مقالات برتر/بحران زن در خانواده/سیده صدیقه حسینی
تاریخ انتشار خبر : ۹۲/۰۲/۸
متاسفانه دنياي مدرن غرب،امروزه تصاويرجديدي ازخانواده براي ماارائه داده است. باتوجه به قدرت واحاطه مستقيمي که درزمينه هاي مختلف فرهنگي واجتماعي دردست اين گونه جوامع قرار دارد،ابزارهاي مناسبي وجود دارند که هر چه بيشتر درراستاي بسط و توسعه اين تفکرات عمل کنند. درچنين شرايطي به نظر مي رسد کشورهاي جهان سوم آسيب پذيري بيشتري دراين زمينه ها دارند. به اين ترتيب شاهدهستيم که ته مانده تفکرات پوسيده و مخرب غربي، پس از اينکه در جوامع غرب، ثمري جز بي بند و باري، گسترش انواع انحرافات اخلاقي، بي ثباتي و انحلال نظام خانواده نداشت، اکنون ردپايي را در جوامع اسلامی بر جاي گذاشته است.
همه باید سعی نماییم، تا دچار تجربه مجدد آزمونهاي بي نتيجه و مهلک غرب نشويم.
امروزه متأسفانه جنبش فمينيستي و نظريات مربوط به اين جنبش، تاثير مخرب و جبران ناپذيري را بر نهاد خانواده گذاشته و موجب شکل گيري خانواده اي تازه شده است.
در نهايت، نتيجه گرفته می شود که در جوامع غربی با تفکرات و اندیشه غربیان از «خانواده» چيزي جز اسم آن و از کارکردهايش جز رسم آن باقي نمانده است .در این مقاله برآنیم که به بحران زن در خانواده بپردازیم و مواردی از قبیل : ۱- تغییر در کارکرد خانواده در غرب ۲- بررسی پیامد های نظام فکری ولنگارانه فیمینیسم در حوزه زن وخانواده ۳- بررسی حق حیات و آزادی سقط جنین و پیامد های آن ۴- بحران معنویت در جهان غرب و مساله زن در خانواده ۵- نظریه دانشمندان غربی در برون رفت از بحران در غرب را مورد تحقیق و بررسی قرار دهم .
خانواده با کارکرد مثبت، سازندۀجوامع انسانی، و خانواده با کارکردهای منفی تخریب کنندۀفرهنگ جوامع خواهد بود.
به امید روزی که جایگاه خانواده باکارکردهای مثبت در سراسر دنیا بسط و گسترش یابد.
انشاء الله
کلید واژه : بحران زن، خانواده، فیمینیسم، غرب
مقدمه
خدای تعالی انسان را در دو جنس زن و مرد آفرید و به ایشان نعمت بخشید تا مکمل هم باشند، از ایشان خانوادهها تشکیل گردد، نسلها ادامه یافته و باعث سکون و آرامش و رشد و تعالی هم باشند. سپس به هر دو تکالیفی محول فرمود تا با اجرای آنها به سوی سعادت و کمال مطلوب خویش گام بردارند. چرا که زن و مرد هر دو انسانند و هیچ تفاوت و مزیتی از نظر انسان بودن یا در نحوه آفرینش یا رسیدن به سعادت نسبت به همدیگر ندارند بلکه چون زن و مرد دو جنس از یک نوع میباشند که نوعشان همان انسان بودنشان است و جنسشان زن و مرد بودن میباشد و این تفاوت در جنس آنها نیز به خاطر انتظاراتی است که دستگاه خلقت از هر دوی آنها دارد و الا این تفاوت عامل برتری یکی بر دیگری نیست بلکه ملاک برتریشان در نحوه رفتار و کارهایی است که انجام میدهند درست مطلبی که در قرآن مورد تاکید قرار گرفته که هر کس کار صالحی انجام دهد از مرد و زن او مومن است یعنی ملاک برتری ایشان تقوا و انجام تکالیف الهی ایشان است.
خدائی که قطره ای از عظمت خویش را به پهنه بیکران هستی فرو ریخت، که در کسوت انسان، تمام عالم را ابزار قدرت و تکامل خویش ساخت، انسانی که در قوس صعود با تکیه بر فطرت الهی و انگیزه های مثبت ذاتی، بر شاخسار درخت معرفت، گل سرسبد هستی، یعنی فاطمه زهرا و سلاله پاک او می گردد، ملکوتی که گاه هبوط به عرصه مادی، همه را به عظمت و ابهت خویش، به سکوت کشاند و بی حرف نماند.
« بحران زن!» عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم صالح اسكندري است كه در آن ميخوانيد؛تاريخ سنتهاي اجتماعي بشر نشان مي دهد که زن از بدو خلقت در معرض تعدي و ظلم هاي بسياري بوده است. در يونان زنان را موجوداتي پلشت و شيطاني مي دانستند و جايگاهي دور از شان انسان براي آنها قائل بودند. موجودي حقير که شباهت زيادي به انسان دارد. در چين ازدواج با زن به معناي مالك شدن او و محروميتش از ارث به شرط عدم هم غذايي با مرد حتي پسرش بود. چيني ها اگر در مواقع سختي و تنگدستي، دختري بر دختران خانوادشان افزوده مي شد ، نوزاد را مظلومانه رها مي كردند تا از سرماي شب بميرد يا خوراك حيوانات وحشي گردد! آنها حتي ترجيح مي دادند بين نوزادان دختر و پسر خود، دختران را در پاي بتها قرباني کنند. در ميان اشراف ايراني دختران و زنان از اقلام صادراتي قلمداد مي شدند و خريد و فروش آنها قانوني بود. ساليانه بيش از ۱۲ هزار دختر ،تنها از كليشاد صادر مي شد. عرب هاي دوران جاهليت نوزادان دختر خود را زنده به گور مي کردند و برخي از بت هاي شرک آلود خود مثل لات، مني و عزي را زنانه مي آراستند.
و اما اين ظلم ها در مقابل حق کشي و تعدي که به اسم ” آزادي زن” در يکي دو قرن گذشته عليه چند ميليارد زن روا داشته شده، سر سوزني بيش نيست. همزمان با انقلاب صنعتي به منظور استفاده از کار ارزان و دقيق زنان در کارخانه ها، اربابان نظام سرمايه داري با تبليغ و ترويج مقوله آزادي زن تمام تلاش خود را به کار بردند تا زن را از کانون گرم خانواده خارج کنند و وي را در کارگاه ها و کارخانه ها با حقوق ارزان استثمار کنند. عواقب وحشت ناکي نظير آزار جنسي زنان، بهره کشي و استثمار آنها در محيط کار، تجارت و قاچاق روز افزون زنان، مسئله مواليد نامشروع، تبعيض جنسيتي، بيماري هاي مقاربتي،روابط نامشروع جنسي با محارم و … ثمره شوم اين زياده طلبي و تمتع طلبي مردانه بود. برخي که به سنت هاي الهي باور دارند حتي دو جنگ جهاني اول و دوم را مجازات وضعي ارتباط زنان شوهردار و مردان زن دار در درون کارخانه ها و کارگاه هايي مي دانند که در اوايل قرن بيستم متداول شده بود.
صداي مظلوميت زنانه اگر چه قرن ها در گوش بشريت پيچيده اما در يکي دو قرن اخير اين مظلوميت به يک “بحران” جدي تبديل شده که البته پروپاگانداي تبليغاتي غرب اجازه پرداختن به اين بحران را نمي دهد. چرا که منافع نظام سرمايه داري اقتضا نمي کند تا به قول روزنامه انگليسي زبان “ملت و جهان” زنان به خانه برگردند .
خانواده، كوچكترين و مهمترين نهاد اجتماعي است. كوچكترين به جهت كميت و اعضا و مهمترين به لحاظ كيفيت محيط تربيتي آن، چرا كه دروني نمودن ارزش ها و هنجارهاي فرهنگي و اجتماعي كاركردي است كه عمدتاً توسط اين نهاد محقق مي شود. متأسفانه خانواده درشرايط فعلي به محلي براي خوابگاه و استراحت تبديل شده و عملكرد اصلي خود را به نهاد هاي اجتماعي واگذار نموده است .
شکی نیست که خانواده امروز ایرانی با خانواده متعادلی که باید سنگ بنای یک جامعه سالم باشد، فاصله زیادی دارد . اين خانواده ، از یک سو هنوز گرفتار بعضی سنت های غلط گذشته مانند بی عدالتی و ظلم به زنان بوده و از سوی دیگر آموزه های مدرن مانند انکار تفاوت های جنسیتی، اختلاط نقش ها، فرد گرایی و اصالت لذت های دنيايي ، سلامت، ثبات و حتی کیان خانواده را به خطر انداخته و آسیب های جدی اجتماعی به وجود آورده است . بیاییم همه با هم بحران زن در خانواده را جدی بگیریم زیرا سلامت خانواده ، بسته به سلامت زن خانواده از تمامی جهات دارد.
تغییر در کارکرد های خانواده در غرب
تعریف خانواده غرب
تعریف خانواده در غرب کاملا با اسلام متفاوت است، گرچه شاید در گذشته تعریف درستی از خانواده در این جوامع رایج بود. امّا در دنیای معاصر تعریف که از خانواده ارائه می دهند، کاملا با اهداف ازدواج صحیح در تضاد است.
در اسلام هسته ای اولیه خانواده از یک مرد و یک زن با عقد زوجیت تشکیل می شود، ولی در غرب این معنا و مفهوم ندارد، آنها اعتقاد بر این دارند که لزومی ندارد یک زوج از مرد و زن تشکیل گردد، بلکه می تواند دو زن باشد، دو مرد باشد، و یا یک زن و یک مرد باشد.
الگوهای خانواده در غرب
۱- همخانگی یا زندگی مشترک بدون ازدواج
ما در تعریف خانواده در اسلام الگوی از خانواده را معرفی نمودیم، در غرب شکل خانواده و الگوی خانواده به صورت دیگری وجود دارد، در اسلام عقد زوجیت در همۀجوامع تنها راه تشکیل خانواده به شمار می رود. امّا با آزادی وسیع که در روابط میان زن و مرد در دهه های گذشته در جوامع غربی پدید آمده، نوع دیگری از روابط کم و بیش پایدار بین زن و مرد در این جوامع رواج یافته و آن عبارت از همخانگی یا زندگی مشترک یک زن با یک مرد بدون ازدواج است.
۲ – کمون ها یا اجتماعات اشتراک
این نوع خانواده به این صورت بود که تعدادی از مردان و تعدادی از زنان بود، که با یکدیگر ارتباط جنسی مشترک داشتند، و به عبارت دیگر بازگشت به طبیعت و احیای مجدّد کمون های اولیۀما قبل تاریخ. نفی هرگونه سلطه و قدرت در روابط زن و مرد و نفی احساس مالکیت و رقابت از انگیزه های اصلی مخالفت این گروه ها با نهاد خانواده و گرایش آنان به این الگوی جدید بود.
اهمیت و اعتبار اجتماعی کمون ها دیری نپایید زیرا این الگو در دست یابی به اهداف مورد نظر توفیقی چندانی کسب نکرد. در دو دهۀاخیر، حرکتی تدریجی به سمت پذیرش هنجارهای و ویژگی های ساختاری خانوادۀسنّتی در این اجتماعات اشتراکی مشاهده می شود.
۳ – الگوهای همجنسگرا
الگوی دیگری از خانواده غربی می توانیم ارائه بدهیم، الگوی زوجهای همجنس باز است، در دهه های اخیر در بسیاری از کشورهای غربی وضعیت به وجود آمده که در طول تاریخ بشر کمتر سابقه داشته است. در این کشورها عدّۀقابل توجهی از زنان و مردان، زوج هایی همجنس خود را انتخاب کرده، رابطه¬ای نسبتا طولانی شبیه روابط زناشویی با آن برقرار می¬کنند. زوجهای همجنس از جهت زیستی امکان تولید مثل را ندارند، ولی بسیاری از آنان فرزندان متولّد از ازدواج های پیشین خود را به درون مناسبات همجنس خواهانه می¬آورند و به این ترتیب خانواده هایی متشکل از زوج های همجنس باز و فرزندان تأسیس می کنند .
در حال حاضر، برخی کشورهای غربی و تعدادی از ایالت های آمریکا، ازدواج همجنس بازان را به رسمیت شناخته، آنان را از حقوقی نسبتا مشابه با حقوق مردان و زنان ازدواج کرده، برخوردار کرده اند. با این همه، الگوی همجنس گرایی، گذشته از عدم مشروعیت دینی، از حیث جایگاه حقوقی نیز حتی در جوامع مثل آمریکا به وضعیت مشخصی نرسیده است.
بنابراین در غرب شاید کما بیش خانواده های هسته ای، گسترده و… وجود داشته باشد، ولی در موارد زیادی دو الگوی (همخانگی یا زندگی مشترک بدون ازدواج و خانواده های همجنس باز) رواج و شیوع بیشتری پیدا نموده است .
