فقط مادرانی که دختردارند،بخوانند!/ قسمت اول

قبول داشتن خود، را فراموش نکنید!

امروزه والدین آرمانها و آرزوهای بزرگی را برای فرزندان خود در سر می پرورانند، که از آن به نام (کمال طلبی) یاد می شود. اما با توجه به اینکه زمان اغلب برخلاف میل ما جریان پیدا می کند، یادآور آن است که هیچ چیز در دنیا واقعا کامل نیست. آیا باید سعی کنیم تا ((کمال طلبی)) و کامل بودن را به فرزندانمان بیاموزیم، یا او را تشویق کنیم، خود را همان طور که هست، همراه با نقاط ضعف و قوتش، با طیب خاطر بپذیرد؟ww

متاسفانه در جامعه ای زندگی می کنیم که این طرز فکر را رواج نمی دهند و زنان جسم خود را به مثابه ی ((پروژه))ای می بینند که باید روی آن کار شود. شاهد ما بر این مدعا جراحیهای پلاستیک رو به افزایشی است که روی بینی، گونه و دیگر قسمتهای بدن انجام می شود و غالبا دخترها داوطلب این جراحیها هستند. باز جالب اینکه معمولا مادرها مشوق آنها در این زمینه بوده اند. اما اگر بخواهیم دختر ما تغییر کند ابتدا این دگرگونی را از خود آغاز کنیم و توجه به ارتباط میانسالی و نوجوانی، ما را در این امر یاری می کند: ایزابل-سالاری

آیا نمی توان میانسالی را دومین دوره ی شکوفایی، رشد و حتی دومین دوره ی نوجوانی تلقی کرد؟ البته شاید جامعه چنین تعبیری از میانسالی را نپذیرد، اما به گمان من ورود به دومین نیمه ی زندگی، با ناخرسندیها، بی قراریها، تردید ها، نا امیدیها و آرزوهایش شبیه اوایل دوره ی نوجوانی است که (به اشتباه) به عنوان ((زوال)) تفسیر می شود. گویی خلائی هولناک روبه روی ما قرار گرفته است و ما نهایت تلاش خود را می کنیم که با آن روبه رو نشویم. اما اگر با شهامت آن را بپذیریم، آن را مرحله ای جدید در زندگی خواهیم یافت که در آن با فراغ خاطر می توان عقل، قلب، هوش و سرانجام، معنویت، را رشد داد.

همزمانی سفر دخترمان به نوجوانی و سفر ما به میانسالی فرصتی برای آموختن درسهای جدید و در میان گذاشتن آن با فرزندانمان است؛ فرصتی برای نگاه کردن به زندگی به عنوان کوهی که باید از آن بالا رویم تا با آن یکی شویم.

با الهام از كتاب تربيت كودكان و نوجوانان دكتر نانسي اسنايدرمن

 

دیدگاه های این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *