدمت مردم باشيم.
ايشان با مردم بودن را بيشتر ميپسنديدند. هميشه تاكيد داشتند كه مطالعه داشته باشيم و از خيلي از موفقيتهاي ما خوشحال ميشدند. سعي كرديم كه جوابگوي انتظارات ايشان باشيم. پدرم طوري برخورد ميكردند كه اين موفقيتها كمتر از چيزي است كه بايد باشد. تنها وظيفه شما همين است.»
سایت ارتش فهيمه كرمي


