تغییرکارکرد خانواده
۱_تنزل جایگاه مادری
یکی از کارکردهای طبیعی خانواده تولید مثل و احترام به جایگاه مادری است، اسلام این موضوع را بسیار مورد توجه قرار داده است
امروزه در غرب جنبش فمينيستي و نظريات مربوط به اين جنبش، تاثير مخرب و جبران ناپذيري را بر نهاد خانواده گذاشته و موجب شکل گيري خانواده اي تازه شده است .
آري! نهضت فمينيسم از ابزارهاي مهمي بود که تاثير بسيار زيادي در ارتباط با رويکردهاي نظام خانواده داشت. خصوصا فمينيستهاي راديکال در تحقق چنين جرياني، سهم بسزايي داشتند. از بي مايه ترين اقدامات صاحبنظران اين جريان، کوچک و سخيف خواندن شريف ترين و ارزشمندتري جايگاه يعني نقش مادري بود که به اين واسطه صدمات بسياري متوجه نهاد خانواده شده است. چرا که مورد ترديد قرار دادن نقش مادري يعني مبارزه مستقيم براي براندازي اصلی ترین کارکرد خانواده. بنابراين جاي تعجب نيست که سردمداران اين تفکر، ازدواج و قبول نقش مادري را اسارت و بردگي زن معرفي مي کنند و در کنفرانس هاي بين المللي با نقش پدر و مرد در خانواده به مبارزه برمي خيزند و اين مخالفت ها تا جايي است که به طور کلي با هر عبارتي که به کلمه مرد ختم مي شود، مخالف هستند
به اين ترتيب به آموزه هاي ديني حمله مي کنند و آنرا ساخته و پرداخته دست مردان مي دانند و هر بخشي از متون ديني را که مخالف با خواسته هاي خود بپندارند، آنرا اثري مردانه و هر آنچه را که موافق با تفکراتشان است، سخنان خداوند معرفي مي کنند .
پس ازدواج با مرد را قرار گرفتن در زير يوغ او مي دانند و راه خلاصي از اين اسارت را ازدواج با هم نوع خود معرفي مي کنند. از ازدياد تشکيل خانواده هاي نامشروع و بدون وجود پدر، ابراز خرسندي مي کنند، چرا که اعتقاد دارند فرزندان پسري که بدون حضور پدر تربيت شوند، در آينده رفتار خوب و مناسبي را با زنان خواهند داشت. بنابراين بنياد خانواده چون بر اساس ظلم بر زنان پايه گذاري شده است، بايد از ميان برداشته شود و اشکال تازه و نوين، جاي آن را بگيرند .
اکنون سرنوشت خانواده در جامعه غربي به جايي رسيده است که وقتي نماينده کليساي واتيکان به ايران سفر مي کند، از ايران تقاضا دارد تا براي احياي دوباره نظام خانواده در غرب، مددرساني کنند .
۲ – تغییر شکل خانواده
پیش از قرن بيستم ميلادي، شکل معمولی خانواده در غرب مشابه شکل متداول آن در شرق بود. پدر و مادر و فرزندان با يکديگر زندگي ميکردند با کارکردهای تعریف شده طبیعی خانواده. پدر، مسئول تأمين نيازهاي همسر و اولاد بود و مادر، مسئول تربيت فرزندان و ساماندهي امور خانه. فرزندان تا هنگام ازدواج، در خانه پدر زندگي ميکردند. تا آن زمان سنت ازدواج، سنتي مقبول و ميثاقي متعارف براي آغاز زندگي مشترک بود. به تدريج به دليل پيدايش عواملي چند، تحولاتي در شکل خانواده پديدار شد این عوامل. بر پايه اين عوامل بينشي به وجود آمد که بر مبناي آن، عبارتاند از: گران شدن هزينههاي زندگي، گريز از سنتها و گرايش به مدرنيسم، گريز از قيد و بندها و آزاديخواهي در زندگي از جمله: استقلال مالي زنان در سبک جديد زندگي در غرب که ما از آن به «همزيستي بدون ازدواج» ياد ميکنيم، زن و مرد به عنوان دوست پسر و دوست دختر با يکديگر زندگي ميکنند.زندگي آنان گاه مدت کوتاهي ادامه مييابد و گاه ساليان دراز به طول ميانجامد. اما با توجه به اينکه ازدواج، عامل پيوند آنان نبوده، زن و مرد، همسر قانوني يکديگر تلقي نميشوند و تفاوتهاي اساسي ميان آنان و همسران قانوني وجود دارد. اظهار نظر افرادي که همزيستي بدون ازدواج را برگزيدهاند، در مطالعات و پژوهشهاي اجتماعي در غرب حاکي از آن است که عدم وجود مسئوليت، به ويژه مسئوليت مالي و نيز آزادي در زندگي ودر واقع صرف پول و وقت براي رفاه و لذت خويش، انگيزه مهمي براي انتخاب اين سبک از زندگي است.
وضعيت زنان و کودکان در همزيستي بدون ازدواج در غرب در کشورهاي مختلف غربي، سازمانها و نهادهاي اجتماعي مطالعات فراواني را پيرامون وضعيت زنان و کودکان در همزيستي بدون ازدواج و مقايسه آن با وضعيت زنان و کودکان در ازدواج انجام دادهاند، که نتايج اين مطالعات در نشريات و مجلات و کتابهاي متعدد و نيز سايتهاي اينترنتي در دسترس همگان قرار دارد. نتايج تمامي مطالعات، بيانگر وضعيت نامطلوب زنان و کودکان در زندگي بدون ازدواج است. در کتاب « هفت سال زندگي خانوادههاي انگليسي» آمده است که بيست درصد از کودکان در انگليس و حدود چهل درصد از کودکان در آمريکا، از والدين ازدواج نکرده به دنيا ميآيند. بر اساس آمار بخش سلامتي و انسان آمريکا که روي سايت اينترنت آمده است، در سال ۱۹۶۰ تعداد کودکاني که از والدين ازدواج نکرده به دنيا آمده و با يکي از آنان زندگي ميکردند، ۲۴۳ هزار نفر بوده است که اين رقم در سال ۹۳ به شش ميليون و سيصد هزار نفر افزايش يافته است. همين منبع اعلام کرده است که در سال ۹۴، يک سوم کودکان آمريکايي، از مادران ازدواج نکرده به دنيا آمدهاند که در آن ميان، يک سوم از اين کودکان متعلق به مادران سيزده تا نوزده سال هستند. مطالعه روي ۲۹۹۹ زوج آمريکايي نشان ميدهد که همزيستهاي بدون ازدواج، روابط عاطفي ضعيفتري با والدين خود دارند و احساس خوشبختي در ميان آنان نسبت به کساني که ازدواج کردهاند، کمتر است. همچنين در اين کتاب درباره وضعيت کودکان متولد شده از والدين بدون ازدواج آمده است که اين کودکان از خلاقيت و پيشرفت تحصيلي کمتري برخوردارند و حتي پس از کنترل تفاوتهاي جمعيت شناختي و اقتصادي؛ يعني تأمين زندگي اينگونه کودکان و ايجاد شرايط زندگي برابر با کودکان متولد شده از مادران ازدواج کرده، در نتيجه مطالعه، تغييري به وجود نيامده است. مطالعات نشان ميدهد که شرايط ناپايدار همزيستي بدون ازدواج، وضعيت مالي، رواني و حتي جسمي زنان و کودکان، در مقايسه با زنان و کودکان در خانوادههاي شکل گرفته با ازدواج، مطلوب نيست. با توجه به مجموعه مشکلات موجود در همزيستي بدون ازدواج، طي دهها سال گذشته در غرب، در بسياري از کشورهاي غربي، پارلمانها اقدام به وضع قوانيني در ارتباط با اين سبک از زندگي نموده و تلاش کردهاند که شرايط آن را به شرايط ازدواج نزديک سازند. در برخي کشورها مانند آمريکا، برخي مجامع حقوقي به همزيستهاي بدون ازدواج پيشنهاد ميکنند که با يکديگر در آغاز زندگي، قرار دادي منعقد سازند و در آن، تمامي شرايط دلخواه خود را معيّن کنند. تمامي تلاشها متوجه يافتن راه حل براي زدودن و يا کاهش آثار نامطلوب اين زندگي ناپايدار از زندگي زنان و کودکان است .
طيبه صفايي رئيس فراکسيون زنان مجلس در رابطه با بحران خانواده در جامعه مي گويد:”بحران خانواده در جامعه گسترش يافته است. ما بايد در اين خصوص همت کنيم تا بحران خانواده در ايران را رفع کنيم. زيرا غرب بحران خانواده را ناديده گرفته است. اگر ما، هم و غم خود را براي برجسته کردن جايگاه خانواده در جامعه بگذاريم، بسياري از مشکلات زنان ايران مرتفع خواهد شد.رهبري فرمودند بحران خانواده از نگاه غلط و بد فهميدن جايگاه زن و شأن زن در جامعه نشات گرفته است. البته اين نگاه و اين بدفهمى از غرب شروع شده و خيلى هم قديمى و ريشهدار نيست. اسلام در اين مورد ديدگاه عادلانه اي دارد”.
مشکل کار از نگاه رهبر فرزانه ی ما, امام خامنه ای دو چیز است: “آن دو چيز، يكى عبارت است از نگاه غلط و بد فهميدن جايگاه زن و شأن زن در جامعه؛ كه اين نگاه و اين بدفهمى از غرب شروع شده و خيلى هم قديمى و ريشهدار نيست. آن كسانى كه مدعى شدند كه در پروتكلهاى انديشمندان صهيونيست اين مسئله وجود داشته، ميشود حدس زد كه اين، خلاف واقع نيست. يعنى اگر نگاه كنيم، مىبينيم اين نگاه غلط، اين كجفهمى و بدفهمى در زمينهى شأن زن در جامعه، شايد در حدود صد سال، صد و پنجاه سال بيشتر در غرب سابقه ندارد و از غرب سرريز شده است به جوامع ديگر، از جمله جوامع اسلامى. اين يك نقطه است. نقطهى دوم كه اساس مشكل است، بد فهميدن مسئلهى خانواده و بد عمل كردن در رفتارهاى داخل خانواده است. اين دو تا مشكل است كه به نظر ما بحران مسئلهى زن را – كه امروز يك مشكل اساسى در دنياست – به وجود آورده. شايد تعبير «بحران زن»، تعبير تعجبآورى باشد. امروز مسئلهى بحران آب و هوا، بحران آب، بحران انرژى، بحران گرم شدن زمين، به عنوان مسائل اصلى بشريت مطرح ميشود؛ اما هيچكدام از اينها مسائل اصلى بشريت نيست. بيشترِ آن چيزهائى كه مشكلات اصلى بشريت است، برميگردد به مسائلى كه ارتباط پيدا ميكند با معنويت انسان، با اخلاق انسان، با رفتار اجتماعى انسانها با يكديگر؛ كه يكى از آنها مسئلهى زن و مرد، جايگاه زن، مسئلهى زن و شأن زن در جامعه است؛ كه اين حقيقتاً يك بحران است، منتها به رو نمىآورند، مطرح نميكنند و سياستهاى مسلط در دنيا به صرفهى خودشان نميدانند و شايد برخلاف راهبردهاى اصلى خودشان ميدانند كه اين مسئله را مطرح كنند.”
بررسی پیامد های نظام فکری ولنگارانه فمینیسم در حوزه زن و خانواده
پیامدهای فمینیسم
با نگاه به رفتارهای دو تن از مشهورترین اندیشمندان فمینیست میتوان «پیام» یا «پیامد» این تفکر را دریافت. «ماری ولستون کرافت» که بهعنوان اولین زن آزادیخواه برابریطلب در اروپا مطرح است، در استمرار آزادیخواهی فکری خویش دارای عملکردی است که محتوای نظریاتش را بطور بنیادین نمودار میکند .
افکار او در تساویطلبی و بهرهمندی از حقوق برابر با مردان وی را به زندگانی مشترک بصورت نامشروع و غیرقانونی سوق میدهد. با گسسته شدن رشته این زندگی، ثمرة آن کودکی نامشروع بود بنابراین وی تصمیم به خودکشی میگیرد که توسط اطرافیان نجات مییابد. خواستهای سیاسی – اجتماعی او نیز به سوی غریزه و تمتعات نامشروع سوق مییابد و از اعادة حقوق راستین و تضییع شدة «زن»، منحرف شده و اصل و فرع را جابجا مینماید. در زندگی مجدد او مردی – ویلیام گادوین – حضور یافت که وی نیز چون ماری، بنام آزادیخواهی، هرگونه نظارت و کنترل قانون را در ازدواج رد میکرد. بدین جهت، تازه هنگام تولد کودک این خانواده، آنها علیرغم میل خود تن به ازدواج دادند !
مورد دیگر خانم « سیمون دوبوار» است که در۱۹۸۰- ۱۹۰۵ با «ژان پل سارتر»، فیلسوف و منتقد اجتماعی فرانسه تا آخرین روزهای عمر، زندگانی غیرقانونی و بدون ازدواج مشترک داشتند. این دو نفر از مدافعان سرسخت آزادی فردی زن و مرد بودند .
این دو زن – ماری کرافت و سیمون دوبوار – در مقاطع مختلف تاریخ غرب، فرهنگ جدید پس از رنسانس را عملاً نشان دادهاند. هرچند در نگرشهای آنان، بهویژه «کرافت» با توجه به شرایط و موقعیت نابهنجار زن در تفکر لیبرالی، نکات بهحقی دیده میشود اما ظهور این اندیشه در کردارها تنها پیروی از نفس اماره را بهعنوان غایت، پدیدار کرده است.
