هزار جمعه رسید و نگار ما نرسید

هزار جمعه رسید و نگار ما نرسید ……………. هنوز وعده دیدار یار ما نرسید

شكسته قلب و دل ما ز هجر غمبارش ……… زحد گذشته غم و غمگسار ما نرسید

سیاه تر زسر زلف اوست عالم ما ……….. چه شد سپیده این شام تار ما نرسید

زبان حال غلامان آستانه اوست ………… كه جان رسید به لب شهریار ما نرسید

نوای قلب و دل بیقرار ما اینست ………… دوای قلب و دل بیقرار ما نرسید

خزان هجر تو پژمرده كرده گلها را. ………….. گذشت عمر گران و بهار ما نرسید

به صبح جمعه بر آورد عاشقی فریاد ………….. سهزار جمعه رسید و نگار ما نرسید

گردآورنده: زهره

دیدگاه های این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *