(هزارجريب از نگاه تاريخي ) به قلم اسماعیلی ارمی
تاریخ انتشار خبر : ۹۲/۰۲/۲۱
هزارجریب در قبل از اسلام:در منابع تاریخی سده های پیش از اسلام آمده است، خسرو انوشیروان(پادشاه ساسانی) از جنگ هیاتله به کمک اولاد سوخرا فاتح درآمد.لذا انوشیروان ولایت متعدد از جمله هزارجریب را به قارون پسر سوخرا داد در مراحل بعد وی برای نظم طبرستان هر موضعی را به رئیسی سپرد.این افراد در حدود فرمانروایی خود مسلط و گاهی به طور مستقل تشکیل فرمانروایی می دادند.
هزارجریب در بعد از اسلام:
احمد بن یحیی بلاذری (متوفی به سال۲۷۹ ه ق) در فتوح البلدان،طبرستان را به هشت بخش نوشته که یکی از آنها شامل مناطق “برشواجر”(بعد ها به صورت “پتشخوارگر”که مشتمل بر منطقه هزارجریب و سایر مناطق کوهستانی البرز) می باشد.
سابقه حکومتی منطقه هزارجریب:
هزارجریب در زمان اشکانیان که پایتخت آنها شهر صد دروازه (دامغان کنونی) بوده،به جهت مجاورت با منطقه کوهستانی هزارجریب،مورد توجه قرار گرفته است.شاهان اشکانی برای شکار و تنوع حتی گاهی شش ماه از سال در این منطقه به سر می بردند،به واسطه معاشرت و اختلاط مردم و طبریها و پارتها در خلق و زبان آنها تغییراتی حاصل گردید.
در زمان مازیار،قارن که پسر اسپهبد قارن دوم از دودمان سوخرائیان بوده،چون پدر مازیار مورد تکریم و احترام مامون قرار گرفت،مورد خشم پادشاه هزارجریب (اسپهبد شهریار یکم از دودمان باوندیان) گشته و قسمتی از قلمرو پدر مازیار را ضمیمه هزارجریب نموده است.مازیار پس از مرگ پدر به بغداد نزد مامون رفت و اسلام آورد.چون پدر مازیار در جنگ با رومیان دلاوری بسیار نمود،مامون مازیار را مورد نوازش قرار داده و در همین حال اسپهبد شهریار یکم باوند در فریم هزارجریب در گذشت.پسرش شاهپور به جانشینی وی برخاست.شاهپور مردی بدخو و ستمگر بود و مردم از او ناراضی بودند و نمایندگانی از کوهستان هزارجریب به بغداد رفته و بنای شکایت از شاهپور را گذاشتند و خلیفه به صلاحدید مشاوران خود مازیار را به سمت نائب الخلیفه در کوهستانات طبرستان منصوب کرد.در زمان معتصم (خلیفه عباسی) لشکریانی جهت سرکوبی مازیار به منطقه طبرستان اعزام گردیدند.مازیار برای دفاع در مقابل لشکریان خلفای بنی عباس،سپاهیان خود را در قسمت های مختلف از جمله هزارجریب تقسیم نمود.حوادث مهم هزارجریب و جنگ با اسپهبد قارن شهریار باوند در سال ۲۵۲ ه.ق و قتل و غارت آن بود.
مهمترین سلسله حکومتی هزارجریب خاندان باوندیان یا آل باوند بود که به مدت ۸۴۴ سال (سال ۹۴ قبل از هجرت تا سال ۷۵۰ بعد از هجرت)حکومت کردند و پایتخت آنها زمانی در فریم و زمانی در ساری بوده است.
اقوال مختلفي كه در مورد وجه تسميه هزار جريب نقل شده به اين شرح است:
الف) امير تيمور گوركاني،مير عمادالدين را كه سيد و داراي كرامات عاليه بوده و از او كرامت و خرق عادت بزرگي ديده است،مي بوسد و به او ارادت مي ورزد و هزار جريب زمين را به او مي بخشد و به سيورغال واگذار مي كند كه ماليات آنجا را گرفته صرف معيشت خود سازد. به همين دليل اين منطقه به هزار جريب معروف شد.