امروزه نیز سازمانهای فمینیستی در این مقوله چنان تاختوتاز میکنند که از مرزهای همجنسگرایی و خودارضایی و… عبور کردهاند. با کنکاشی پیرامون ریشههای نظری و عملکرد فمینیستها میتوان برداشت کرد که در فرهنگ «اومانیسم» نیز زنان بهنحو چشمگیری مورد خشونت و رفتارهای ظالمانه قرار گرفتند و لذا فمینیستها در تفکر جدید که پیوند بین انسان و خدا و دین را قطع کرده و انسان را بر خود حاکم نموده بود، خواهان بهرهمندی از سهم خود بودند. در جهان امروز همچنان، زن بردهای است که ستمی مضاعف را متحمل میشود منتهی او در دوره جدید گاه خود، عامل اجرای حکم بردگی خویش است .
اگر در یونان باستان، زنان و بردگان سرنوشت مشترک داشتند و اگر در عصر به اصطلاح روشنفکری، شرایطی بود که پژوهشگران منصف و تیزبینان مورخ را وادار به تفکر و تعقل و چارهجویی مینمود، در عصر حاضر، این امکان تقریباً از بین رفته است. ویل دورانت، سدة اخیر را دوران جدید آزادیخواهی زن میداند. در این دوران، زن با ولع به حرکت تقلیدی از مردان پرداخته و جامعه نهایتاً با تبدیل زنان به مردهای ناقص روبرو است .
فمینیسم جدید، از مرز زنگرایی و دفاع از حقوق زن فراتر رفته و به «سادیسم مبارزه با مرد» تبدیل شده است و در برخی موارد افراطی، امید به نابودی نسلها نیز مطرح میشود. این زنان ناآگاهانه، نهتنها در نحوه نگرش و اندیشه، بلکه در رفتار خود، تقلید از حرکات مردان را دنبال میکنند. انجام کارهای خلاف شأن چون پوشیدن لباس مردانه و… نمونههایی از تقلید کورکورانه زنان در عصر جدید است .
نویسندة کتاب «جنگ علیه زنان»، از آنجا که خود، زن و از مدافعان فمینیسم جدید است، بدون آنکه به برداشت سلف خود اعتراض کند، زنان را آلت دست مردان صاحب زر میداند .از رسواترین اشکال توسعه که جنبه بهرهبرداری دارد، تجارت جدیدی به نام بهرهبرداری جنسی یا جهانگردی جنسی است. این سیاحت بهعنوان یک استراتژی توسعه، توسط آژانسهای بینالمللی پیشنهاد شد. این صنعت، نخستین بار توسط» بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و آژانسهای توسعه بینالمللی آمریکا » برنامهریزی و حمایت شد .
نویسنده که دیدگاه افراطی دارد، اقرار میکند که با وجود همة تلاشهای سازمانهای زنگرا و حمایت از آنها، کمترین ثمرات در جوامع غربی از حیث عدم تبعیض، مشهود است. ضربوشتم زنان توسط مردان، بیتوجهی شوهران نسبت به مسئولیت همسرداری (که قانون آنها را حمایت تلویحی میکند) تبعیض در امکانات و احترام به شخصیت و ارزشگذاری به ثمره کار و میزان پایین مشارکت زنان در کارهای اساسی و جایگاههای تصمیمگیری را نمونههایی از ادعای خود میداند. او در این مورد، آمار دقیقی از کشورهای غرب، بهویژه آمریکا ارائه میکند. در ماده هفتم حقوق بشر، برابری انسانها در برابر قانون، تصریح میشود اما نویسنده به دادگاههای آمریکا اشاره دارد که چگونه زنان به محکومیتهای بیشتر و دوران آزمایشی طولانیتر، در قبال جرم مساوی با مردان، محکوم شدهاند.
برداشت نهایی از فمینیسم، از زمان پیدایی تاکنون این است که آنچه در غرب در پرتو این دیدگاه، حاصل شده همانا برابری کامل در آزادی فردی لیبرالی بوده اما در حاکمیت خواهشها بر نفس انسانی، انهدام « خانواده – جامعه» و نابودی شخصیت « فرد – زن»، پیامدهای طبیعی آن بود
میتوان به دو نکته اساسی در نگاه اجمالی به فمینیسم اشاره داشت :
الف – تلاشهای فمینیستی با هر نام و عنوان، سرنوشتی یکسان داشته است، چه در نظریه و چه در عمل، بگونهای که میعادگاه « نفسانیت »، مکان ملاقات همة آنها با یکدیگر است و به کرامت زن، توجهی نشده است .
ب – گرایشهای مختلف فمینیستی اساساً دارای آبشخوری غیرانسانی شده و گردانندگان و محرکان اصلی آن، در ردیف معتقدین به «اصالت سود» قرار گرفتهاند که پس از انقلاب فرانسه تاکنون مسأله را در نظریههای گوناگون به اجرأ در آوردهاند. این گرایشات در نظامهای کاپیتالیستی، با سیری صعودی و در نظامهای سوسیالیستی، با سرعتی بالا با بیرحمی و خشونت هرچه بیشتر، بردگی زنان را نتیجه دادند. در این بستر ارزشهای نو و شعارهای نو با نقابی فریبندهتر از زمانهای دور، آزادی زن را بهیغما برده است. جدایی از مذهب و بیاعتنایی به احکام الهی، سرلوحه اساسی کار آنان قرار گرفته و هر نوع گرایش به دین و اخلاق را موجب تضییع آزادی فرد دانستهاند و البته زن در این میان صدمات بیشتری از مرد متحمل شده است .
فمنیستها حتی زنان را به درون ارتش و جبهههای جنگ میرانند و برای این سیاست فاجعهآمیز، دو دلیل ارائه میدهند: اول اینکه فرستادن زنان به جبهههای جنگ، قدرت اعتماد به نفس را در زنان تقویت میکنند چون موجب احترام مردان نسبت به زنان خواهد شد حال آنکه میدانیم این موضوع حقیقت نداشته و در حال حاضر هم واقعیت ندارد. استدلال دوم آنان از موضع تساوی مرد و زن است. و به این ترتیب توجیه میکنند که این تلاشها برای برقراری تساوی میان دو جنس است. ماحصل حضور افراطی زنان در ارتش آمریکا، فجایع دیگری هم بدنبال داشته است. به عنوان مثال بنابه گزارش»گری هارت» تعداد حاملگی زنان ارتشی بهنگام عملیات طوفان صحرا – جنگ با عراق به دلیل اشغال کویت – آنقدر زیاد بود که مقامات نظامی تصمیم گرفتند تا زنان را به صحنههای نبرد نفرستند. تأثیر این معاشرتها و آمیزشها بر روحیه افراد ارتشی حتی بدتر از اینها بوده است زیرا در عمل ثابت شده که وجود سربازان زن در میان سربازان مرد اصولاً روحیه جنگی آنها را تضعیف و آمادگی جنگیشان را مختل میسازد. از نظر روحیه هم چون همیشه هر یک از زنان ارتشی میتوانند ادعا کنند بدلایل جنسی مورد آزار و اذیت جنسی سربازان و یا افسران قرار دارند در نتیجه ادامة کار در ارتش را مشکلتر کردهاند و عموم نظامیان مرد از اینکه همواره میتوانند در مظان این تهمتها باشند در فشار و دغدغه بسر میبرند هر چند اذیت و تجاوز به زنان در صف نیروهای نظامی آمریکا امروزه به عنوان امری رایج درآمده است و به همین دلیل طرح آموزش مبارزه با این آزارها در نیروهای ارتش آمریکا در حال اجرا است. شاید یکی از کریهترین چهرة فمنیستها را بتوان در کوچکشماری و بهاندادن به شریفترین رسالت زنان یعنی «مادری» و «خانه داری» مشاهده کرد. گرچه موفقیت زنان در مشاغل اجتماعی موجب خوشوقتی است ولی موفقیت آنان در مشاغل مختلف، دلیل بر «کوته بینی و کم بهایی و بیارزشی» نسبت به کار مادران و زنان خانهدار نباید باشد چون مادران و زنان خانهدار واقعی، مسئولیتهای سنگینی بر عهده گرفتهاند .
امروزه مبارزه با فمنیسم افراطی و ترمیم تخریبهای این جنبش رادیکال امری ضروری شده است. این نِحله، حقیقتاً استعداد مؤثری در تهدید و ایجاد وحشت در دیگران دارد به همین دلیل مبارزه با آن آسان نیست چون منتقدان سریعاً از سوی فمنیستها متهم به احیای سنت پدرسالاری و تجدید فرمانبرداری زنان از مردان میگردند. مبارزه با فمنیزم باید توسط زنان هم صورت گیرد و به نظر میرسد این مقابله مؤثرتر باشد .
نمونه های دیگری از پیامدهای نظام فکری ولنگارانه فیمینیسم عبارتند از :
۱- ایجاد تقابل میان زن و مرد – توجه نکردن به نقش مکمل زن ومرد موجب شده است که آنها تصویری خشن از جنس مرد ارائه دهند و در صدد مقابله برای باز ستاندن حقوق تاریخی از دست رفته برایند . درمقابل مردان هم به حرکتهای مشابه متوسل شوند .
۲- تغییر نظام ارزشی و تزلزل خانواده – تأکید بیش از حد بر حقوق اجتماعی –سیاسی – مدنی و در اولویت قرار دادن اشتغال از یک سو و عدم توجه لازم به اخلاق در کنار حقوق و بی مهری به خانواده و تحقیر وظیفه مادری و همسری عملاً زیان های جبران ناپذیری به همراه داشته است . کم شدن میزان ازدواج وازدیاد طلاق ، بروز فساد و فحشاء از آثار طبیعی تغییر نظام ارزش است .
۳- مشکلات اقتصادی – سلب مسئولیت اقتصادی از مردان و روانه کردن زنان به محیط کار با توجه به محدودیت جسمی زنان و نابرابری شرایط عملاً به فقر بسیاری از زنان انجامید . همچنین خروج زن از خانه موجب افزایش میزان هزینه خانواده شد بنابر آماری که گرفته شده در دهه ۱۹۸۰ بسیاری از زنان متأهل برای بالا بردن در آمد خانواده وارد بازار کار شدند ولی در سال ۱۹۸۸ در آمد زن و شوهر روی هم ۶% به در آمد کل خانواده اضافه کرد . البته به آن مشکلات مربوط به محیط کار را نیز افزود و آسیب پذیر بودن بیشتر زنان به دلیل محدودیت های جسمی و ناتوانی از انجام کار سنگین و تحقیر توسط همکاران مرد- از جمله مشکلات زنان شاغل بود.
۴- تغیر چهره ظلم بر ضد زنان- در جهان معاصر نوعی جدید از بردگی زنان جایگزین بردگی سنتی شد .مثلا در نظام سرمایه داری زن ابزار توسعه اقتصادی و جذب سرمایه است نه موجودی انسانی و نیازمند ارتقاء فرهنگی . لذا زن در تبلیغات تجاری – فیلم های سینمایی ، صنعت توریسم از جایگاه ویژه بر خوردار است .
۵- سوء استفاده قدرت های سیاسی- احزاب سیاسی از تبلیغات و تظاهرات زن گرایان بهره می گیرند و وعده های کاندیداهای این احزاب به زنان در واقع تضمینی برای پرشدن صندوق رأی است به نفع خودشان ، در سطح سیاست های خارجی ، بلوک شرق و غرب از تبلیغات فمنیست ها به عنوان اهرم فشاری اقدامات ترقی خواهانه جهان سوم سود جسته اند . . بطور مثال : در طول انقلاب اسلامی ، سازمان ها و تشکل های فمنیستی به نامه های پیاپی خود به مجامع بین المللی درباره تضییع حقوق زنان ایرانی در واقع حربه ای تبلیغاتی در اثبات ادعای جهان غرب درباره فقدان عدالت اجتماعی در ایران هستند . همچنین از فمینیسمها به عنوان گذرگاه در صدور الگوهای استعماری به زنان جهان سوم استفاده می شود .
حضرت امام خمینی (ره) و گونه های فیمینیسم
فمنیسم دارای سه گونه اصلی میباشد که در طی چندین قرن تلاش فکری و نظری، اینک به شکل جدیدش در جهان و از آن جمله ایران مطرح میباشد.
