زندگی نامه مهندس حمیدنجفی / تصویر

تاریخ انتشار خبر : ۹۴/۱۰/۱۵

درشهریور سال۱۳۵۵ درشهر بهشهر دیده به جهان گشودم .پدرم اهل روستای تیرتاش از توابع شهرستان گلوگاه وزادگاه مادرم روستای لمراسک بود البته به جهت اصل ونسب به روستاهای منطقه هزار جریب بهشهر چون متکازین وشلر ازطرف پدر وروستای یخکش از جانب مادر منتسب هستم.
خانواده ام مذهبی وبا تفکر انقلابی بود وپدر شاغل در آموزش وپرورش,در چنین فضایی تربیت شدم وتحصیلات ابتدایی رادر دبستان شهید اسماعیل قلندری ,دوره راهنمایی رادر مدرسه امام موسی صدر وشهید موسی زاده ودوره دبیرستان را هم در رشته علوم تجربی در دبیرستان شهید مطهری در سال ۱۳۷۳ به پایان رساندم.در تمامی این دوران به واسطه تنفس در فضای حاکم بر نظام جمهوری اسلامی در فعالیتهای قرآنی ودر انجمن اسلامی دانش آموزان وبعدها با تشکیل بسیج دانش آموزی بااین تشکلها همکاری تنگاتنگی داشتم.

در سال ۱۳۷۴ برای ادامه تحصیلات در رشته مهندسی منابع طبیعی با گرایش مهندسی چوب وکاغذ در مقطع لیسانس در دانشگاه علوم کشاورزی ومنابع طبیعی گرگان به عنوان تنها دانشگاه تخصصی در حوزه کشاورزی ومنابع طبیعی در آن مقطع زمانی به شهر گرگان عزیمت نمودم .در کنار فعالیتهای علمی ,شرایط خاص حاکم بر دانشگاهها در آن زمان اجازه نداد تا نسبت به حضور جریانات متفاوت سیاسی حاکم بر فضای دانشجویی وهمچنین فضای فرهنگی حاکم که بحث شبیخون فرهنگی به تعبیر مقام معظم رهبری را بدنبال داشت بی تفاوت باشم ودر انجمن اسلامی دانشجویان وبسیج دانشجویی دانشگاه فعالیت داشتم البته در سالهای پایانی تحصیل با همکاری نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه تشکل جدیدی را باهمراهی جمعی از دانشجویان بنام جمعیت اسلامی دانشجویان تاسیس نمودیم .در سال ۱۳۷۸ در مقطع لیسانس فارغ التحصیل شدم .
در سال ۱۳۷۹ بصورت رسمی همکاری خودم را با شرکت صنعتی بهپاک آغاز کردم ,البته شروع کار من دراین شرکت با حضور در شعبه گنبد کاووس این شرکت بود که در زمینه پنبه پاک کنی فعالیت داشت بعد از سه سال حضور در شهرستان گنبد کاووس شرایط برای حضور مجدد در شهر بهشهر فراهم گردید ودر حوزه بازرگانی این شرکت مشغول به خدمت شدم و از سال ۱۳۸۵ تاکنون به عنوان مدیر امور خرید وقراردادهای شرکت بهپاک درحال فعالیت هستم .
در سال ۱۳۹۱ نیز در رشته کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی دردانشگاه آزاد اسلامی بابل ادامه تحصیل ودراین رشته فارغ التحصیل شدم.
اما گریزی مجدد به سالهای گذشته: در مرداد سال ۱۳۶۱ همزمان با شروع عملیات رمضان ,خبر شهادت برادر بزرگم شهید محمد رضا نجفی تیرتاشی که با فاصله پنج ماه بعد از شهادت عموی عزیزم شهید علی اکبر نجفی تیرتاشی در عملیات فتح المبین به فیض عظیم شهادت رسید بگوشمان رسید ,اما پیکر پاک ومطهرش به مدت چهارده سال مفقود بود تازمانی که در رمضان سال ۱۳۷۵ استخوان های توتیا شده اورا برای پدر ومادر منتظر وخانواده به ارمغان آوردند واین حادثه سرمشق وفصل تازه ای برای من بود در مسیر زندگی,وآنچه امروز به آن می بالم همه را در این انتساب به بیت شهید وشهادت وتاسی به این الگوهای جاودانه میدانم .
در سال ۱۳۷۳ در اولین یادواره روستای تیرتاش به اجرای برنامه پرداختم واین افتخار همچنان بعد از گذشت ۲۱ سال با من همراه است ودر این سالها در یادواره های مختلف در حوزه شهرستانهای بهشهر وگلوگاه اعم از شهر وروستا حتی روستاهای واقع در هزار جریب انجام وظیفه نمودم ونکته حائز اهمیت اینکه در مواقعی که در منطقه بودم هیچگاه نتوانستم پاسخ ردی به عزیزان برگزار کننده یادواره شهدا دهم واین را در توجه خاص شهدا نسبت به خود میدانم. از دیگر نقاط قابل ذکر در زندگی این جانب توفیق حضور در ستادبرگزاری نماز جمعه شهرستان بهشهر و توفیق درک وهمراهی باعالم جلیل القدر حضرت آیت الله سید صابر جباری امام جمعه محترم شهرستان بهشهر وعضو محترم مجلس خبرگان رهبری از استان مازندران بود که تا بحال نیز این همکاری وخدمت در این ستاد ونوکری نماز گزاران جمعه در برپایی هرچه باشکوهتر این نماز عبادی سیاسی ادامه دارد.