حضرت آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب ۷۴ ساله شدند

حضرت آیت الله سید علی خامنه ای در روز ۲۴ تيرماه ۱۳۱۸ برابر با ۲۸ صفر ۱۳۵۸ قمري در مشهد مقدس چشم به جهان گشود.
دیروز ۲۴ تیرماه تولد آقا بود وقتی من متوجه شدم بیست دقیقه ای از روز بعدش هم گذشته بود .حضرت آیت الله سید علی خامنه ای رهبر عزیزمان امروز ۷۴ ساله شدندکه بیست سال از این مدت زعامت و رهبری ملت ایران را بر عهده دار بوده اندو هشت سال نیز رییس جمهور ودو سال نیز در خدمت امام وانقلاب در امور دفاع مقدس و انقلاب بوده اند. در این مدت هیچ کس اجازه نداشته است از اموال دولتی جشنی به مناسبت تولد ایشان برگزار کند و حتی افرادی اگر پیدا شده اند و جشن مختصری برگزارکرده اند آقا سخت رنجیده شده اند .
4
تولد سید علی خامنه ای از آنجا قابل توجه است که وی عمر پربرکت خود را صرف نهال تنومند انقلاب اسلامی کرده است و در سخت ترین شرایط و بحرانها که کوه شخصیت های به ظاهر بزرگ ریزش میکند،قله ایمان ایشان استوار تر گشته و تسلیم پذیری و نرمش را به دامنه اراده اش مجال نیافته است.

مدیریت بحرانها

77324در بحرانهای اخیر بعد از انتخابات ایشان با اطمینانی عجیب و وصف ناشدنی ابتدا دست های پشت پرده را افشا کرد(که اکنون بعد از یک ماه رسانه های آمریکایی اعتراف کردند که آمریکا برای این بحرانها ۴۰۰میلیون دلار هزینه کرده است) و سپس به جریان اغتشاشگر هشدار داد که تسلیم زور گوئیها نخواهیم شد و به مردم هم امید داد که به زودی این فتنه به پایان می رسد. و رسید.
در این ۲۴ سال دهها بحران ایجاد شده که با مدیریت توانمند ایشان به فرصت برای نظام تبدیل شده اند. ولاديمير پوتين در سفری که در سال آخر ریاست جمهوری اش به ایران داشت بعد از دیدار با رهبر معظم انقلاب گفت: با حكيم بزرگي كه در ايران به حكومت نشسته است هيچ خطري متوجه ايران نيست. من تمام ويژگي هاي مسيح را در آيت الله خامنه اي ديدم… در ايران هر چه هست، همين است كه در اينجاست. فكر نمي كردم ايشان اين قدر همه جانبه باشند. تنظيم سياست هاي ايران با رهبري اوست و او يك حكيم تصميم گير است. با وجود او هيچ خطري متوجه ايران نيست. من در ملاقات با آيت الله خامنه اي، معناي قانون اساسي جمهوري اسلامي و ولايت فقيه را فهميدم. درباره روسيه نيز مطالبي از اين حكيم شنيدم كه تاكنون از آن غافل بودم

15010_435
ساده زیستی و رعایت بیت المال

ایشان زندگی وبرنامه اش خدمت به مردم است و اگرچه در زندگی دوران کودکی رنجهای بی شماری را به خاطر فقر و تنگدستی تحمل کرده است اما این سبب نشده است که به محض دست یافتن به بیت المال مسلمین مواهب را به نفع خود مصادره نماید.
حضرت آیت الله خامنه ای در مورد وضعیت معیشتی والدین و خانواده ای که در آن بزرگ شد می فرمایند:
پدرم روحانى معروفى بود، امّا خيلى پارسا و گوشه گير… زندگى ما به سختى مى گذشت. من يادم هست شب هايى اتفاق مى افتاد كه در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهيّه مى كرد و… آن شام هم نان و كشمش بود.
منزل پدرى من كه در آن متولد شده ام ـ تا چهارـ پنج سالگى من ـ يك خانه ۶۰-۷۰ مترى در محّله فقير نشين مشهد بود كه فقط يك اتاق داشت و يك زير زمين تاريك و خفه اى! هنگامى كه براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين كه روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود. بعد عدّه اى كه به پدر ارادتى داشتند، زمين كوچكى را كنار اين منزل خريده به آن اضافه كردند و ما داراى سه اتاق شديم.( ۱۶/۰۱/۱۳۷۱)