۱ – « فمنیسم « اثباتگر
این گونه از فمنیسم که در مقابل نگرش «مردسالارانه» برای اولین بار اظهار شد، در پی اثبات موجودی بهنام زن در عرصه هستی و جامعه بشری است به عبارت دیگر، در مقابل این فمنیسم کسانی قرار داشتند که زن را نه انسان، بل موجودی پست تر از مرد میدانستند که میباید در خدمت اَشرف مخلوقات – یعنی مرد – قرار میگیرد. امام(ره) ضمن نفی کامل این دیدگاه یعنی مردسالار افراطی، از پاکی و علو مرتبه زنان در جامعه اسلامی یاد نموده و به جریان رهایی آنها از یوغ نگرشهای ضد فمنیستی جاهلی متعاقب انقلاب نبوی (ص) استناد جستهاند :
« روز ولادت سرتاسر سعادت صدیقه طاهره… را تهنیت عرض میکنم. این ولادت با سعادت در زمان و محیطی واقع شد که زن به عنوان یک انسان مطرح نبود… در چنین محیط فاسد و وحشتزایی، پیامبر بزرگ اسلام دست زن را گرفت و از منجلاب جاهلیت نجات بخشید. و تاریخ اسلام گواه احترامات بیحد رسول خدا(ص) به این مولود شریف است، تا نشان دهد که زن بزرگی ویژهای در جامعه دارد» .
از این منظر، اسلام اساساً در پی احقاق حقوق زنان است و از این حیث بر بسیاری از جنبشها و ایدئولوژیها که امروزه افتخار «اثبات حقوق زن» را تحت عنوان «فمنیسم» برای خود قایل هستند، مقدم است. تاکید امام(ره) بر شأن انسانی زنان از این باب بوده و مؤید مدعیات گونه نخُست فمنیسم میباشد، لذا تسری آن به سایر موارد مشابه جایز نیست در نظام اسلامی، زن به عنوان یک انسان میتواند مشارکت فعال با مردان در بنای جامعه اسلامی داشته باشد.
۲ – « فمنیسم « مساواتطلب
این گونه از فمنیسم پس از اثبات جایگاهی برای زن در هستی و جامعه، متولد میشود و ادعای اصلی آن احقاق حقوق زنان در حد مساوی با مردان میباشد. و از این حیث در مقابل کلیه ایدئولوژیهایی قرار میگیرد که قایل به عدم مساوات میباشند .
در ارتباط با این ادعا، امام(ره) «اصل مساوات» را صراحتاً مورد تأکید قرار داده ،میفرماید :
«اسلام زنها را دستشان گرفته، آورده در قبال مردها نگه داشته است ».
و از این تساوی به حقوق زن در زمینه های اجتماعی و سیاسی همچون تحصیل، کار، رای دادن، حق طلاق و… رسیدهاند. تعبیر «تساوی مرد و زن» در این مقام کراراً از سوی امام(ره) به کار رفته است :
«امروز زنان در جمهوری اسلامی همدوش مردان در تلاش سازندگی خود و کشور هستند…»
اما از این تساوی به هیچ وجه نمیتوان « تساوی مطلق حُکمی» را استنتاج نمود. یعنی چنان نیست که همه احکام شرعی مردان و زنان مطلقاً یکسان باشد :
« اسلام زنها را در مقابل مردها قرار داده، نسبت به آنها تساوی دارند. البته یک احکام خاص به مرد است، یک احکام خاص به زن… این نه این است که اسلام نسبت به زن و مرد فرقی گذاشته است».
امام(ره) روابط تبعیضآمیز جنسی را شدیداً نفی کرده و به مساوات زن و مرد در آفرینش معتقدند لیکن این تساوی برخلاف نگرشهای «فمنیستی مساواتطلب»، عدم تفاوت «احکام دینی» و تشابه کامل حقوق و وظایف زن و مرد را نتیجه نمیدهد زیرا این مساوات، خلاف عدالت و موجب ظلم به زن است .
۳- « فمنیسم « قدرت طلب
از منظر پیروان این فمنیسم، دو جریان قبلی از آن حیث که در پی مقایسه زن با مرد هستند، در باطن معتقد به اولویت و برتری «جنس مرد» بودهاند لذا سعی نمودهاند از «زن»، مرد دیگری در جامعه بسازند. نتیجه آن که دو نگرش قبلی، «فمنیسم» به معنای واقعی نیستند. استقلال زن و برتریجوئی او بر مرد در کلیه عرصههای حیات که بهطور مشخص در بازی قدرت تجلی مینماید، معنای سوم و مدرن فمنیسم را شکل میدهد. درک نظام فکری امام(ره) در این خصوص محتاج بررسی تئوری سیاسی امام(ره) سهم زنان در آن است. متأسفانه جریانهای فمنیستی کنونی سعی دارند با آوردن شواهدی چند از کلام امام(ره) – که از حیث منطقی متعلق به تایید اصول دوگونه اولیه فمنیسم است – تاییدی کلی برای نظریه جدید فمنیسم، بگیرند. به گفته « نیکی. آر. کدی» برخوردهایی از این قبیل با اندیشه امام(ره) به معنای ساده کردن بیش از حد آناست و لذا چندان متقن و مستند نیست. به عبارت دیگر، پاسخ امام(ره) در مقوله زن – با رویکرد سوم فمنیستی – همچون اصل سوال از پیچیدگی و ظرافت بالایی برخوردار است که با ذکر چند شاهد گفتاری و یا نوشتاری نمیتوان به کنه آن دست یافت .
« بررسی نوشتهها، موضعگیریها و سخنرانیهای [آیتالله] خمینی درباره زن بیانگر وجود تصویری پیچیده از زن نزد ایشان میباشد» .
بررسی حق حیات وآزادی سقط جنین و پیامد های آن
«آزادي سقط جنين و كنترل بر بدن خويش از شعارهاي فمينيسم هاست كه در مجامع بين المللي هم بر آن تأكيد شده است سقط جنين اين فرصت را به زنان مي دهد كه از فرزندان ناخواسته جلوگيري كنند و در روابط جنسي محدوديت خاصي احساس نكنند. همچنين قانون اين اجازه را به زن داده است كه در مقابل خواست همسر مقاومت كند و خود زمان آميزش را برگزيند.»
چنين شعارهايي چند پيامد اساسي را به دنبال داشت: اول آن كه آزادي سقط جنين سبب شد كه زنان اقدام به انتخاب نوع فرزند كنند با استفاده از سونوگرافي و در اين ميان جنس دختر بيشتر در معرض فنا قرار گرفت. به ويژه در كشورهايي كه هنوز فرزند مذكر را بر جنس مخالف ترجيح مي دهند. دختران قرباني سياست پرچمداران فمينيسم گرديدند. دومين مسأله آن بود كه محدوديت روابط جنسي مرد با همسر موجب شد كه مرد تمنيات جنسي خود را درخارج از چارچوب خانواده جستجو كند و اين روابط خانوادگي را دستخوش تحول مي نمود.
« شهيد مطهري براي استحكام پيوند خانوادگي و خاص شده تمنيات مرد به محيط خانواده اين طور سخن مي گويد : شكي نيست كه هر آن چه موجب تحكيم پيوند خانوادگي و سبب صميميت رابطه ي زوجين گردد، براي كانون خانواده مفيد است و در ايجاد آن حداكثر كوشش بايد مبذول شود و بالعكس هر چيزي كه موجب سستي روابط زوجين و دلسردي آنان گردد براي كانون خانواده مضراست و بايد با آن مبارزه كرد. اختصاص يافتن استمناعات و التذاذهاي جنسي به محيط خانوادگي و در كادر ازدواج مشروع پيوند زن و شوهري را محكم مي كند و توليد محبت مي شود.»
از آن جا كه زن بيشتر از مرد قادر است بر شهوت خود مسلط شود، دين شريف اسلام محدوديت روابط جنسي مرد با همسر خود را رد مي كند وتعيين زمان آميزش را بر مرد محول مي كند تا تمنيات مرد به چارچوب خانواده منحصر شود و از هرج و مرج و بي بند و باري جلوگيري به عمل آيد.
در برابرگفته فمينيست ها مبني بر اين كه زن جنس برتر است امام علي “عليه الاسلام ” براي رد اين سخن و حفظ كانون خانواده به وسيله ي شيرازه اي چون مرد اين گونه مي فرمايند:
«فَاتَّقوا شِرارَ النِساءَ وَ كُونُوا مِن خِيارِهِنَّ عَلي حَذَرَ و َلا تُطيِعُوهُنَّ فِي المَعرُوفِ حَتّي لايَطمَعنَ فِي المُنكَرِ»
از زنان بد بپرهيزيد و مراقب نيكان آن ها نيز باشيد! در اعمال نيك (به صورت اطاعت و تسليم بي قيد و شرط) از آن ها اطاعت نكنيد تا در اعمال بد انتظار پيروي از شما نداشته باشند.
« بديهي است عدم اطاعت از آن ها در معروف (كارنيك) به اين معنا نيست كه اگر آن ها دعوت به امور معروفي، همچون نماز و روزه و عدالت و احسان كردند شما با آن ها مخالفت كنيد؛ بلكه منظور اين است كه قبول پيشنهاد آن ها نبايد به صورت تسليم بي قيد و شرط در برابرآن ها باشد و به تعريف ديگر: “معروف ” را به خاطر معروف بودنش انجام دهيد نه به خاطرتسليم بي قيد و شرط در برابر همسرتان. مبادا آن ها جسور شوند و احياناً انتظار داشته باشند، تسليم خواسته هاي ناپسند آن ها شويد .»
«اين نكته نيز روشن است كه مي گويد: «از خوبان آن ها برحذر باشيد» خوب نسبي است نه خوب مطلق، نه تنها نبايد از آنها برحذر بود بلكه بايد از پيشنهاد هاي آن ها استقبال كرد و صحبت آن ها را غنيمت شمرد.»
اين توصيه هاي ارزشمند مولاي متقيان همه از آن جهت است كه زن به راحتي مي تواند قلب مرد را مسخر خود گرداند و او را تحت اوامر خود بگيرد حتي به دور از اجراي فرامين جنجال برانگيز فمينيسم. پس ايشان مي فرمايند مواظب باشيد مسخر چه كسي هستيد.
رفتارهاي نا هنجاروستم هاي روا شده بر زن را به اساس وجود نهاد خانواده و ازدواج قانوني و شرعي نسبت دادن و قداست و سلامت اين نهاد ارزشمند را شكستن و عرضه ي تئوري هاي ناهنجار آفريني چون ازدواج آزاد، جدا اِنگاري مناسبات جنسي از روابط خانوادگي و باروري و توليد مثل، خانواده ي تك والديني، معاشقه ي آزاد، اكتفا به هم جنس و … آثار ديگري كه پي آوردها عوارض جبران ناپذير فراواني را براي جامعه ي بشري سبب شده است.
اين نگرش به جاي “حل مسأله ” به “زدودن صورت مسأله ” پرداختن است. درست مانندآن است كه به دليل وجود حاكم ستمگر و حكومت ظالمانه در يك كشو، مردم آن كشور اصل ضرورت وجود حكومت و نياز به نظام اجتماعي را نفي مي كنند. قطعا ًبا اين شيوه مشكلات مضاعف خواهد گرديد.
سقط جنين امري رايج در کشورهاي غربي
مشاور شوراي فرهنگياجتماعي زنان گفت: در کشورهاي غربي از ازدواج به عنوان بهرهکشي جنسي از طرف مقابلياد و زن را در اين زمينه مظلوم معرفي ميکنند به همين دليل است که امروزه سقط جنيندر غرب امري بسيار رايج بوده به طوري که مراکز رسمي سقط جنين از تعداد فست فودها درکشورهاي غربي بيشتر است.
وي ادامه داد: غربيها براي غربي کردن جوامع اسلاميبرنامههاي متنوع و مختلفي دارند که مهمترين آنها بحث خانواده است و در خانوادهنيز زن را بهترين مهره براي رسيدن به اهداف خود در نظرگرفتهاند.
تعريف سقط جنين در فمينيسم
بسياري از فمينيستها حيات انسان را محدود به زمان تولد تا مرگ ميدانند و احترام آن را نيز در همين محدوده مطرح ميكنند، لذا قتل انسان را نيز محدود به كشتن وي در اين دوران مينمايند. به علاوه تمام فمينيستها در اين باره كه زنان فرودست هستند و براي آزادي آنان بايد استراتژيهايي اتخاذ كرد، هم عقيده ميباشند. به طوري كه برخي از آنان از جمله “شولاميث فايرستون” علت فرودستي زنان را ظرفيت زيست شناختي آنان براي توليدمثل ميداند. بر همين اساس زنان همواره براي تأمين حق كنترل خود نسبت به باروري و داشتن فرزند در صورت تمايل خود، مبارزه كردهاند. بنابراين فمينيستها سقط جنين را حق خود و آن را خاتمه دادن به حاملگي يا پايان دادن وابستگي جسماني جنين به مادر می دانند. زيرا معتقدند زنان مالك جسم خويش هستند و اگر جنين موجود در رحم خود را مانع آسايش و رفاه خويش يافتند، به سادگي ميتوانند وي را به قتل برسانند و قانون نيز از آنان حمايت ميكند .
“… من قتل نفساً بغير نفس او فساد في الارض فكأنّما قتل الناس جميعاً و من احياها فكأنّما احيا الناس جميعاً…”
هر كس انساني را بدون حق قصاص يا بي آنكه فساد و فتنهاي در زمين كند، به قتل برساند مثل آن است كه همه مردم را كشته و هر كه نفسي را حيات بخشد مثل آن است كه همه مردم را حيات بخشيده است.
