۲۱تیرماه روزملي حجاب وعفاف گراميباد
تاریخ انتشار خبر : ۹۲/۰۴/۲۲
عفاف نيز واژه اي عربي است که از فرهنگ اسلامي وارد زبان فارسي شده است. عفاف را به خود نگهداري و باز داشتن نفس از محرمات و خواهش هاي شهواني، ترجمه کرده اند. ابن منظور در لسان العرب مي گويد: «عفّت، خود نگهداري از غير حلال، کار هاي حرام و طمع هاي پست است،

عفت پيشگي يعني خود نگهداري.» راغب در مفردات مي گويد: «عفّت حالت نفساني است که مانع تسلّط شهوت بر انسان مي گردد و انسان عفيف کسي است که با تمرين و تلاش مستمر و پيروزي بر شهوت، به اين حالت دست يافته باشد.» در قاموس قرآن آمده است: «عفّت به معناي مناعت است و در شرح آن گفته اند: حالت نفساني است که از غلبة شهوت باز دارد. پس بايد عفيف به معناي خود نگهدار و با مناعت باشد.»

رابطه حجاب و عفاف

از مقايسه دو واژهي «حجاب» و «عفاف» معلوم مي شود که هر دو در اصل معناي منع و جدايي مشترکاند. با اين تفاوت که منع و بازداري در حجاب مربوط به ظاهر است، ولي منع و بازداري در عفت، مربوط به باطن و برخاسته از درون است؛ البته با توجه به تأثير متقابل ظاهر و باطن بر يکديگر، بين حجاب و پوشش ظاهري و عفت و حياي باطني ارتباط وجوددارد؛ به اين مفهوم که هر چه حجاب و پوشش ظاهري بيشتر و بهتر باشد، در تقويت و پرورش عفت، تأثير بيشتري دارد؛ و هر چه عفت دروني و باطني بيشتر باشد، حجاب و پوشش ظاهري هم بيشتر و بهتر خواهد بود. از مجموع تعاليم ديني و اخلاقي چنين فهميده مي شود که مبناي حجاب (پوشش) ظاهري همان عفت و حياي دروني است و به همين دليل ريشه و اساس آن است.
حجاب در اسلام