ایشان عدم پرداختن به امور والدین از هزینه ، و رانت بیت المال در زمانی که رییس جمهور بودند را نیز مد نظر داشته و در دیدار دیگری می فرمایند:در دوران رياست جمهورى كه مرحوم پدر و مادرم در منزل خودشان زندگى می‌كردند، هيچ وقت به ذهن هيچ كس -نه به ذهن آنها، و نه به ذهن ما- خطور نمی‌كرد كه حالا مثلاً چون ما رئيس جمهور هستيم، دستى بر اين خانه بكشيم و آن را تعميرى بكنيم. حتى هنگامى كه يكى از همسايه‏هاى ما در اين‏جا ساختمان بلندى ايجاد كرده بود كه بر اين حياط مشرف بود و مادر ما هم نمى‏توانست ديگر بدون چادر در حياط راه برود، بعضى از دوستان گفتند خوب است شما بگوييد اين كار را نكنند؛ ما پيغام داديم، ديديم كه گوش نكردند!ما راه قانونى هم نداشتيم؛ يعنى آن‏قدر داعى و انگيزه پيدا نشد كه به آن همسايه فشار بياورند كه خانه‏ات را مثلاً يك متر كوتاه‏تر درست كن. اين از آن چيزهايى است كه در يك نظام و در يك كشور، براى همه مايۀ خشنودى و دلگرمى است. مقامات دنيوى و امكانات مادى موجب نمى‏شود كه اشخاص وضع شخصى خودشان را با وضع عمومى اشتباه بگيرند و فكر كنند كه بايد در رفاه بيشترى زندگى كنند.( بيانات در بازديد از منزل پدری در مشهد به تاريخ هفدهم مرداد ۱۳۷۴)
اکنون با گذشت ۲۰ سال از رهبری و زعامت ملت مسلمان ایران کمترین اشرافیتی در زندگی وی دیده شده و حتی سطح زندگی ایشان از بسیاری از مردم متوسط جامعه پایین تر است.سردار سرتیپ پاسدار شوشتری در این مورد خاطره ای را نقل می کند و می گوید: مقداری زیلو در خانه مقام معظم رهبری بود. آن ها را جمع کردیم و فروختیم و یک مقدار هم پول از مال شخصی خودم روی آن ها گذاشتم. تا به جای آن زیلوها، برای منزل آقا فرشی تهیه کنیم.وقتی زیلوها را عوض کردیم و فرش ها را پهن نمودیم، آقا تشریف آوردند و فرمودند: “این ها دیگر چیست؟!”
گفتم:” زیلوها را عوض کردیم.”
فرمودند: اشتباه کردید که عوض نمودید. بروید همان زیلوها را بیاورید. اصرار را بی فایده دیدم و با هزار مکافات رفتم و زیلوها را پیدا کردم وتوی خانه انداختم. زیلوهایی که واقعاً به آن ها نگاه می کردی، می دیدی که نخشان در آمده و ساییده شده اند.

رهبر شدن

مقام معظم رهبری بر خلاف بسیاری از رهبران جهان که برای رهبری یا مسئولیت گرفتن به تلاشهای عدیده ای دست می زنند ایشان نه تنها برای رهبر شدن تلاشی نمی کند حتی خودش دلایلی ذکر می کند که رهبر نشود.که در ذیل ماجرای آن روزهای نیمه خرداد از زبان معظم له شنیدنی است؛قبل از رحلت‏حضرت امام كه دوران رياست جمهورى در حال اتمام بود، دست و پايم را جمع مى‏كردم.مكرر مراجعه مى‏كردند و بعضى از مشاغل را پيشنهاد مى‏نمودند.آدمهاى بى‏مسؤوليت، اين مشاغل را پيش خودشان، به قد و قواره‏ى من بريده و دوخته بودند! ولى من گفتم كه اگر يك وقت امام به من واجب كنند و بگويند شما فلان كار را انجام دهيد، چون دستور امام تكليف است و بروبرگرد ندارد، آن را انجام مى‏دهم.اما اگر تكليف نباشد – و من از امام خواهش خواهم كرد كه تكليفى به من نكنند تا به كارهاى فرهنگى بپردازم – دنبال كارهاى فرهنگى مى‏روم.( حديث ولايت، ج دوم، ص ۴۱)