سقط جنين از جمله مسائلي است كه از ديرباز در جوامع بشري مطرح بوده و يكي از موضوعات اساسي نظام حقوق كيفري را تشكيل داده است؛ به طوري كه در قانون “حمورابي” كه قديميترين و كاملترين قوانين مربوط به حدود ۴۰۰۰ سال پيش است ، از سقط جنين نام برده شده و براي آن مجازات تعيين نموده است. در اديان توحيدي نيز سقط جنين منع گرديده و براي حفظ و حمايت از جنين مقرراتي پيشبيني شده است. از جمله در كتاب مقدس، ضربه وارده بر زن حامله كه موجب سقط جنين شود، مورد بحث قرار گرفته و براي مجرم، مجازات پرداخت فديه نامحدود به شوهر زن مقرر شده است.
از ديدگاه اسلام نيز حيات انسان در دوران جنيني و حتي قبل از تشكيل نطفه مورد توجه قرار گرفته است. به طوري كه توصيه ميكند، در انتخاب همسر، كيفيت ارتباط جنسي و به نوع رفتار در دوران بارداري توجه شود؛ تا موجب نسلي صالح و تولد نوزادي سالم گردد. در اين نگرش، جنين شخصيتي بالقوه و داراي استعداد انسانيت و پيمودن مراحل تكامل انساني بوده و مانند ساير انسانها داراي حقوقي از جمله حق حيات است. بنابراين سلب حيات از وي به وسيله سقط جنين در موارد محدود، جرم محسوب ميشود و مرتكب آن مستحق مجازات است؛ چرا كه موجوديت انسان از زمان پيوند دو سلول جنسي اوليه آغاز ميگردد و از بين بردن آن در هر مرحلهاي، با توجه به آيه قرآن كريم ، نابودي انسانيت به شمار ميآيد.
اين مسأله در طول تاريخ توجه عدهاي از انديشمندان، بخصوص دانشمندان حقوق جزا را به خود معطوف داشته است. در يك بررسي كلي، سه گونه مواجهه در نظامهاي حقوقي جهان در رابطه با سقط جنين وجود دارد.
پارهاي اين پديده اجتماعي را بهطور مطلق پذيرفته و معتقد به لغو كليه محدوديتها نسبت به سقط جنين و آزادي بيقيد و شرط آن هستند. در مقابل، برخي ديگر كه بيشتر متأثر از حقوق مذهبي هستند، با سقط جنين مخالف بوده و تحت هيچ شرايطي آن را مجاز نميشمارند و حفظ جنين را يك تكليف و وظيفه مطلق ميشمرند، لذا حكم به تحريم قطعي و بدون استثناء سقط جنين ميدهند و آخرين گروه، ديدگاه ميانه اختيار كردهاند و قائل به آزادي نسبي سقط جنين شدهاند. اين گروه معتقدند سقط جنين در عين حال كه اصولاً عمل مجرمانه و ممنوعي است، در شرايط خاص مجاز شمرده ميشود. به عقيده آنان در سير تكويني جنين مقطعي وجود دارد كه حيات انساني جنين و فرديت وي شروع ميشود كه جنين شخص تلقي ميشود و زمان پيش از آن به اعتبار شخص يا انسان تلقي نشدن جنين، مجوز سقط، آن هم در موارد محدودي كه تحت عنوان سقط درماني يا سقط طبي مطرح است، صادر ميشود.
در تفكر ليبراليستي غرب به دليل اصالت فرد و منافع فردي نه تنها از حق حيات جنين حمايت نميشود، بلكه برعكس افرادي كه اقدام به سقط جنين ميكنند از حمايت قانوني برخور هستند. اين رويكرد نتيجة انقلاب جنسي است كه حدود سه دهه جامعه غربي را متحول نمود و كليه رفتارهاي مربوط به روابط جنسي، خانواده و … را تغيير داده است. امروزه غرب از ديدگاهي كه سقط جنين را فاجعهاي مجرمانه ميدانست به ديدگاهي رسيده كه سقط جنين را از موارد حقوق بشر و نشانة افتخارآميز شخصيت و آزادي زن ميداند، در حقيقت سقط جنين به يك انتخاب تبديل شده و هدف از آن آزادسازي جنسي و هوس است. در نتيجه اهميت ازدواج و رابطه جنسي در حد يك تفريح تقليل پيدا كرده و هدف اصلي كه همانا ايجاد آرامش و خلق حيات است، به كناري نهاده شده است.
حق حيات جنين
حيات يك موهبت الهي است و كسي حق ندارد آن را سلب نمايد و جنين به عنوان يك نفس يا فرد، مانند ساير افراد، از حقوقي كه مهمترين آنها حق حيات و زنده به دنيا آمدن است؛ بايد برخوردار باشد. لذا هيچ كس حتي والدين حق از بين بردن اين انسان بيگناه را ندارند.
بحران معنویت در جهان غرب و مسأله زن در خانواده
جامعه دینی جامعه ای مبتنی برفطرت و خواستار شکوفایی فطرت است و جامعة غربی جامعهای مبتنی برغریزه و خواستار شکوفایی و پاسخدهی بیقید و شرط به غربزه میباشد. از آنجا که فطرت ناظر برمسئولیت خواهی است، هم از درون و هم از بیرون کنترل میشود. امّا با توجه به اینکه غریزه ناظر بر آزادی خواهی است، انسان را از درون دچار یک رها شدگی و از بیرون نیز خواهان آزادی به معنای هر چه خواهی می سازد.
این مدل زندگی بر خانواده آسیب های جدی وارد می سازد و موجی از آزادی های جنسی در چتر حمایت رسانهها و قوانین و ازدواجهای غیررسمی به عنوان جایگزین ازدواج رسمی همراه با طلاقهای آسان و عرفی به حال خانواده روانه ساخته است.
این دسته از عوامل که ناشی از مبنا داشتن غریزه برای هر نوع کار و کامیابی است موجب ایجاد عواملی دیگری گردیده از جمله :
– تغییر هنجاریهای پایه در موضوع ضرورت و قداست خانواده
– سازگاری الگوهای مرجع باهنجارهای جدید خانواده
– نقش فعالانه رسانه در تقدم عشق برتعهد
– تغییر الگوهای اشتغال و عدم حضور والدین در ساعات طولانی در خانواده
– ناکامی والدین در انتقال ارزشها و هنجارها بهویژه در موضوع احترام به والدین
– ناکامی والدین در توسعه و تثبیت عواطف انسانی بین خود و فرزندان
– عادی شدن روابط آزاد و عرفی شدن شرکای جنسی بین افراد متأهل
– عرفی شدن و آسانسازی ازدواج غیررسمی و روابط آزاد بین مجردین.
از مهمترین رسالت زن در نگرشی دینی، تشکیل و صیانت از مقدس ترین نهاد تربیتی و اجتماعی یعنی خانواده است، این زن است، که این کانون را زنده و سرحال نگه می دارد، زن با نقش مادری، خوب شوهر داری کردن، ابراز محبت، مدیریت خاص مادری، حیات خانواده را تضمین می نماید، تحمل و عشق سلیم زن به زندگی، محور وحدت خانواده است، زن مدرن چون تحمل ندارد، عشق ندارد، سوز و گداز ندارد، امیدوار نیست، معیار ندارد و نهایتا چون خود حیات ندارد، نمی تواند باعث حیات دیگران شود، در مکتب و اخلاق فاطمی، زن قلب خانواده، روح اجتماع، سازنده مرد، مولد محبت، منشا وحدت، کوه استقامت، چشمه فضیلت، اوج عفت، عروج صلابت، نماد عزت، و گرداننده حیات اجتماعی است و این تعالیم را از دین و الگوهای دینی گرفته است .
در کتاب جاهلیت قرن بیستم می خوانیم: « متفکران یهودی از قبیل مارکس، فروید، دور کیم و پیروان آنان به بی ارزش ساختن و خوار شمردن اخلاقیات همت گماشتند و هر یک به نوبه خود، و از کانال مخصوص خود، زن را به بیرون تاختن از حریم حیا، شرف و به فعالیت جنسی نامشروع فرا خواندند تا او را به آسانی در اختیار خود قرار دهند و در منجلاب شهوت حیوانی غوطه ور سازند…»
با هبوط زن در عرصه شهوت، مردان شهوتران هم به امار خشونت گران اجتماعی اضافه شد، بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی از قبیل دزدی، قتل، دروغ، راهزنی و … محصول نگاه شهوانی است، به همین خاطر قرآن، فحشا را منشا تمام منکرات معرفی می نماید، انجا که می فرماید:«ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر»
با ترویج فساد و فحشاء در جامعه، بسیاری از امور حلال و دینی کاهش می یابد، از قبیل ازدواج، تضعیف خانواده، به تضعیف نهاد خانواده می انجامد، نداشتن خانواده، حس مسئولیت انسان را از بین می برد، انسان بی مسئولیت به دنبال شغل سالم، آبروی اجتماعی، عزت اجتماعی و … نیست، لذا در واقع عدول زن از معنویت به شهوت، انفجار اخلاق و منشا خشونت است.
« آقای محمد قطب، در کتاب جاهلیت قرن بیستم، چنین تحلیل می نماید :
با فساد اخلاق و روابط جنسی( که طرح براندازی نظام اخلاق زن بود) عفت و پاکدامنی که در ایام گذشته، یکی از فضایل بود، امروز همه جا مورد استهزاء و مسخره قرار می گیرد، شرم و حیا که آنروز، زندگی زن را صد چندان آبرومندانه می ساخت، امروز دیگر روی پنهان می دارد، و مردها با شمارش گناهان و توصیف خطاهای خود بر دیگران افتخار می کنند و زنان پیوسته در تلاش و کوشش بی دریغ هستند که در این مسابقه ویرانگر از مردان عقب نمانند.»
با این تحلیل، چنین استنباط می شود که بر اثر تخریب معنویت، انسان عرق دینی و عرفانی خود را از دست می دهد و به جای سبقت در خیرات و امور انسانی، بر اثر طغیان شهوت و هوای نفس، در گناه و جنایت مسابقه می گذارد و زن نیز به جای افتخار هب حیاء، شرم، حجاب، عفت، نزاکت و تکبر زنانه، مفتخر است در عرضه اندام عریان خود، آرایش غلیظ، جلب بیشتر مردان هرزه، دلربائی بیشتر، درامد بیشتر، تولید لذت و شهوت بیشتر و نهایتا ارضاء بیشتر طالبان جسم او، که این دقیقا، مرگ زن و نقطه اوج فساد اجتماعی و تخریب معیار های زندگی سالم و شهر سالم است، ناامنی در واقع از فرد شروع می شود و به جامعه سرایت می کند.
در کتاب فمنیسم در آمریکا، نویسنده فریاد بر می آرود:« بدون وجود معنویت، ما گم شده ایم، دیگر چیز خاصی ما را به هیجان نمی آورد و خود نمی دانیم مشکل چیست، ما اکنون همه چیز را تجربه می کنیم و با اینکه همه چیز برایمان مجاز است، هنوز احساس خوشحالی نمی کنیم، شاید اندوه ما از همین مجاز بودن همه چیز سرچشمه می گیرد، بدون عفت فراموش کرده ایم، چه چیزی شهوت انگیز است .»
زن مدرن، پرده ها را دریده است، حصار و امنیتی ندارد، زن مکتب فاطمه و زینب حصار دارد، امنیت دارد، قانون دارد، مرز دارد، وعده دارد، تعهد دارد، مسئولیت دارد، معیار دارد، صاحب دارد وغایتمند است . زن مدرن هیچکدام از این قانونها را ندارد. اخلاق فاطمی، زنی می خواهد که خود را عرضه نکند، بلکه بر او عرضه شوند، زنی می خواهد که خود نفروشد، بلکه وجود مرد را تسخیر خود در آورد، زنی را میخواهد که قدرتش در حجابش، عظمتش در عفتش، نفوذش در حیاءش، جاودانگیش در ارزشهایش و هنرش در سازندگی و تربیت باشد، در مورد اوج لحظات معنوی زن، حضرت فاطمه در پاسخ سوال پدرش که زن، چه لحظه به خدا نزدیک تر است، می فرمایند:
« انی ما تکون من ربها ان تلوم قعر بیتها»
آن لحظه ای که زن در خانه خود می ماند و به امور زندگی و تربیت فرزندان می پردازد، به خدا نزدیکتر است، بر این اساس، زن مدرن، نقطه عطف و اوج زندگی خود را که پیوند با خداست گم کرده است، مشکل اصلی او همین است، که رها شده است و به خود وانهاده شده است، لذا در بوته نقد مکتب فاطمی، زن مدرن مردود است، او پناهگاه خود که خانه، تربیت کودک، سازندگی مرد، اخلاق عمومی، ضامن محبت، صلابت درزندگی و جامعه سالم است، از دست داده است و به شدت آسیب پذیر است.
خانم شلیت نویسنده کتاب فمنیسم در آمریکا، در اعتراف به فقدان عظیم زندگی زن مدرن، خطاب به آنان می نویسد:
« ما در عمق وجودمان، عفیف هستیم، چون انسانیم، من این مطالب را می نویسم، چون اندوه فراوانی را در اطرافم مشاهده می کنم، چون بسیاری از زنان را می بینم که به حداقل ها راضی شده اند و من نمی خواهم به حداقل تن دهم و فکر نمی کنم شما هم مجبور باشید چنین کنید .»
