رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن مبارک
تاریخ انتشار خبر : ۹۲/۰۴/۱۹
ماه رمضان نهمین ماه از ماههای قمری و بهترین ماه سال است. ماه رمضان ماه روزه گرفتن مسلمانان است.
واژه رمضان از ریشه «رمض» و به معنای شدت تابش خورشید بر سنگریزه است. میگویند چون به هنگام نامگذاری ماههای عربی، این ماه در فصل گرمای تابستان قرارداشت، ماه رمضان نامیده شد، ولی از سوی دیگر، «رمضان» از اسماء الهی است. این ماه، ماه نزول قرآن و ماه خداوند است و شبهای قدر در آن قراردارد. فضیلت ماه رمضان بسیار زیاد و نامحدود است.
ماه رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شریفترین ماههای سال است. در این ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته میشود و عبادت در یکی از شبهای قدر بهتر از عبادت هزار ماه است.
رسول خدا (ص) در خطبه شعبانیه خود درباره فضیلت و عظمت ماه رمضان فرموده است: «ای بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما رویآورده است؛ ماهی که نزد خداوند بهترین ماهها است؛ روزهایش بهترین روزها، شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات است.
بر مهمانی خداوند فراخوانده شدید و از جمله اهل کرامت قرار گرفتید. در این ماه، نفسهای شما تسبیح، خواب شما عبادت، عملهایتان مقبول و دعاهایتان مستجاب است.
پس با نیتهای درست و دلی پاکیزه، پروردگارتان را بخوانید تا شما را برای روزه داشتن و تلاوت قرآن توفیق دهد. بدبخت کسی است که از آمرزش خدا در این ماه عظیم محروم گردد. با گرسنگی و تشنگی در این ماه، به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت باشید.»
آن گاه پیامبر اکرم(ص) وظیفه روزهداران را برشمرد و از صدقه بر فقیران، احترام به سالخوردگان، ترحم به کودکان، صله ارحام، حفظ زبان و چشم و گوش از حرام، مهربانی به یتیمان و نیز عبادت و سجدههای طولانی، نماز، توبه، صلوات، تلاوت قرآن و فضیلت اطعام در این ماه سخن گفت.



























«رمضان آمد و شد کار صراحی از دست / بدرستی که دل نازک ساغر بشکست // من که جز باده نمیبود بدستم نفسی / دست گیرید که هست این نفسم باد بدست // آنکه بی مجلس مستان ننشستی یکدم / این زمان آمد و در مجلس تذکیر نشست // ماه نو چون ز لب بام بدیدم گفتم / ایدل از چنبر این ماه کجا خواهی جست // در قدح دل نتوان بست مگر صبحدمی / که تو گوئی رمضان بار سفر خواهد بست // خون ساغر بچنین روز نمیشاید ریخت / رک بربط بچنین وقت نمیباید خست // ماه روزه ست و مرا شربت هجران روزی / روز توبهست و ترا نرگس جادو سرمست // هیچکس نیست که با شحنه بگوید که چرا / کند ابروی تو سرداری مستان پیوست // وقت افطار بجز خون جگر خواجو را / تو مپندار که در مشربه جلابی هست»