این جمعه هم رفت و مولایم نیامد
تاریخ انتشار خبر : ۹۲/۱۲/۲
خلاصه خبر : غروب جمعه ها غروب دلتنگیهاست غروب حسرت خوردن از انتظاری که یار نیامد دلم اسر هزاران سوال شد که او نیامد آقا جان این جمعه هم گذشت اما نیامدی
این جمعه هم گذشت، تو اما نیامدی پایانِ سبز قصه دنیا، نیامدی
مانده ست دل اسیر هزاران سؤال تلخ ای پاسخ هر آنچه معمّا، نیامدی
کِز کرده اند پنجره ها در غبار خویش ای آفتاب روشنِ فردا، نیامدی
افسرده دل به دامن تفتیده کویر ای روح آسمانی دریا، نیامدی
ای حسّ پاکِ گم شده روح روزگار زیباترین بهانه دنیا نیامدی
ای از تبار آینه ها، ای حضورسبز ای آخرین ذخیره طاها نیامدی
این جمعه هم گذشت و غزل ناتمام ماند این است قسمتِ دلِ من، تا نیامدی
خیلی زیبا بود. اسم شاعر رو هم مینوشتید
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تورا که من هم برسم به آرزویی