بر این اساس گویا رویکرد زن مدرن، در این عصر به ناچار، رویکرد به دین، مذهب و معنویت است، زیرا در راه خود پیش کشیده، به بن بست رسیده است، و گویا از زن بودن خود نیز خجالت می کشد، و این به خاطر عدول از مسیر خلقت و عدم انجام رسالت است، همین نویسنده از زنان چنین تقاضا می کند:
« او در پایان از زنان تقاضا مي کند که به جای کنار گذاشتن آرزوهای رمانتیک خود و به جای شرمندگی از زن بودن خود، بر تردیدها، آرزوها و متانت خود ببالند و اظهار میدارد، چه می شد اگر زنان، دیگر به حرف کسانی که زن بودن را ملامت آور می خوانند گوش نمی دادنند و خود را به عنوان فردی می دیدند، که قدرت زیر ورو کردن جامعه را دارد، شاید جامعه به این زیرورو کردن نیاز داشته باشد»
و این اعتراف، یعنی بن بست و خط پایان، به این معنا که حتی متولیان جریان فمنیسم، که برای نجات زن قیام کردند، خود نیز به این حقیقت رسیدند، که این نسخه نجات و راه مستقیم هدایت، و ارزش زن نیست، زن باید برگردد به نسخه آفرینش،زیرا نظام احسن هستی، بهترین راه را به هر موجودی و از جمله به انسان داده است، زن باید اقتدا کند به الگوی حکومتی و معنوی، راهی جز این ندارد.
استاد جوادی آملی، در این باره می فرماید:« مقام طمانینه و یقین» نتیجه تذهیب نفس و تزکیه دل و جان است و این راهی است که جامعه بین زن و مرداست. نتیجه تذهیب نفس، ان است که انسان با ماوراء طبیعت مانوس و از اهل شهودگردد و در این مسیر، همانگونه که مردها موفقند با فرشته ها سخن بگویند، زنها نیز موفقند و این مسئله علاوه بر قرآن در تمام ادیان الهی هم آمده است».
باز از زبان شلیت نویسنده کتاب فمنیسم در آمریکا چنین می شنویم:
« عفت ثابت می کند، اخلاقیات سکسی هستند، عفت حای می تواند،برهان خداوند باشد؛ زیرا این مفهوم را می رساند که ما انسان ها به گونه ای طراحی شده ایم که وقتی مثل حیوانات و بی هیچگونه خویشتن داری و اصول رفتار می کنیم، آنقدر که باید، خوش نیستيم»
زن مدرن، در سنگر مدرنیسم، نه تنها خالق عظمتهای جدیدی نشد، بلکه عظمت دیرین خود را که در پرتوی دین و شریعت یافته بود از قبیل عفت، حیا، شرم، معنویت، احترام، آرامش، زیبائی و عامل تربیت بودن را از دست داد به لحاظ ورود به عالم و فضائیکه با ذات او مغایرت دارد .
آقای محمد قطب، در کتاب جاهلیت قرن بیستم، چنین تحلیل می نماید :
« با فساد اخلاق و روابط جنسی( که طرح براندازی نظام اخلاق زن بود) عفت و پاکدامنی که در ایام گذشته، یکی از فضایل بود، امروز همه جا مورد استهزاء و مسخره قرار می گیرد، شرم و حیا که آنروز، زندگی زن را صد چندان آبرومندانه می ساخت، امروز دیگر روی پنهان می دارد، و مردها با شمارش گناهان و توصیف خطاهای خود بر دیگران افتخار می کنند و زنان پیوسته در تلاش و کوشش بی دریغ هستند که در این مسابقه ویرانگر از مردان عقب نمانند.»
با این تحلیل، چنین استنباط می شود که بر اثر تخریب معنویت، انسان عرق دینی و عرفانی خود را از دست می دهد و به جای سبقت در خیرات و امور انسانی، بر اثر طغیان شهوت و هوای نفس، در گناه و جنایت مسابقه می گذارد و زن نیز به جای افتخار هب حیاء، شرم، حجاب، عفت، نزاکت و تکبر زنانه، مفتخر است در عرضه اندام عریان خود، آرایش غلیظ، جلب بیشتر مردان هرزه، دلربائی بیشتر، درامد بیشتر، تولید لذت و شهوت بیشتر و نهایتا ارضاء بیشتر طالبان جسم او، که این دقیقا، مرگ زن و نقطه اوج فساد اجتماعی و تخریب معیار های زندگی سالم و شهر سالم است، ناامنی در واقع از فرد شروع می شود و به جامعه سرایت می کند.
نویسنده کتاب جاهلیت قرن بیستم، در تحلیل هبوط زن در قرن بیستم و در جامعه مدرن و با شعار فمینیستی، می نویسد: « آمیزش نامشروع زن و مرد، امروز یک عادت مالوف و یک سنت معمول گشته است، زنان ناموس بدست به زیر فشار رقابت و هم چشمی زنان شوهر دار هوسباز،- نه از ترس پلیس- بلکه از ترس زنان شوهردار از کوچه و بازار و خیابان فرار می کنند»
دکتر احمد صبور اردوبادی در جلد اول کتاب نفیس نگاه پاک زن و نگاههای آلوده به او، در این باره می گوید:
« فرهنگ غرب، زنی را برای ما معیار قرار می دهد که از کثرت استیصال، همه چیزش را از دست داده و به قول زنان انگلیسی، اکنون دیگر خودبه دنبال صیاد خویش، یعنی مرد، روانه گشته است، کثرت مراتب ظلمها و خیانتها به زن در غرب، خود نشان می دهد که غرب، زن را درست نشناخته و حق اولویتهای او را نتوانسته است، اداء نماید وگرنه با او اینطور معامله نمی کرد»
نویسنده کتاب فوق در این باره چنین می فرماید:
« مشکلات حیاتی زن در عصر حاضر، با وجود این همه تلاش و کوششهای کذائی، هرگز حل نمی شود، و با این روش حل شدنی- هم نیست و نیازهای فطری و طبیعی اونه تنها برطرف نمی گردد، بلکه اساسا رفع این مشکلات در برنامه ریزی هیچ دولت و حکومتی هم منظور نظر نبوده و نیست، بدینسان، همواره زن در غرب، پریشان و مضطرب است و چاره ای ندارد، جز اینکه یا مانند مرد، خود را به آب و آتش افکند و زیر بار همه مفاسد رفته، به اعتیاد، خود فراموشی سرگرم شود، تا عمرش به سر آید و یا با علم و آگاهی تمام به تیره روزی خود، افسرده و پژمرده، گوشه انز وا اختیار کند…»
نیچه در کتاب فراسوی نیک و بد درباره زن از قول خود و دیگران، چنین می نویسد:
« بلاهت در آشپزخانه، زن در مقام آشپز، تهی مغزی هولناکی است، که با آن خورد و خوراک خانواده و آقای خانه، فراهم می شود، زن نمی فهمد غذا یعنی چه، و باز هم می خواهد آشپز باشد، در کله زن، اگر فکر می بود، در طول هزاران سالی که پخت و پز بر عهده او بوده است، می بایست واقعیات اساسی فیزیولوژی را کشف می کرد… دست پخت بد زنانه، به علت غیبت محض عقل در آشپزخانه، سبب شده است که رشد بشر این همه به درازا بکشد…»
غربی که این همه از زن دفاع می کند، در هنگام قضاوت، هیچ سهمی از عقل، درایت و فهم بشری، برای او قایل نیست و این تناقضی آشکار است، که در عین شعار تکریم زن، او را تخریب و بی ارزش مي کند، اما در دین، بین ارزشهای انسانی زن و مرد و مقام های انسانی قابل کسب، تفاوتی نیست و زنان از مردان جلوترند، همانطوریکه فاطمه زهرا، منشا خلاق ترین، پاک ترین و با هوش ترین انسانهای تاریخ یعنی ائمه است.
باز همین نیچه در تحقیر زنان می نویسد:
« زنان این همه دلیل برای سرافکندگی دارند، به خاطر این همه خرده بینی بی معنا، این همه سطحی نگری و خانم معلم باز، گستاخی حقیر ، ولنگاری حقیر و جسارت حقیر، در در وجودشان نهفته است، فقط بررسی رفتار او با کودکان کافی است».
آیا زن مدرن، با این تعبیر و تفسیر از خود و شاید باور به انهاف باز می تواند، ابهت، متانت و وقار خود را خفظ، ارائه و گسترش دهد؟!! خیر، زن غربی، اعتماد به نفس و استعداد های مثبت و انسانی خود را از دست داده است و بر روی خرمن و باغی سوخته نشسته است، با این تفکر، هرگز نمی توانند، متین، عفیف و سربلند باشد.
از دیدگاه دین و مذهب، زن با داشتن صفاتی از قبیل عشق شدید، محبت، دلسوزی، و … بیشتر به دین نزدیک تر است لذات میتواند بهره مند از مرد باشد.
دردنیای معاصر بشر پس از سالها مجددا به معنویت گرایش پیدا نموده است و ضرورت بحث معنویت و دین بیش از پیش اهمیت پیدا كرده است و نتایج مطلوب آن به نیازی حیاتی مبدل شده است .
در این خصوص عوامل زیر مؤثر بوده اند:
۱. روشن شدن نقایص و آثار منفی علم سكولار و سایر مكاتب فلسفی مادی نظیر؛
ـ عدم پاسخ به سئوالات اساسی انسان از قبیل «معنا و هدف وجود انسانی,«چیستی خوب و بد » و «تكالیف و حقوق انسانها »
ـ محدودیت دانش به علوم تجربی و جهات مادی
ـ عدم به كار گیری قوای برتر انسان
۲. روشن شدن آثار فردی ـ اجتماعی معنویت و دین
۳. ناتوانی علم در پاسخ دادن به سئوالات اساسی انسان
علم تجربی نمیتواند دربارة ارزش ها، معانی، اهداف و اشیای غیرمادی و منشاء و طبیعت جهان و معنای حیات انسانی صحبت كند.
نظریه دانشمندان غربی در برون رفت از بحران در غرب
دغدغه بحران معنویت در آثار دانشمندان چشم گیر است . راه حل ها صورت های متفاوتی دارد؛ گاندی چشم انتظار محکومیت تمدن غرب توسط خود آن است . جمعی از رئالیست ها از رویکردی به نام « کتاب های بزرگ جهان غرب » حمایت می کنند و برای فهم حقایق پایدار و شناخت بنیادی فرد، جامعه، مؤسسات انسانی، تلاش های اخلاقی و نظم طبیعی، استفاده از کتبی را که برخی قرن ها قدمت دارد، در مدارس پیشنهاد می کنند. کسانی هستند که روی بازگشت به دین و مذهب اصرار می ورزند، از قبیل « ویکتور فرانکل ( بنیانگذار مکتب درمانی با لوگوترپی) که به قصد تأکید بر نقش مذهب و دین می گوید : اگر بشر فقط علم را داشته باشد و لاغیر، به کجا خواهد رفت؟ به زودی تنها چیزی که از تمام عالم بشر باقی می ماند، بمب اتمی است که در دست دارد.»
« دانشمند آلمانی ولفا نگانگ برزینکا نیز بازگشت به دین در کنار خردورزی را عامل رهایی بشر از بحران می داند. وی میگوید : از آنجا که بحران انسان متحدد ریشه مذهبی دارد، امکان رهایی از این بحران به این بستگی خواهد داشت که انسان در آینده به چه معتقد خواهد داشت.»
نامبرده از آمادگی قوی بشر برای پذیرش اعتقادات دینی خبر می دهد، در عین حال امید بازگشت جمعی به مسیحیت را بسیار ضعیف می شمارد. به همین دلیل پیشنهاد دارد که به مکتب های عقیدتی غیر مسیحی نیز شانس داده شود تا هدف های عالی تری فرا رئی انسان قرار دهند و به حیات بشر، هرچند به صورت موقت و به طور محدود، معنا و مفهوم با ارزشی بدهند.
ویل دورانت، در کتاب لذات فلسفه، مشکل زن نوین را در پشت کردن به سنت و دین میداند و می گوید:
« از آن هنگام که صنعت خانه رخت بر بسته و به کارخانه رفته، زن طفیلی، از رنج کار خانگی رها شده، با داروهای ضد بارداری و با کمک پرستاران از رنج باروری و بچه داری دوری جسته، سر و دست و پایش فارغ و مهمل مانده و برای نمو تخم بیگانه، زمین حاصلخیزی گشته است…»
این نویسنده و مورخ بزرگ، فلاکت اصلی زن نوین را، تقدیم عفت او به جامعه لیبرال میداند، او معتقد است که زن غرب، (زن امروزی) همینکه خانواده و سنت را رها کرد و به مدرنیته روی آورد و مثل مردان به جهان نگاه کرد، آن آغاز هبوط و سقوطش بود.