پوشيده ماندن از نامحرمان دستور صريح قرآن است. قرآن کريم خطاب به پيامبر مي فرمايد: «به بانوان با ايمان بگو چشمهاي خود را فرو پوشند و عورتهاي خود را از نگاه ديگران پوشيده نگاه دارند و زينتهاي خود را؛ جز آن مقداري که ظاهر است، آشکار نسازند و روسريهاي خود را بر سينه افکنند و زينتهاي خود را آشکار نسازند؛ …» . افزون بر آن، در آيات ديگري، پوشيدگي کامل اندام، با وقار و به دور از تحريک سخن گفتن و دوري از آرايشهاي شبيه به دوران جاهليت، توصيه شده است.
افزون براين،وجود دستورهاي ديني و احاديث متعدد و معتبر در اين زمينه جاي هيچ ترديدي را باقي نگذاشته است؛ تا آنجا که بدون شک، پوشش زن در برابر مردان بيگانه، يکي از ضروريات دين اسلام است و انکار اصلِ آن از نظر فقهي، موجب خروج از دين است.
فلسفه حجاب
درباره فلسفه وجوب حجاب و سودمندي هاي آن بسيار سخن گفته اند. اما به نظر مي رسد علت اصلي، که اتفاقاً تمام موارد ديگر را هم در پي خواهد داشت، حفظ کرامت و شخصيت زنان است. زن در طول تاريخ شاهد تفسيرهاي متفاوتي از ماهيت و حقوق خود بوده است؛ در نخستين مرحله و در اجتماعات بدوي، زن اصولا به عنوان بخشي از جامعه انساني شناخته نمي شد تا بخواهد از حقوق بشري برخوردار باشد. او موجودي بود مانند ساير موجودات که بايد در خدمت مرد قرار مي گرفت و شاني جز اين نداشت. “ملک” آنان بود و طبيعتا مالک هرگونه مي خواست، در آن تصرف مي کرد.
در چنين فضايي است که خورشيد اسلام طلوع مي کند و ماهيت و جايگاه زن را، آن گونه که هست و بايد باشد، نمايان مي کند. از نظر اسلام مرد و زن، با حفظ تمام ويژگي ها و تفاوت ها، انسان هستند و در انسانيت هيچ تفاوتي ندارند. هر دو کامل، هر دو مستقل و هر دو آزاد هستند.
زن در اسلام
اسلام زن را انساني کامل و داراي همه حقوق و مسووليت هاي بشري مي داند که مي تواند با حفظ و پرورش گوهر وجود خود به بالاترين موقعيت هاي معنوي پرواز کند .زن در اين جايگاه کوثر، يعني سرچشمه همه خوبي ها و برکات دنيا و آخرت است و پيامبر خدا هم بر دست او بوسه مي زند. براي همين است که زن گوهري است که بايد قدر دانسته شود و به ابزاري براي هوسراني و خدمتکاري براي مردان تبديل نشود. حجاب براي اين است.
شخصيت والا و عزت نفس زنانه است که نمي گذارد کسي بي پرده با او روبرو شود؛ حتي اگر چشم ظاهرش نابينا باشد.روزي شخص نابينايي اجازه ورود خواست. فاطمه عليهاسلام برخواست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود: «چرا از او رو گرفتي؟، او که تو را نميبيند؟!» فاطمه عرض کرد:« او مرا نميبيند، اما من که او را مي بينم. و او ،اگر چه مرا نميبيند ولي بوي مرا که حس ميکند.» رسول خدا که از اين همه حکمت و فرزانگي به وجدآمده بود، فرمود: «شهادت مي دهم که تو پاره تن مني».
نارسايي واژه ها
با در نظر گرفتن آنچه گفته شد شايد واژه حجاب متناسب با فلسفه و مقصود آن نباشد؛ همانگونه که در قرآن و منابع روايي هم براي اين مقصود از واژه حجاب استفاده نشده است. شهيد مطهري مي گويد: «استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن يک اصطلاح نسبتاً جديد است. در قديم و مخصوصا در اصطلاح فقهاء کلمه “ستر” که به معني پوشش است به کار رفته است. فقها چه در کتاب الصلوه و چه در کتاب النکاح که متعرض اين مطلب شدهاند کلمه “ستر” را به کار بردهاند نه کلمه حجاب را.
بهتر اين بود که اين کلمه عوض نميشد و ما هميشه همان کلمه “پوشش” را به کار ميبرديم. زيرا چنانکه گفتيم معني شايع لغت حجاب پرده است، و اگر در مورد پوشش به کار برده ميشود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجب شده که عده زيادي گمان کنند که اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود … پوشش زن در اسلام اين است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوهگري و خودنمائي نپردازد. آيات مربوطه همين معني را ذکر ميکند و فتواي فقهاء هم مؤيد همين مطلب است.»
حجاب؛ نه بي سابقه و نه سخت
نکته مهم ديگري که بايد به آن پرداخت، آن است که حجاب در اسلام نه يک الزام نوآورانه است و نه يک حکم سختگيرانه. بررسي هاي تاريخي نشان مي دهد که پوشش زنان در اديان گذشته هم، نه تنها اجباري بوده، که بسيار سختگيرانه هم اِعمال ميشده است. همه مؤرخان، از حجاب سخت زنان يهودي سخن گفتهاند. براي مثال به نوشته ويل دورانت، مورخ نامدارجهان، در نزد يهوديان گفتوگوي علني ميان ذکور و اِناث، حتّي بين زن و شوهر از طرف فقهاي دين ممنوع گرديده بود، دختران را به مدرسه نميفرستادند و نپوشاندن موي سر خلافي بود که مرتکب آن را مستوجب طلاق ميساخت.
ويل دورانت در صفحه ۳۰ جلد ۱۲ “تاريخ تمدن” (ترجمه فارسي) راجع به قوم يهود و قانون تلمود مينويسد: «اگر زني به نقض قانون يهود ميپرداخت چنانکه مثلا بي آنکه چيزي بر سر داشت به ميان مردم ميرفت و يا در شارع عام نخ ميرشت يا با هر سنخي از مردان درد دل ميکرد يا صدايش آنقدر بلند بود که چون در خانهاش تکلم مينمود همسايگانش ميتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد».
مسيحيت هم، نه تنها احکام شريعت يهود در مورد حجاب را تغيير نداد، بلکه در برخي موارد، قدم را فراتر نهاد و با سختگيري بيشتري وجوب حجاب را مطرح ساخت؛ تا آنجا که براي از بين بردن زمينه هرگونه تحريک و تهييج، زنان را به صورت شديدتري به رعايت کامل پوشش و دوري از هر گونه آرايش و تزيين فراخواند. انجيل در موارد فراوان، بر وجوب حجاب و پوشش تأکيد و پيروانش را به پاکدامني و تنزّه از هوسراني فراخوانده است والبته همه اينها با هدفي است که گفته شد.
حجاب و حکومت؛ حتي سکولارها
آيا حجاب مسئله اي شخصي است يا به دليل ارتباط با نظم عمومي و مصالح جامعه درحوزه اقتدار دولت است؟ اين سوال مهمي است که در جاي خود بايد به آن پرداخت. آنچه اکنون به عنوان قدرِمتيقن در اين باره مي توان گفت عدم جواز بي تفاوتي مسئولان جامعه اسلامي در برابر اين حکم ضروري و ديگر احکام الهي است. اصولاً حکومت ديني براي اجرا و گسترش همين احکام و ارزشها است. از نظر اسلام نشانه آنکه حاکماني واقعاً ايمان دارند، آن است که به هيچ بهانه اي از اجراي احکام الهي سرباز نزنند و براي خشنودي ديگران، خدا را ناخشنود نسازند.
اين متن قرآن است: «مؤمنان کساني اند که اگر به آنان در زمين، قدرت و مکنت داديم، نماز برپاي مي دارند و زکات مي دهند و امر به معروف و نهي از منکر مي کنند…» و اين الگوي امارت مومنان است که خطاب به برخي از مردم مي گفت: «خبردار شده ام که زنانتان در راه، با مردان برخوردمي کنند؛ آيا شرم نمي کنيد و به غيرت نمي آييد، که زنانتان راهيِ بازارها و مغازه ها ميشوند و با افراد بي دين برخورد مي کنند!» امر به معروف و نهي از منکر، نه اينکه بر دولت و دولتمردان «هم» واجب است، بلکه در برخي فروض تنها بر عهده آنان است.
از اين رو، نه حکومت اسلامي و انقلابي، که هيچ حکومتي نمي تواند در زمينه روابط انساني، و از جمله نوعِ روابط جنس هاي مخالف، بي تفاوت بماند. ويل دورانت ميگويد: «سر و سامان بخشيدن به روابط جنسي هميشه مهمترين وظيفه اخلاقي به شمار ميرفته است، زيرا غريزه توليد مثل، نه تنها در حين ازدواج بلکه قبل و بعد آن نيز مشکلاتي فراهم ميآورد. و در نتيجه شدت و حدّت همين غريزه و نافرمان بودن آن نسبت به قانون و انحرافاتي که از جاده طبيعي پيدا ميکند، بي نظمي و اغتشاش در سازمانهاي اجتماعي توليد ميشد».
تبیان


























