سالگردبسیجی غواص شهید محمدتقی اسدی
تاریخ انتشار خبر : ۹۶/۱۰/۶
تولدش هم با ديگران فرق داشت او هم مانند مولايش حسين(ع) زودتر از مدت معمول از رحم مادر چشم به جهان گشود.
تکامل خود را در دامن خانواده اي مذهبي آغاز کردوکم کم رشد نمود.در سن هفت سالگي شباني را پيشه
خود ساخت .
نام: محمدتقي
نام خانوادگی: اسدي
نام پدر: ابوالحسن
تاریخ تولد: ۱۳۴۷/۱۰/۱۰
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۰۴
نام عملیات: كربلای۴
استان: مازندران
شهرستان: نكا
بخش/شهر: مركزي
دهستان: پي رجه
آبادی: زرندين سفلي
نام گلزار: مسجدزرندين سفلي
زندگینامه شهید محمد تقی اسدی
شهيد محمد تقي اسدي در سال ۱۳۴۷ در روستاي زرندين شهرستان نکاء و در هفت ماهگي بدنيا آمد.
تولدش هم با ديگران فرق داشت او هم مانند مولايش حسين(ع) زودتر از مدت معمول از رحم مادر چشم به جهان گشود.
تکامل خود را در دامن خانواده اي مذهبي آغاز کردوکم کم رشد نمود.در سن هفت سالگي شباني را پيشه
خود ساخت وهمچون پيامبران چوپاني را برگزيد.ولي در اواخر عمر شريفش نيز همراه برادر به رانندگي مي پرداخت.
با شروع انقلاب و جنگ تحميلي چوپاني را رها ساخت ودر بسيج نام نوشت.
براي اولين بار به جبهه رفت تا همراه ديگر دلاوران با خصم جنايتکار بجنگد.
پس از مدتي اقامت در جبهه و مبارزه با دشمن به خانه بازگشت وحدود يک ماه در منزل ماند.
پس از آن بارديگر عزم جبهه نمود اين بار پنج ماه در جبهه جنگيد تا اينکه به علت مجروح شدن از ناحيه دست و
شانه چپ به بيمارستان منتقل شد.
بعداز مرخص شدن از بيمارستان به خانه بازگشت واينک فرصتي شده بود تا همراه پدرو مادر به خواستگاري بروند
ومراسم اوليه ازدواج را ترتيب دهند.اين بار هم به مدت بيست روز نزد خانوادش ماند.
ولي شورو شوق رفتن به جبهه او را ارام نمي گذاشت.
ديگر انتظارش به پايان رسيد وبر خلاف اصرار و خواهش خانواده با انان وداع نمود وراهي جبهه گشت.
شهيد محمد تقي اسدي در سومين حضور سرخش در جبهه سرانجام در تاريخ۱۳۶۵/۱۰/۴ درعمليات
کربلاي ۴ منطقه ام الرصاص با اصابت گلوله اي به صورت پاکش به جمع ديگر کبوتران عاشق پيوست.
شهادت فرزند با تعبیر خواب پدر:
مرحوم حجت الاسلام والمسلمین آقا سید محمود حسینی درمزاری نقل می کرد : بعد از شهادت محمد تقی اسدی جهت عرض تهنیت و تسلیت خدمت پدر شهید شیخ ابوالحسن اسدی رسیدم ، برادر گرامی شهید ، جناب حجه الاسلام اسدی نیز به همراه جمع زیادی حضور داشتند پدر شهید گفت : چند روز قبل از شهادت پسرم خواب دیدم که در حال قرائت سوره صافات هستم و هنگامی که به آیه و فدینا بذبح عظیم که مربوط به جریان ذبح حضرت اسماعیل است رسیدم عینک از چشمانم روی قرآن افتاد . وقتی از خواب بیدار شدم به مادر محمد تقی گفتم : از خوابی که دیدم به نظر می رسد فرزند ما به خیل شهدا پیوست . پس از ۴-۵ روز خبر شهادت او را به ما دادند . بعد از نقل خواب آقای حسینی درمزاری گفت : پرسیدم چگونه این خواب را تعبیر کردی ؟ گفت : من تعبیرم از خواب این بود : عینک بیانگر نور چشم و فرزند است و افتادن آن از چشم به معنای از دست دادن آن می باشد .
شایان ذکر بمناست سالگرد شهادت این شهید والا مقام ویژه برنامه ایی ازسوی هیات قمزر بنی هاشم ورپام در منزل شهید واقع در روستای زرندین سفلی برگزار شد .


