او در ادامه این تحلیل در نکوهش زن نوین، می گوید:
« میلیونها زن، عمر خود را در تنهایی تلف می کنند، زیرا میلیونها زن دیگر طعمه خود را پس از شکار آن، در معرض عام می خورند و مردان دیگری که مورد تعقیب این شکارچیان هستند، به گوشه تفکر و عزلت پناه می آورند، زشتی غیر اخلاقی بزرگ زمان ما، در این است که، نه در موهای کوتاه و دامنهای کوتاه دختران بانشاط»
بر این اساس، زن مدرن، دانسته یا ندانسته، با گوهر خویش در جدال است، اینهمه فساد و ابتذال زن مدرن، که منشا تمام ناهنجاری های اجتماعی است، در فقدات همین متانت و معنویت است، و تمام پیام دین و الگوهای دینی به انسان و تمام پیام حضرت فاطمه به زن امروزی، حفظ این متانت و کرامت است، قرآن با عظمت از زنانی یاد می کند که بسیار دغدغه عفت و متانت خویش را داشتند و آنها را الگو معرفی می نماید از جمله حضرت مریم، آسیه زن فرعون و سیده زنان دو عالم که کوثر پیامبر است، همگی پاسدار عفت و عظمت زنند.
در کتاب فمینیسم در آمریکا، چنین می خوانیم: «در جامعه امروز آمریکا، زنانی که روحیه لطیف دارند، بیمار شناخته می شوند. خانم مک فی، خاطر نشان می سازد که این روزها، زنان شدیدا از زن بودن خود، احساس شرمندگی می کنند».
اینقدر زن فمینیستی با هویت زنانه اش اختلاف دارد، که بسیاری از متفکران غربی، اظهارات عجیبی در این راستا دارند از جمله:
خام شلیت از نویسندگان و متفکران معاصر می گوید: چقدر خوشبختم که در عصر آزادی زندگی می کنم، این روزها، یک دختر می تواند، دکتر شود، قاضی شود، روابط جنسی نامشروع پیش و پس از ازدواج داشته باشد، یک دختر می تواند هر کاری که دلش می خواهد انجام دهد، هر چه می خواهد بشود، تنها یک چیز است که دختر نمی تواند انجام دهد و شاید عجیب باشد، اینکه او نمی تواند یک زن باشد.»
زن مدرن، در سنگر مدرنیسم، نه تنها خالق عظمتهای جدیدی نشد، بلکه عظمت دیرین خود را که در پرتوی دین و شریعت یافته بود از قبیل عفت، حیا، شرم، معنویت، احترام، آرامش، زیبائی و عامل تربیت بودن را از دست داد به لحاظ ورود به عالم و فضائیکه با ذات او مغایرت دارد.
در کتاب جاهلیت قرن بیستم، چنین می خوانیم: « هواداران آزادی و مدافعان بی بند و باری می گویند: سرکوبی غریزه جنسی و یا خود داری از آن، در هر صورت که باشد عامل اصلی گرسنگی و حریص شدن غریزه جنسی و اشتیاق دائمی و طاقت فرساست، نسبت به موضوع جنس، هر چه خودداری شدیدتر باشد، حرص و طمع بیشتر و چموشی کشنده تر خواهد بود»
بسیاری از روشنفکر مابان شرقی هم، تحت تاثیر ظاهر فریبنده مدرنیسم، عامل عقب ماندگی و به قولی بی فرهنگی ممالک شرقی را، در سنت گرائی و اصول گرائی انها میدانند و راز نجابت آنها را در تقلید کورکورانه از غرب و فرهنگ آن می دانند، ولی برعکس، نتیجه تمام آن رویاهای شیطانی، جز فلاکت و هلاکت بشر نیست، نویسنده کتاب جاهلیت قرن بیستم در تحلیل خود می افزاید:
« آیا نتیجه این همه سوزش و این همه عطش که با بکار بردن، این همه وسایل کامرانی، هنوز سیراب نشده است چیست؟ بدیهی است که نتیجه اش، همین پریشانی دائمی، همین فشارهای عصبی، همین جنون، همین انتحار، همین جنایتها و همین وحشتها است که همه روزه، نمونه های آن را در روزنامه ها می خوانیم…»
درگیر و دار چنین فضائی، اولاً چیزی که متلاشی می شود، کانون مقدس و معنوی خانواده است، خانواده که میعادگاه و میقاتگاه زن است، به محض فروپاشی، زن بی سرپناه، بی حصار و نهایتا عریان شد، نویسنده در ادامه می گوید:
« و بدیهی است که در چنین شرایطی، دیگر خانواده، مرکز آن آسایش و آرامش نیست و پیوند محکم و مقدس زناشويي نیست، دیگر آن محیط گرم و با صفایی نیست که کودکان شیرین زبان و خوش ادا با حرکات شیرین و سخنان شکسته و لبخندهای دلپذیر خود، آنرا رونق میدادند…»
به هر صورت، با شکستن حریم زن در مدرنیسم که خانواده بود، ارزش های ذاتی زن از قبیل عفت، محبت، سوز، گداز، عشق، شور، پاکی و صداقت، همه رخت بستند و الان زن مدرن صداقت ندارد، حجاب ندارد، وفای عهد، امانت، تحمل و … ندارد؟ زیرا خدا ندارد، معنویت و الگو ندارد، زن فاطمی و زن زینبی، خدا، عشق، معنویت، عفت و صداقت دارد. شلیت نویسنده کتاب فیمینیسم در آمریکات تا سال ۲۰۰۳ می گوید:
« عفت مسئله ای جهانی، فرافرهنگی و بسیار باسابقه است، قوانین پاک خانوادگی در آیین یهود و آئین مذهبی عشق در مسیحیحت به همین مسئله، اشاره می کنند، نویسنده از قول پولس (مبشر مسیحی) می گوید:ـ رمز و راز زن، حجاب است»
همه، حتی بسیاری از متفکران فمنیسم از جمله، سیمون دوبوار، که از رادیکال ترین فیمنیسمها محسوب می شود، نیز معتقد است که: او معتقد است که عفت یکی از چند خصوصیت زنانه ای است که حقیقتا اساس بیولوژیکی دارد و زنان را محافظت می کند و …»
مازاد بر اینها، از نظر علمی ثابت شده است که زنان عفیف، مومن و پایبند به اخلاق و مذهب، از هر نظر پیشرفته تر از زنان هرزه و با نگرش فمنیسمی و مدرن هستند:
« شلیت اثبات می کند، که بر خلاف نظر رایج، اتفاقاً زنان با عفت، از لحاظ جنسی فعالترند، به عقیده او، زنان متاهل، احساس امنیتبیشتری دارند، این احساس امنیت، به قول دانشمندان، مقدمه آرامش است، سپس بر اساس تحقیق مارک کلمنتس که در مورد بیش از ۰۰۰/۱۰۰ زن انجام گرفت، دریافت که مذهبی ترین زنان از لحاظ جنسی، فعالتر از دیگران هستند»
راز ارزشهای زن، که در خلقت او لحاظ شده است، این است که تامین کننده نیازهای واقعی و شخصیت حقیقی و انسانی زن هستند، یعنی تمام عملکرد و رضایتمند، زن را به عنوان موجودی مستقل، پوشش و جهت می دهند، مثلا، عفت، باعث سلامت روان، جسم، جذابیت، حرمت اجتماعی، راحتی وجدان، رضایت خالق و کسب محبوبیتهای مردانه، عظمتهای دنیوی و پاداش های اخروی است. حجاب، برای زن امنیت است، خوب شوهر داری کردن، برای زن محبوبیت و ثبات خانواده است و … هر کدام ار ارزشهای فطری زن، در واقع مسیر حرکات صحیح و رو به فعلیت زن است، عدول از طرح ذاتی زن، در واقع طغیان علیه خویش است، یعنی در این فضا، زن خود متناقض است.
وضعيت جامعه زنان اروپا از نگاه آمار
تجاوز به عنف ( به زور ) از هر ۳۴ دقيقه يك فقره به هر ۱۴ دقيقه يك فقره رسيده طبق نوشته مجله نيوزويك هر ساله دهها هزار كودك در اروپا مورد تجاوز جنسي و سوء استفاده هاي ديگر قرار مي گيرند اين آمار مربوط به دو دهه ي گذشته مي باشد اكنون اين آمار به طور وحشتناكي افزايش يافته است .
طبق آمار گيري در انگلستان ۴۱% زنان ۱۶تا ۳۰ ساله از اينكه احتمالا مورد تجاوز قرار گيرند هميشه و به طور دائم بسيار نگران هستند، بيش از ۱۱% از زنان انگليسي به هر حال يك روزي از سال مورد تجاوز قرار خواهند گرفت ۴ % زنان از آژيرهاي هشدار دهنده جنسي استفاده مي كنندو ۷% از زنان كلاسهاي دفاع از خود ديده اند.
در سال ۱۹۹۳بيش از ۴۲۰۰دانش آموز دختر به مجله سون تين گزارش دادند كه پسرها آنها را مورد حركات تحريك آميز قرار داده اند . پژوهشگران دانشكده ولسي پس از انتشار اين مطلب دريافتند كه در حدود ۴۰ درصد دختران هر روز و ۲۹ درصد به طور هفتگي مورد آزار جنسي قرار مي گيرند . بيش از دو سوم اين مزاحمت ها در انظار عمومي صورت مي گيرد و حدود ۹۰ درصد آنان مورد رفتار و گفتار تحريك آميز قرار مي گيرند.
به گفته شليت، برنامه زندگي خانوادگي در ايالت نيوجرسي، با آموزش مسائلي مانند كنترل زايمان، سقط جنين… و بلوغ از مهد كودك آغاز مي گردد.
الكساندر سنجر، (مسئول سازمان والدين شهر نيويورك در سال ۱۹۹۸در روزنامه ديلي نيوز مي نويسد : ۷۵درصد نوجوانان آمريكايي قبل از پايان تحصيلات متوسطه رابطه جنسي دارند!!! در نيويورك بيش از ۵۴ هزار نوجوان بين سنين ۱۵ تا ۱۹ سالگي باردار مي شوند.
سفرانسيس ويليارد كه يك مسيحي ثابت قدم بود و در تبليغ دينش يد طولائي داشت، اولين كسي بود كه جنبش زنان را پايه ريزي كرد(در سال ۱۸۸۰) او سخت كوشيد تا امتياز ات بيشتري براي زناني كه حقوق آنان به طرز خشونت باري نقض شد كسب نمايد. زنان به خاطر تحريف ارزشهاي اخلاقي توسط مردان، براي مدتهاي طولاني قرباني جريان قراردادي ناجوانمردي ها بودند مي نويسد: وقتي در ماساچوست و ورمونت جرم دزديدن يك گاو از جرم تجاوز به يك دختر سنگينتر است و يا در ايلي نويز تجاوز اصولا جرم محسوب نمي شود به اين نتيجه مي رسيم كه (ما زنان) مدت هاي طولاني است كه قرباني فرومايگي هستيم.
نتیجه گیری
امروز این ما هستیم که به قول رهبر عزیزمان باید به غرب هجوم ببریم، ما در مسئلهى زن، از غرب طلبکاريم؛ ما مدعى غربيم؛ آنها هستند كه دارند به زن ظلم ميكنند، زن را تحقير ميكنند، جايگاه زن را پائين مىآورند؛ به اسم آزادى، به اسم اشتغال، به اسم مسئوليت دادن، آنها را مورد فشارهاى روحى، روانى، عاطفى و اهانت شخصيتى و شأنى قرار ميدهند؛ آنها بايد جواب بدهند. جمهورى اسلامى در اين زمينه يك مسئوليتى دارد. جمهورى اسلامى در مسئلهى زن بايد به طور صريح و بدون هيچ مجامله، حرف خودش را – كه عمدتاً اعتراض به نگاه غربى و اين نامعادلهى ظالمانهى غربى است- بگويد. با اين نگاه، آن وقت مسئلهى حجاب، مسئلهى نوع ارتباط زن و مرد، همه معنا پيدا ميكند …
فمنیسم ارزشهای اخلاقی ما را از بین برده است
-فمنیسم، زبان ما را مخدوش کرده است.
– فمنیسم، همجنس گرائی را گسترش داده و به شدت تحت تاثیر سلطه آن قرار گرفته است.
– فمنیسم، نسلی از مردان را پدید آورده است، که به زنان احترام نمی گذارند و از آنها استفاده جنسی می کنند.
– فمنیسم، نهاد خانه و خانواده را تضعیف کرده است.
– فمنیسم، زنان را قربانی خواسته های خود کرده است .
پس زن مدرن، در لفاف شعار رنگین فمینیست( زن سالاری) با بر انداختن چتر معنویت و دین از بالای سر خود، ظاهرا خود را در انجام هر کاری و ساختن و زندگی کردن به هر نحوی آزاد می بیند که این لجام گسیختگی و بی معیاری، تمام درهای نجات او را به رویش بسته است، و آلان در زندانی که خود ساخته اسیر است و در بحرانی ترین شرایط موجود به سر می برد.
امام خمینی (ره) می فرمایند: مردان پاک از دامن زنان پاک به معراج می روند. زن مدرن، چاره ای جز تحویل بوش، بلر، شارون، صدام و … به جامعه ندارد، زیرا او ابزار تریبت صحیح را از دست داده است، از فضایل دینی زن، انسان سازی و جامعه سازی است، زن مدرن، فضیلت ندارد، او عفت، حیا، شرم، حجاب، تحمل، صداقت، پاکی، معنویت، ارزش ها و اخلاق ندارد، لذا او سالم نیست تا سالم بیافریند .