ب)هزارجريب در زمان قديم اين منطقه به علت شرايط توپو گرافي ناهمواري ها داراي سكونت گاه هاي متعدد روستايي بود که تعداد آن ها به هزارروستا مي رسيد . هر روستا ملك شخصي يكي از زمين داران بود كه در اصطلاح هر روستا يك جريب نامگذاري و نام هزار جريب به منطقه اي كه داراي هزار روستا بود اطلاق شد.
پ) از سوي خاندان آل باوند كه فرمانروايي اين منطقه را به عهده داشتند،در تقسيم بندي اين سرزمين بين سرداران و وابستگان خود به هر يك زميني به وسعت هزار جريب واگذار شد و چون زمين هاي اين منطقه به صورت هزار جريب تقسيم شده بود به اين نام معروف شد.
ت) يكي از اسپهبدان،هزار جريب از ييلاق هاي منطقه را خريداري کرد و به همين دليل اين منطقه هزار جريب ناميده شده است.
ث)منطقه هزار جريب در بعضي مواقع تحت حاكميت تبرستان و مازندران و در بعضي مواقع تحت حاكميت قومس بود. اما مردم اين منطقه همواره علاقه مند بودند تحت حاكميت مازندران باشند و در نتيجه هميشه با حاكمان قومس مخالفت و با آنها مبارزه مي كردند. به همين دليل فرمانروايان قومس به گرفتن ماليات از هزار جريب از اين منطقه وسيع قانع شدند و كم كم اين منطقه به هزار جريب معروف شد. (نقل از شيخ علي اصغر ولويه اي مجتهد بزرگ)
ج)«گر» در زبان بومي به معني كو ه مي شد چون اين منطقه كوهستاني وشامل هزار كوه مي شد به آن هزار گري (هزار كوه) و سپس به هزار گريپ و بعد هزار جريب تبديل شده است. ( در كتب تاريخي به كرات از هزار گري و هزار گريپ ياد شده است)
هزار جريب در فرهنگ دهخدا ناحيه اي است كوهستاني در مازندران كه از مشرق به شاهكوه، از مغرب به ساري و سوادكوه و از جنوب به سمنان و از شمال به اشرف محدود است. رود نيكا در شمال آن از مشرق به مغرب جاري است و قسمت علياي رود تجن از مركز آن مي گذرد و آن را به دو قسمت دو دانگه و چهاردانگه تقسيم مي نمايند.( جغرافياي طبيعي كيهان) . از توابع مازندران و داراي معدن مس و ذغال سنگ است.(جغرافياي اقتصادي) . نام يكي از دهستان هاي چهارگانه شهرستان ساري است كه جنگل هاي انبوه دارد. آب آنجا از چشمه سار ها و محصول آن غله، ديمي، ارزن، لبنيات و عسل است. زارعت برنج هم در برخي از قراء معمول است. اين دهستان ۵۴ آبادي و در حدود ۱۵ هزار تن سكنه دارد. قراء مهم آن عبارتندداز: پابند، ارم، كچب محله، پوروا، متكازين ، ولامده و آكرد.( فرهنگ جغرافيايي ايران ج ۳)
در كتب تاريخي ،هزار جريب به محدوده ي وسيعي از مناطق كوهستاني گفته مي شد كه از مشرق به گرگان، از مغرب به سوادكوه و از شمال به قائم شهر و ساري و بندر گز و از جنوب به سمنان، دامغان و بسطام محدود بود.هزار جريب به دو بلوك بزرگ چهاردانگه و دو دانگه تقسيم شد. از هزار جريب تاريخي فقط تنها نامي كه مانده، بخش هزار جريب نكاست. قسمت هاي وسيعي ازهزار جريب به استان سمنان ملحق شده است. به اميد روزي كه هزار جريب به اقتدار گذشه خود برگردد. انشا اله
ابوالقاسم اسماعيلي ارمي ، كارشناس ارشد برنامه ريزي
منابع
۱- برزگر،اردشير. تاريخ تبرستان ج ۲ ص ۴۷ و ۴۸ ۲- افضل الملك ، ركن الاسفار ص ۱۴۴ و ۱۴۵ ۳- رياحي، علي اصغر. سيماي جغرافيايي هزار جريب بهشهر ص ۹۹ ۴- همان منبع ص ۱۰۰ ۵- معافي،هزار جريب پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه مشهد ص ۳۲


























