گلولهای که مرهم درد «سر» شد
تاریخ انتشار خبر : ۹۲/۰۷/۱۳
تیربارچی بود و وظیفه مشغول کردن دشمن را بر عهده داشت تا نیروها بتوانند به عقب برگردند، در همین حین بود که تیری به پیشانیاش اصابت کرد و درد سر او را برای همیشه درمان کرد.
خاطرهای از رزمنده ی دلاور، سید حسین لطیفی به دین شرح نقل میشود: تبارکالله، بچه محل و از دوستان قدیمی ما بود که به دلیل موج گرفتگی از ناحیه سر، اوضاع مناسبی نداشت و رنج میبرد.
پس از شنیدن خبر سقوط فاو، من، برادرم ابراهیم و چند نفر دیگر از بچهها تصمیم گرفتیم تا به جبهه برویم.
به علت موج گرفتگی تبارک الله، همچنین گرمای زیاد منطقه، قصد نداشتیم تا او را با خودمان ببریم، به همین دلیل قرار گذاشتیم تا بدون اینکه به او بگوییم، به صورت مخفیانه عازم جنوب شویم.
روز حرکت، آماده رفتن بودیم که دیدیم تبارکالله در حالی که وسایلش را در دستش گرفته بود، پیش ما آمد و با عصبانیت تمام از ما گلهمند شد که چرا ماجرای اعزاممان را به او نگفتیم، بچهها گفتند: ما مراعات حالت را کردیم و به دلیل شرایط جسمیاش و گرمای هوا نخواستیم تو را با خودمان ببریم.
تبارکالله گفت: من هیچ مشکلی از ناحیه سر ندارم، بعد با انگشت به وسط پیشانیاش اشاره کرد و گفت: تنها داروی درمان سرم یک گلوله است که تک تیراندازهای عراقی میتوانند به این قسمت سرم بزنند و راحتم کنند و برای همیشه مشکلم حل شود.
بالاخره به هر شکلی که بود، خودش را با ما همراه کرد و با هم اعزام شدیم.
بعد از ۴۵ روز ما را به خرمشهر بردند و از آنجا برای عملیات راهی شلمچه شدیم.
تا اینکه در یک درگیری پس از زد و خورد شدید با دشمن، شرایط به گونهای رقم خورد که دستور عقبنشینی از طرف فرماندهی صادر شد.
تبارکالله، تیربارچی بود و وظیفه مشغول کردن دشمن را بر عهده داشت تا نیروها بتوانند به عقب برگردند، در همین حین بود که تیری به پیشانیاش اصابت کرد و درد سر او را برای همیشه درمان کرد.
فارس


