بعد از رحلت امام (ره)، در آن روز اول كه در مجلس خبرگان شركت كردند، بنده هم عضو مجلس خبرگان بودم و بالاخره اسم اين بنده حقير به ميان آمد و بحث كردند چه كسي را انتخاب كنيم و اتفاق كردند بر اين كه اين موجود حقير ضعيف را به اين منصب خطير انتخاب بكنند. من فعاليت كردم. مخالفت جدي كردم، نه اين كه مي خواستم تعارف بكنم، خدا خودش مي داند كه در دل من، در آن لحظات چه مي گذشت.
رفتم آنجا ايستادم و گفتم: آقايان صبر كنيد، اجازه بدهيد! – اين ها همه ضبط شده و موجود است، هم تصوير و هم صداي آن هست – شروع كردم به استدلال كه من را براي اين مقام انتخاب نكنيد. هر چه اصرار كردم، قبول نكردند. هر چه من استدلال كردم، آقايان مجتهدين و فضلايي كه در آنجا بودند، استدلال هاي مرا جواب دادند. من قاطع بودم كه قبول نكنم؛ ولي بعد ديدم چاره اي نيست. چرا چاره اي نبود؟ زيرا به گفته افرادي كه من به آنها اطمينان دارم، اين واجب، در من متعين شده بود؛ يعني اگر من اين بار را برنمي داشتم، اين بار زمين مي ماند. اين بود كه گفتم: قبول مي كنم. چون ديديم بار بر زمين مي ماند، براي اين كه بار بر زمين نماند، آن را برداشتم. اگر كس ديگري آنجا بود يا من مي شناختم كه ممكن بود اين بار را بردارد و ديگران هم او را قبول مي كردند، يقيناً من قبول نمي كردم كه اين بار را بردارم. بعد هم گفتم: پروردگارا! توكل بر تو و خدا هم تا امروز كمك كرد. (مقام معظم رهبري، ۲۳ آذر ۱۳۷۳، در ديدار عمومي به مناسبت روز ولادت با سعادت حضرت امام جواد (ع))
آنچه كه در خصوص تعيين رهبر واقع شد و بار اين مسئوليت، بر دوش بنده كوچك ضعيف حقير گذاشته شد؛ براي خود من حتي يك لحظه و يك آن از آنات گذشته زندگي، متوقع و منتظر نبود. اگر كسي تصوّر كند كه در طول دوران مبارزه و بعدها در طول دوران انقلاب و مسئوليت رياست قوه اجرايي، حتي يك لحظه در ذهن خودم خطور مي دادم كه اين مسئوليت به من متوجه خواهد شد، قطعاً اشتباه كرده است. من هميشه خودم را نه فقط از اين منصب بسيار خطير و مهم، بلكه حتي از مناصبي كه به مراتب پايين تر از اين منصب بوده است – مثل رياست جمهوري و ديگر مسئوليت هايي كه در طول انقلاب داشتم – كوچك تر مي دانستم…

البته در آن ساعات بسيار حساسي كه سخت ترين ساعات عمرمان را گذرانديم و خدا مي داند كه در آن شب شنبه و صبح شنبه چه بر ما گذشت؛ برادرها از روي مسئوليت و احساس وظيفه، با فشردگي تمام، فكر و تلاش مي كردند كه چگونه قضايا را جمع و جور كنند، مكرر از من به عنوان عضو شوراي رهبري اسم مي آوردند، كه البته در ذهن خودم آن را رد مي كردم؛ اگر چه به نحو يك احتمال، برايم مطرح مي شد كه شايد واقعاً اين مسئوليت را به من متوجه كنند. در همان موقع، به خدا پناه بردم و روز شنبه، قبل از تشكيل مجلس خبرگان با تضرع و توجه و التماس، به خداي متعال عرض كردم: پروردگارا! تو كه مدبّر و مقدر امور هستي؛ چون ممكن است به عنوان عضوي از مجموعه شوراي رهبري، اين مسئوليت متوجه من شود؛ خواهش مي كنم اگر اين كار ممكن است اندكي براي دين و آخرت من زيان داشته باشد، طوري ترتيب كار را بده كه چنين وضعيتي پيش نيايد. واقعاً از ته دل مي خواستم كه اين مسئوليت متوجه من نشود.

در روز اول فقدان امام، پيش بيني كردند كه همه چيز تمام شد. . دشمنان ما اميد داشتند كه شايد از گوشه و كنار قضايا و يا اظهارات و موضع گيري هاي داخلي چيزي را احساس كنند تا بتوانند براساس آن بگويند انقلاب راه جهت گيري اش را عوض كرده است، بحمدالله از اميدي كه بسته بودند، مأيوس شدند و در اين روزها اخبار، خبرگزاري ها و اظهارات مقامات سياسي قدرت هاي استكباري كاملاً منعكس كننده اين يأس است. ( مقام معظم رهبري در جمع وزير كشور، معاونان، مشاوران و استانداران، ۱۹ خرداد .۱۳۶۸)

اکنون در این مجال فرصت پرداختن به تمام ابعاد شخصیتی و سلوک معنوی ومدیریتی ایشان نیست اما برای باز شناسی شخصیت آیت الله خامنه ای باید جشن هایی گرفته شود که در خور شخصیت والای ایشان باشد و مردم بیشتر نسبت به دارا بودن این نعمت آگاه گردند.

برچسب‌ها: زندگی نامه سید علی خامنه ای

دیدگاه های این مطلب

1 نفر دیدگاه خود را در مورد این خبر بیان کردند. شما نفر بعدی باشید

  1. سید جعفر فاضلی آبلویی در گفت:

    در متن نوشته ۲۸ صفر
    در شناسنامه نوشته ۲۸ جمادی الاول

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *