کاش در این رمضان لایق دیدار شوم *سحری با نظر لطف تو بیدار شوم *
تاریخ انتشار خبر : ۹۲/۰۴/۲۰
کاش در این رمضان لایق دیدار شوم *سحری با نظر لطف تو بیدار شوم *
کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان *تا که همسفره ی تو لحظه ی افطار شوم *
قطعهی گمشدهای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم، یکی باز کم است
این همه آب که جاری است نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است. من طعم جمعه ها را دوست می دارم .
هر جمعه بر فراز بلندترین قله ها ، غروب جمعه و غروب انتظاری دیگر را به نظاره می نشینم .
دلهایمان غرق انتظار است ، چشمهایمان گریان از آمدن جمعه ای دیگر و در نیامدنت ، پاهایمان نای رفتن به شنبه را ندارد .
یا مهدی جان ؛ جایگاهت در قلبهای ماست و دلهایمان خانه عشقت .
وقتی بیایی ، كبوتران سپید بال انتظارمان را در آبی آسمان ظهورت به پرواز در خواهیم آورد و درخت تنومند منتظران به ثمر خواهد نشست !
یا مهدی ، از مرحم دلهای شكسته ، بیا ، بیا و با آمدنت زخمهای بدمان را درمان كن .
یا مهدی ، دیده ام ، همراه با حنجره تاول زده سرود ظهورت را زمزمه می كند و اجابتت را التماس .
و باز جمعه ای دیگر …

در انتهای كوچه پس كوچه های غربت زده ، دلم در انتظار تو ای غریب آشنا ، بی تابم .
نوروزها ، عاشوراها و جمعه ها در پی هم گذشتند و می گذرند ولی ، هیهات !
كاش عجل مهلتی می داد تا شاهد حضور سبزت باشم و اگر نه ، حتی شاخه ای گل ، در زیر پای مباركت باشم تا نشانی از انتظار كشیدنمان باشد


