نگاه عقلی، محصولش، معنویتو تعالی است و نگاه احساسی، هم و غمش، لذت و محصولش شهوت و رذایل اخلاقی است. در نهايت، نتيجه گرفته می شود که در جوامع غربی با تفکرات و اندیشه غربیان از «خانواده» چيزي جز اسم آن و از کارکردهايش جز رسم آن باقي نمانده است .
منابع
۱ . جنگ علیه زنان , ص ۶۵ .
۲. تاریخ تمدن . عصر ایمان ج ۱.
۳ . همان . عصر ایمان ج ۱ .
۴ . جنگ علیه زنان , ۱۶۲.
۵ . رابرت .اچ . بورک، در سراشیبی به سوی گومورا، لیرالیسم مدرن و افول آمریکا، ترجمه الهه هاشمی حائریتهران ، انتشارات حکمت، ۱۳۷.
۶ . صحیفه نور , ج ۳ ص ۹۲ .
۷ . صحیفه نور , ج ۳ ص ۶۰ .
۸ . صحیفه نور , (ج ۱۹) ص ۲۶۹ و (ج ۱۹) , ص ۲۷۸ و (ج ۱۱) , ص ۲۵۴ و (ج ۱۰) , ص ۷۸ و (ج ۵)
ص۲۲۱ .
۹ . صحیفه نور , ج ۱۲ , ص ۴۸ -۷۲ .
۱۰ . صحیفه نور ، ج ۴ ، ص ۴۹ –۶۰.
۱۱ . محمدرضا , زيبايي نژاد , محمد تقي , سبحاني , درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام , ص۱۳۰.
۱۲ . مرتضی مطهری , مسأله ی حجاب , ص ۷۳
۱۳. نهج البلاغه ، خطبه ي ۸۰.
۱۴ . مكارم شيرازي با همكاري جمعي از فضلا و دانشمندان , پيام امام اميرالمؤمنين(ع) , ج۳ , ص۲۹۲.
۱۵ . همان , ص۲۹۳.
۱۶ . علي اكبر، رشاد، آسيب شناسي فمينيسم، ص۳۷.
۱۷ . علي اكبر، رشاد، آسيب شناسي فمينيسم، ص۳۷.
۱۸ . همان , ص ۳۸ .
۱۹ . قرآن کریم .
.۲۰آيت الهي، زهرا: “زن و خانواده”، روابط عمومي شوراي فرهنگي اجتماعيزنان، چ اول، تهران، ۱۳۸۱.
.۲۱ فريدمن، جين: “فمينيسم”، فيروزه مهاجر، چ اول، آشيان،تهران، ۱۳۸۱.
.۲۲مطهري، مرتضي: “نظام حقوق زن در اسلام”، چ چهاردهم، صدرا، قم، ۱۳۶۹.
.۲۳منصورنژاد، محمد: “مسأله زن، اسلام و فمينيسم (در دفاع از حقوق زنان)”، برگ زيتون، تهران، ۱۳۸۱
.۲۴ نجفي ابرند آبادي، عليحسين ؛ بادامچي، حسين: “تاريخ حقوق كيفري بينالنهرين”، چ اول، سمت، تهران، ۱۳۸۳ .
.۲۵وحيد دستجردي، مرضيه: “سقط جنين”، چ اول، معاونت امور فرهنگي حقوقي مجلس و وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي، تهران، ۱۳۷۲.
۲۶ . ویليام مورچيسون، ۱۳۸۳: صص۶۴-۵۹ .
.۲۷دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فردوسی مشهد، دفتر نشر معارف، چاپ اول، زمستان ۸۱.
۲۸ . بلالی، اسماعیل (ترجمه و تدوین) ، زنان و پیامدهای سقط جنین، کتاب زنان، شماره ۲۲، زمستان ۸۲.
.۲۹بهشتی، محمد حسین، بررسی و تحلیلی از: جهاد، عدالت، لیبرالیسم، امامت تهران، حطب جمهوری اسلامی.
.۳۰رودگر، نرجس، فمینیسم، تاریخچه، نظریات، گرایش ها، نشر دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ اول، بهار ۸۸.
۳۱ . صادقی فسائی، لیلا، مقاله چالش فمینیسم با مادری، کتاب زنان، فصلنامه شورای فرهنگی اجتماعی زنان، سال هفتم، تابستان ۸۴، ش ۲۸، دبیرخانه شورای فرهنگی اجتماعی زنان .
۳۲ . آسیب شناسی و نقد ساختار فرهنگی فمینسم بر اساس اخلاق و منش فاطمی (س) و زینبی(س) – دكتر موسوي مقدم ـ ايلام.
۳۳.حريم ريحانه، كتابچه حجاب وعفاف.
۳۴.آرايش، مدو بهره كشي از زنان، جوزف هنسن–ايولين ريد–ماري آليس وارترز صفحات۷۱و ۷۵ و۸۹ و ۹۳ و ۱۱۲ و۱۱۳ .
۳۵.فمنيسم در آمريكا تا سال۲۰۰۳ وندي شيلت .
۳۶.مجله ي معرف.
۳۷.سید محمد موسوی–درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام – بررسی مقایسه ای دیدگاه اسلام و غرب.
۳۸.برزینکا ، ۱۴۵ و اریک فروم ، / ۳۹۶.
۳۹.نشریه پوهش های قرآنی ، شماره ۵۶ –۵۹.
۴۰.نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، مسایل فرهنگی –اجتماعی و جهانی سازی، فمنیسم در آمریکا تا سال ۲۰۰۳، ص ۴۸، چاپ اول، دفتر نشر معارف تهران، بهار ۱۳۸۳۴ .همان منبع، ص ۴۸.
۴۱.همان منبع، ص ۴۹.
قطب، محمد، جاهلیت قرن بیستم، ترجمهک محمد علی عابدی، ص ۲۵۵،چاپ اول، نشر انقلاب، تهران، آذرماه ۱۳۵۹.
۴۲.همان منبع ، ص ۲۵۶.
۴۳.همان منبع، ص ۲۵۷.
۴۴.نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، زنان، مسائل فرهنگی- اجتماعی و جهانی سازی، فمنیسم در آمریکا تا سال ۲۰۰۳، ص ۳۸، چاپ اول، دفتر نشر معارف ، تهران، بهار ۱۳۸۳.
۴۵.همان منبع، ص ۳۹.
۴۶.همان منبع، ص ۵۰.
۴۷.همان منبع، ص ۴۸.
۴۸.همان منبع، ص ۵۱.
۴۹.دستی، محمد، نهج الحیات، ص ۱۶۴، چاپ اول، موسسه تحقیقاتی امیر المومنین، قم.
۵۰.نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، زنان، مسائل فرهنگی- اجتماعی و جهانی سازی، فمنیسم در آمریکا تا سال ۲۰۰۳، ص ۶۱، چاپ اول، دفتر نشر معارف ، تهران، بهار۱۳۸۳.
۵۱.همان منبع، ص ۶۱.
۵۲.آیت اله جوادی آملی، زن در آئینه جلال و جمال، ص ۱۵۰، چاپ چهارم، مرکز نشر فرهنگی رجا، تهران، ۱۳۷۴.
۵۳.همان منبع، ص ۱۶۴.
۵۴.نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، زنان، مسائل فرهنگی- اجتماعی و جهانی سازی، فمنیسم در آمریکا تا سال ۲۰۰۳، ص ۵۳، چاپ اول، دفتر نشر معارف ، تهران، بهار۱۳۸۳.
۵۵.قرآن، سوره حشر، آیه ۱۹.
۵۶.فمنیسم در آمریکا، ص ۶۹.
۵۷.همان منبع، ص ۷۱.
۵۸.معاونت فرهنگی ،نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، زنان، مسائل فرهنگی- اجتماعی و جهانی سازی، ص ۸۳، چاپ اول، شرکت عترت چاپ ، تهران، اردیبهشت ۱۳۸۳.
۶۰.همان منبع، ص ۸۴.
۶۱.همان منبع، ص ۸۴.
۶۲.همان منبع، ص ۹۶.
۶۳.قطب، محمد، جاهلیت قرن بیستم، ترجمه: محمد علی عابدی، ص ۲۴۷و۲۴۸،چاپ اول، نشر انقلاب، تهران، آذرماه ۱۳۵۹.
۶۴.قرآن، سوره عنکوبت، آیه ۴۵.
۶۵.قطب، محمد، جاهلیت قرن بیستم، ترجمه: محمد علی عابدی، ص ۲۵۰،چاپ اول، نشر انقلاب، تهران، آذرماه ۱۳۵۹.
۶۶.همان منبع، ص ۲۵۰.
۶۷.صبور اردوبادی، احمد، پاک زن و نگاههای آلوده به او، جلد اول، ص ۲۰۴، چاپ اول، انتشارات امیر کبیر،تهران، ۱۳۶۷.
۶۸.همان منبع، ص ۲۰۴.
۶۹.رجائی تهرانی، علیرضا، اسرار و آثار تسبیح زهرا(س)، ص ۹، چاپ ششم، انتشارات فروغ، قم، تابستان ۱۳۷۷
۷۰.همان منبع، ص ۹.
۷۱.همان منبع، ص ۱۲.
۷۲.فرید ریش ینجه، فراسوی نیک و بد، ترجمه:داریوش آشوری، ص ۲۱۵، چاپ اول، چاپخانه بهمن، تهران، شهریور ۱۳۶۲.
۷۳.همان منبع، ص ۲۰۸.
۷۴.ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه: عباس ذریاب، ص ۱۶۰، چاپ دهم، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، تهران، ۱۳۷۶.
۷۵.همان منبع، ص ۱۶۰.
۷۶.عاملی، سید جعفر، مرتضی، رنج های حضرت زهرا(س)،ترجمه:محمد سپهری، ص۴۹، چاپ سوم،انتشارات تهذیب، قم، تابستان ۱۳۸۲.
۷۷.همان منبع، ص ۵۴.
۷۸.همان منبع، ص ۵۸.
۷۹.همان منبع، ص ۵۹.
۸۰.نهادنمایندگی مقام معظم رهبری دردانشگاهها،زنان،مسائل فرهنگی-اجتماعی وجهانی سازی،فمنیسم در آمریکا تا سال ۲۰۰۳، ص ۷۳، چاپ اول،تهران، بهار۱۳۸۳.
۸۱.همان منبع، ص ۸۰.
۸۲.صبوراردوبادی، احمد، پاک زن ونگاههای آلوده به او، جلداول، ص ۲۵۱، چاپ اول،انتشارات امیر کبیر،تهران، ۱۳۶۷.
۸۳.همان منبع، ص ۲۵۱.
۸۴.دشتی، محمد، نهج الحیات، ص ۴۸، چاپ اول، موسسه تحقیقاتی امیر المومنین، قم.
۸۵.همان منبع، ص ۹۹.
۸۶.همان منبع، ص ۱۰۲.
۸۷.همان منبع، ص .۱۴۸
نام و نام خانوادگی : سیده صدیقه حسینی
پست الکترونیکی : (Hosseini.en20@gmail.com)
برگرفته ازسایت طنین یاس



























فمنیزم،برابری زن و مرد و هم ج نس گرایی
« فمنیزم » بر حسب ظاهر بمعنای مذهب اصالت زن و مادینگی است و مکتب استقلال وجودی زن از مرد. ولی این فقط صورت ظاهر ادعاست که در بطن آن معنائی کاملاً متضاد حضور دارد و آن غایت نفرت زن از زنانگی خویشتن است که بصورت انزجار از مرد خودنمایی می کند. این مکتب مالخولیایی که حاصل نابودی زنانگی و بلکه مادینه گی زن است از بطن مکتب برابری زن با مرد سربرآورده است. زن پنداشت که در همسان سازی خود با مرد می تواند سعادتمند شده و از اسارت مادینه گی خود خارج شود ولی هر چه که برابر تر شد احساس نابودی و اسارت بیشتری کرد تا اینکه بر علیه مرد اعلان جنگ نمود و فمنیزم معنای این نبرد است.
و بمیزانی که در این برابری از هویت زنانگی و حتی جنسی خود ساقط شد و دچار « عذاب عقیم » گردید و روحش عقیم و پوچ شد بناگاه کوس انالحق زد. فمنیزم در حقیقت مکتب اصالت و استقلال مادینه گی نیست بلکه مکتب اصالت عقیم شدگی روحی و جنسی زن است. موجودی که نه زن است و نه مرد و نه چیزی بین زن و مرد. و این مکتب اصالت پوچی زن است.
از ویژگی این زنان نابودی غریزه جنسی و عذاب جنسی است که نهایتاً بصورت هم ج ن س گرایی زنان خودنمایی می کند که خود به تنهایی عذابی هولناک است.
از کتاب دایره المعارف عرفانی – جلد ششم ص ۴۱ ” استاد علی اکبر خانجانی
دانلود کتاب :
http://dl.ketabkhane-erfani.com/download/ketabha/daeratolmaaref6.zip
از وبلاگ عرفان زندگی http://erfan-zendegi.blogfa.com/